‹🍂🧡›
#امامرضایے✨
-
-
دِلمَـندَرهَـوَسرُو؎ِتُـواِ؎ِمُـونِسجـٰآن
خـٰآڪرآهےِسِتڪهِ
دَردَستنَسیماُفتـٰآدهسِتシ..!
〖🕊🇮🇷〗
.
•
#شهیدانہ♥️ آࢪزوےِشھـٰادٺࢪاهمہداࢪنداماتنھا
اندکےشھیدمیشوند . . !
چونتنھآ ؛☝️🏻
اندکےشھیدانہزندگیمیکنند...
«🌻🌕»↯
.
.
مَࢪدمیـــداݩیعݩۍحاجـــۍ...'
یَعݩۍ:حـــٰاجقــٰاسِم..."
سَــلــٰامحــٰاجۍ...✋"
.
.
🌕⃟🌻¦⇢ #مَࢪدمیــداݩ
میگن؛
↫چادر سر ڪردن
بے ڪلاسیہ،عقب افتادگیہ!
↫کی میگه اقتداء بہ حضرت زهرا"س" بےڪلاسیہ!
این همه شهید مقتداشون حضرت زهرا بود..
خانم اشتباه رفتی راهو
اهدنا صراط المستقیم اینجاست...💔
19.48M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎞 قصه بندگی۵۰| نماز مچاله
💠مناسب: #عموم_مخاطبان
پارچهای رو گرفته بود توی دستش. بعد اون رو مچاله میکرد و به سمت سجادم پرت میکرد. 😰 دوباره اون رو بر میداشت و مچاله میکرد و...
با عصبانیت گفتم: یعنی چی؟😠 مگه نمیبینی سجاده پهنه! نمیدونی با این کارت، داری بی احترامی میکنی؟😖
نشست رو بروم و گفت: بیاحترامی من به سجاده بدتره یا بی احترامی تو به خدا❓ سرم رو کج کردم: چی میگی؟ 😟 پارچه مچاله رو تو دستش گرفت و گفت: من کاری کردم که فرشتهها✨ با نماز تو میکنن. گفتم: مگه نمازم چه مشکلی داشت؟😕
شروع به تعریف ماجرایی کرد که با شنیدن اون، حسابی جا خوردم و بدجوری شرمنده شدم. 😓 اون ماجرا این بود...
#قصه_بندگی
#نماز