🏴 بسم الله الرحمن الرحیم 🏴
⛈ ما را رها نمیکند ⛈
🍃 آیت الله حقشناس 🍃
❤️ در قم دکتری بود به نام مدرّسی. ایشان هرجا که میرفت، مرض را تشخیص میداد. اگر مریض رفتنی بود، به اطرافیان میگفت: دیگر اذیّتش نکنید! علی القائده تا عصر، میرود و بیشتر جا ندارد که زنده بماند! اتفاقاً نظرش هم مصاب در میآمد. یک زنی از اهل کهک را پیش ایشان آوردند. پسرش نقل کرد که تا مدرّسی گفت: این را باید به حال خودش بگذارید، این رفتنی است؛ من خدمت دختر موسی بن جعفر علیهما السلام حضرت معصومه علیها السلام رفتم.
❤️ از این اشخاصی که در کنار حرم بودند، مثل خادمین و ... خواهش کردم که روضهی حضرت اباالفضل علیه السلام بخوانند و توسّل پیدا کنند که من مادرم را دریابم. بعد به سراغ مادرم آمدم و گفتم: مادرم چطور است؟ گفتند: وضعیتش هنوز همانطور است. دوباره به حرم برگشتم و به خادمین پول دادم و گفتم: ایندفعه روضهی موسی بن جعفر علیهما السلام را بخوانید و نوحهای دم بدهید و ...!
❤️ یکمرتبه از حال عادی خارج شدم و دیدم که از داخل حرم مطهّر، یک خانم مجلّله بیرون آمد. در همان لحظه یکمرتبه گفتند که حضرت ثامن الحجج علیه السلام برای زیارت ایشان آمدهاند و ایشان هم تجلیلاً لمقام ولایت، برای استقبال آمدند. تا خانم به حضرت رضا علیه السلام رسیدند، بعد از سلام و علیک، عرض کردند: برادر؛ این شخص کهکی ما را رها نمیکند و دائماً تشبّث پیدا میکند.
❤️ حضرت فرمودند: محل این فرد گذشته و پیمانهاش پر شده است. خانم گفتند: حالا ما تقاضا میکنیم چون این فرد ملتجی است و حالت التجا دارد ...! فرمودند: بسیار خوب ما دعا میکنیم و شما هم آمین بگویید! بعد حضرت دعا میکنند و خانم هم آمین میگویند و بعد به آن فرد کهکی میگویند: بلند شو برو! مادرت شفا داده شد!
📚 مواعظ – جلد دوم
🏴 بسم الله الرحمن الرحیم 🏴
💊 من تعجب میکنم 💊
🍃 آیت الله مرتضی تهرانی 🍃
🌧 نقل کردهاند که شخصی مبتلا به سرطان پوست شد. در ایران درمان نشد و او را به انگلستان بردند. پزشک سؤال میکند که این بیمار از کجا آمده است؟ میگویند: از ایران. میپرسد از کدام شهر؟ میگویند: از مشهد. آن پزشک مسیحی حدود نیم ساعت گریه میکند.
🌧 وقتی که گریهاش تمام شد، گفت: من تعجب میکنم از اینکه طبیب دردتان در شهر خودتان است و از او درخواست شفا و درمان نکردهاید و به لندن آمدهاید. از پزشک پرسیدند آن طبیب کیست؟ گفت: آقا علی ابن موسی الرضا صلوات الله علیهما. بیمار به مشهد برمیگردد و از آقا معذرتخواهی میکند و بعد از چند روز سالم میشود.
📚 معرفت در زیارت علی ابن موسی الرضا صلوات الله علیهما
🌸 بسم الله الرحمن الرحیم 🌸
🔦 اما ما سادهانگاری میکنیم 🔦
🍃 استاد میرباقری 🍃
⚡️ من از شما سوال میکنم الان از بعد از رنسانس و هجوم غرب به کشورهای مسلمان، آیا مسلمان ها این «لا تطع الکافرین» را عمل کردند؟! قطعاً عمل نکردند. مدل های سیاسی ما را ببینید، الگوهای فرهنگی و اقتصادمان را ببینید، همه اش تبعیت از کفار است. یک جاهایی مجبور بودیم و یک جاهایی هم مجبور نبودیم و استقبال کردیم.
⚡️ ... اسم ظلم طبقاتی را عدالت می گذارند و با یک تأمین اجتماعی ترکیبش می کنند. این که عدالت نیست. ولو اگر لباس علم به خودش پوشید و ده ها رشته علمی پشتیبانی اش کردند نمی توان گفت که این دیگر اطاعت از کفار نیست باز هم اطاعت از کفار است. ده ها رشته دانشگاهی دارد، داشته باشد مگر در قدیم که کفار تدبیر می کردند، عوامانه تدبیر می کردند؟ آن موقع هم متخصصینی داشتند، منتها آن موقع ساده تر بوده الان پیچیده تر است.
⚡️ ... مگر ولایتپذیری چیست؟! اگر لباس نوامیس ما طبق ژورنالهای اروپایی بود به این اسم که زیباشناسی اسلامی و غیر اسلامی ندارد و خوشگلی جهانی است؛ یا اینکه مثلاً تغذیه خوراک است و قواعد علمی دارد، نیاز بدن انسان و سلامت و بهداشت قاعده دارد، آنها فدراسیون جهانی تغذیه درست کنند و تغذیه ما را صنعت تغذیه و کمپانیهای بین المللی و فدراسیونهای بین المللی اداره کنند و ما هم بپذیریم، آیا این اطاعت از کفار نیست؟ صنعت ورزش و فدراسیونهای جهانی را اداره میکنند و ما تبعیت بکنیم.
⚡️ در صنعت پوشاک و در هر کدام از [موضوعات و مسائل] که وارد میشویم یک دستگاه پیچیده فرعونی درست کردهاند؛ ... رسیدند به جایی که میگویند بدن و پوست بدن هم بخشی از لباس است و نقش و نگارهایی که روی لباس میگذارید را روی بدن هم بزنید ... ما هم بگوییم که لباس یک بحث زیبایی و هنر است و این ربطی به دین ندارد، فقط مثلاً مواظب باشید که بدن نما نباشد یا لباس بدن نما جلوی نامحرم نباشد؛ یعنی یک قیدهای اینطوری قرار دادند؛ آیا این «لا تطع الکافرین» است؟
⚡️ آنها میخواهند کل جهان را بگیرند و اله خودشان را حاکم کنند؛ یعنی مردم وقتی لباس هم میپوشند نفسانی بپوشند و شهوترانی و نفسپرستی و عبادت طاغوت بکنند و «عَبَدَ الطَّاغُوت »(مائده/60) بشوند. خوراک هم میخورند در الگوی خوراکشان هم «عبد الطاغوت» باشند. آنها پرستش را در مدلهایشان میآورند؛ بتشان را میآورند؛ اما ما سادهانگاری میکنیم.
#هویت_مستقل
🌐 mirbaqeri.ir
🌸 بسم الله الرحمن الرحیم 🌸
🍲 از سر بنده هم زیاد است 🍲
🍃 علامه طهرانی 🍃
🍳 فرزند ایشان: مکرر اتفاق میافتاد که میهمان کسی میشدند و صاحبخانه با غذائی پذیرایی میکرد که به حسب عرف و عادت آبناء دنیا مناسب نبود و از این معنا در نزد خود احساس شرمندگی میکرد و میگفت: «ببخشید که غذا فقط همین است» یا «از اینکه در چیز مناسبی در منزل نداریم عذرخواهم» یا «قابل شما را ندارد، ناقابل است» یا جملاتی نظیر این را بر زبان میآوردند که نشان از کم شمردن آن غذا داشت.
🍳 مرحوم علّامهی والد با شنیدن این جملات میفرمودند: این غذا نعمت خداوند است، نباید انسان آن را کم بشمرد، خصوصاً نان که خیلی محترم است. نعمت خدا هرچه باشد نعمت اوست و از سر بنده هم زیاد است و باید شکرگزار و قدردان باشد و به هیچ وجه توهم کم بودن را در قلب خود راه ندهد.
🍳 ... [شیخ حر عاملی در وسائل الشیعه] از حضرت رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله و سلم روایت نموده است که فرمودند: ... «برای گناهکار بودن انسان کافی است که آنچه را برای پذیرایی از میهمانان به نزدشان میبرد کم بشمارد، و برای گناهکار بودن میهمانان نیز کافی است که آنچه برادرشان برایشان میآورد کم بشمار[نـ]د».
📚 نور مجرد – جلد دوم
🌸 بسم الله الرحمن الرحیم 🌸
🍲 به غیر این مقیّد نباشیم 🍲
☀️ آیت الله بهجت ☀️
🍳 ما ثروت و سرمایه را در محسوسات میبینیم، لذا اگر به میهمانی دعوت شویم و خورشت نباشد، میگوییم: به ما اهانت شد. آقایی به میهمانی دعوت شد، با نان خشک و سکنجبین، بدون چاي از او پذیرایی کردند. آری اینان زندگی دنیا را با سادگی و قناعت گذراندند، با این حال ما چه قدر ناشکریم. مرحوم حاج آقا رضا همدانی با چراغ بیت الخلأ مطالعه میکرد.
🍳 منظورم این است که به غیر این مقیّد نباشیم، زیرا خوشیهاي دنیا مقیّد به زمان، و محدود است. بسم الله، این بمبها که در شهرها میبارد و بلاهاي دیگر را تماشا کنید. خوشی و ناخوشی زندگی دنیا میگذرد، و خوشیها و عیش پارسال براي امروز بی فایده است، و لذت امروز هم براي فردا بی اثر، و خوشی فردا هم براي امروز بیفایده است.
📚 در محضر آیت الله العظمی بهجت - کتاب اول
🌸 بسم الله الرحمن الرحیم 🌸
⚽️ فقط گل زده است! ⚽️
🍃 آیت الله مصباح یزدی 🍃
🔦 ملاک عاميانه ديگر که متأسفانه امروز نيز در جوامع مختلف رواج دارد، تقليد و پيروي از ستارههاست. کساني در اجتماع به واسطه علم، تکنولوژي، صنعت، هنر و يا ورزش شهرتي پيدا ميکنند و به طور طبيعي نظر عموم مردم ساده و کسانی که درصدد تحقيق نيستند را جلب ميکنند.
🔦 برای مثال وقتی فردی در مسابقهای برنده ميشود دورش را ميگيرند و از او امضا ميگيرند و دلشان ميخواهد مد لباس و حتي آرايش مويشان همانند او شود و حتی با او درباره مسايل اقتصادي و سياسي مصاحبه ميکنند، در حالی که در اين مسايل تخصصی ندارد و فقط يک گل زده است!
🔦 علت اين آفت نيز اين است که انسان دوست دارد که در جامعه تنها و منزوي نباشد و ميخواهد با افراد سرشناس ارتباط داشته باشند و از اينکه ديگران نظر او را نميپسندند، احساس حقارت ميکند. اين يک نوع ضعف شخصيت است که انسان ميخواهد از کساني که نوعي برتري دارند، پيروي کند.
🔦 حال گاهی برتریها عقلایی و مطلوب است، مثل اينکه دانشمندی اکتشافی علمی کرده، يا يک مصلح سياسی ملتش را از زير بار استعمار نجات داده است؛ اين شخصيت محترمی است. ولی در بسياری از موارد اينگونه هم نيست ...
🔦 اينکه لباس من مثل او باشد و سر و صورتم را مثل او اصلاح کنم و حرکات و رفتارم همانند او باشد و مانند او شلوار پاره بپوشم تقليدي کورکورانه و نامعقول است. اينگونه فکر کردن و اينگونه مسايل را ملاک برتری و صحت رفتار قرار دادن، نشانه ضعف عقل انسان است ... (8/8/92).
#هویت_مستقل
#استدلال_تربیتی
🌐 mesbahyazdi.ir
🌸 بسم الله الرحمن الرحیم 🌸
🚿 بازکردنی بخر! 🚿
☀️ آیت الله بهجت ☀️
🌧 فرزند ایشان: با این که معمولاً پسر از پدر تقاضاهای زیادی دارد و پدر چون اجابت نمیکند قهراً کینه پدر را به دل میگیرد. ... [امّا] ایشان با تغیّر نه نمیگفت.
🌧 یک بار به عمرش پول بستنی به من نداد، ولی با تغیر هم نگفت نمیدهم. مثلاً آقا یک پولی بدهید. حالا آن پول برای بستنی شاید آن موقع یک ریال بود. گفت میخواهی چی کار کنی؟ گفتم بستنی بخرم. گفت حالا نمیشود باز کردنی بخری؟!
🌧 حاج آقا نه میخواهم بستنی بخرم. نه بازکردنی بخر. آقاجان نه، میخواهم بستنی بخرم. نه آقا جان شما بازکردنی بخر. خب شما پول به من بدهید بازکردنی بخرم. پول نمیخواهد آب بخور قشنگ باز میکند!
🌧 این قدر تو این موارد لطیف بود. یعنی اجابت نمیکرد. قهراً ما باید از دستش ناراحت بشویم ولی این قدر لطیف بود هیچ، کمتر دلمان میآمد از دستش ناراحت بشویم.
🌐 Hawzah.net
🌸 بسم الله الرحمن الرحیم 🌸
🔍 چنین معلمهایی پیدا میشوند؟ 🔎
🍃 حاج آقا مجتهدی تهرانی 🍃
🍭 ما کلاس سوم دبستان بودیم. خدا بیامرزد معلم ما را. او یک روز ما را موعظه کرد و گفت: «اگر از پدرتان پول گرفتید و دلتان بستنی خواست، امروز عمداً بستنی نخورید، خلاف نفستان عمل کنید. بستنی نخورید، بروید فالوده بخورید.
🍭 فردا دلتان فالوده خواست، خلاف نفستان عمل کنید، سیب بخرید و بخورید، پرتقال بخورید. پس فردا دلتان پرتقال خواست، نخودچی کشمش بخرید و بخورید. به میل دلتان راه نروید. خلاف آن عمل کنید».
🍭 حالا هم چنین معلمهایی پیدا میشوند که به بچهها این مطالب را بگویند؟! ابداً، ابداً، ابداً. معلم باید به بچه بگوید که خلاف نفست عمل کن، تا بعدها در جادهی هراز بتوانی ترمز بگیری، و الّا اگر ریاضت نکشی، میروی توی دره.
#داستان_تربیتی
#استدلال_تربیتی
📚 بدیع الحکمة
🏴 بسم الله الرحمن الرحیم 🏴
🍃 حاج آقا مجتهدی تهرانی 🍃
☂️ قصابی میگفت: در زمان قدیم که زنها پوشیه میزدند، روزی زنی به مغازه من آمد که گوشت بخرد در حالی که پوشیه نزده بود ولی صورتش را با چادر پوشانده بود
☂️ و فقط نوک بینی او از چادر بیرون بود. گفتم خانم صورتت را بپوشان وبا میآید، او هم سریع صورتش را پوشاند. در قدیم حجاب ارزش بود...
#حیا #حجاب
#داستان_تربیتی
📚 آداب الطلاب
🏴 بسم الله الرحمن الرحیم 🏴
💔 اصلاً به کسی بر نمیخورد 💔
🍃 حاج آقا مجتهدی تهرانی 🍃
🐚 آن موقع اِف اِف نبود، کلون پشت در بود. برای زن، زن میآمد و برای مرد، مرد. حالا هم اینجوره؟ بعد هم مرد خانه به زنش میسپرد که اگر من خانه نبودم و مردی آمد و در زد، تو پشت در رفتی نگو کیه؛ چون که صدای تو را میشنود و صدا هم عورت است. دستت را بگذار جلوی دهانت تا صدایت عوض شود. در این دوره که ما این حرفها را میزنیم، خیلی اثر میکند، چون یک عدهای میگویند: «عجب، پس روزگاری اینجور بوده!»
🐚 یادم هست که ... [آقایی] روی منبر نقل میکرد و میگفت: «یک روز پدر ما در تبریز مهمان آورده بود، مادرم هم چادرش را شسته بود و روی بند حیاط آویزان کرده بود. پدر من با مهمان وارد شد و چادر مادرم روی بند بود. پدرم عصبانی شد، به مادرم گفت: ... چرا چادرت را جمع نکردی؟ مهمان من چادر تو را دید!» چادرش را دیده بود نه خودش را! آن یک روزگار این هم یک روزگار.
🐚 ... غیرت زمان قدیم زیاد بود. الان زمان ما غیرت خیلی کم شده، خیلی کم شده، خیلی غیرت کم شده است. اصلاً به کسی بر نمیخورد. ... زمان ما نسبت به هفتاد سال پیش اصلاً غیرت نیست.
#داستان_تربیتی
📚 بدیع الحکمة