‹؏ـقیلہبنےهاشم⁶⁹🇵🇸›
باباجان این بچه حرف های عجیبی میزنه!
پرسیدم:
چی میگه زهرا جان؟
‹؏ـقیلہبنےهاشم⁶⁹🇵🇸›
پرسیدم: چی میگه زهرا جان؟
گفت:
بابا جان، یارسول الله
یک روز میگه انا الغریب
یه روز میگه انا العطشان
یه روز میگه انا المظلوم
‹؏ـقیلہبنےهاشم⁶⁹🇵🇸›
گفت: بابا جان، یارسول الله یک روز میگه انا الغریب یه روز میگه انا العطشان یه روز میگه انا المظلوم
امروز یک حرفی زده دل زهرا رو به درد اورده بابا(:!
‹؏ـقیلہبنےهاشم⁶⁹🇵🇸›
چی گفته؟
بابا جان امروز این بچه همش صدا میزنه اناالعریان
اناالعریان
اناالعریان
اناالعریان
‹؏ـقیلہبنےهاشم⁶⁹🇵🇸›
بابا جان امروز این بچه همش صدا میزنه اناالعریان اناالعریان اناالعریان اناالعریان
گفتم:
زهرا جان بچهات راست میگه💔
‹؏ـقیلہبنےهاشم⁶⁹🇵🇸›
گفتم: زهرا جان بچهات راست میگه💔
یه روزی میرسه توی کربلا!!
من نیستم، باباش علی(ع) نیست!
برادرش حسن(ع)نیست!
حتی تو هم نیستی بابا جان:)
‹؏ـقیلہبنےهاشم⁶⁹🇵🇸›
یه روزی میرسه توی کربلا!! من نیستم، باباش علی(ع) نیست! برادرش حسن(ع)نیست! حتی تو هم نیستی بابا جان:)
خواهرش زینب میاد...
+آخ امان از دل زینب💔
‹؏ـقیلہبنےهاشم⁶⁹🇵🇸›
خواهرش زینب میاد... +آخ امان از دل زینب💔
این برادر یعنی حسین (ع) سر به بدن نداره💔
‹؏ـقیلہبنےهاشم⁶⁹🇵🇸›
این برادر یعنی حسین (ع) سر به بدن نداره💔
با خودش میگه برادرم یه نشانه داره که بشناسمش🙂
‹؏ـقیلہبنےهاشم⁶⁹🇵🇸›
با خودش میگه برادرم یه نشانه داره که بشناسمش🙂
+آخ گل من یک نشانی در بدن داشت، یکی پیراهن کهنه به تن داشت💔
‹؏ـقیلہبنےهاشم⁶⁹🇵🇸›
+آخ گل من یک نشانی در بدن داشت، یکی پیراهن کهنه به تن داشت💔
ولی میبینه پیراهن حسینش رو هم بردن😭