eitaa logo
اَلِفـْـــ ــکٰافـْـ
532 دنبال‌کننده
618 عکس
190 ویدیو
2 فایل
نوشته‌های احمدکریمی @ahmadkarimii کتاب‌ها #تحــفه_تدمر #من_ماله_کش_نیستم (حاشیه‌نوشتی بر سفر شهید سیدابراهیم‌رییسی به استان یزد، با مشارکت نویسندگان محفل منادی) با محفل منادی همراه باشید https://eitaa.com/monaadi_ir
مشاهده در ایتا
دانلود
اَلِفـْـــ ــکٰافـْـ
#بیستُ_چهار برام فرستادن که اگه می‌خوای گرفتار دوا و دکتر و پزشکان نشی، صلوات جلیلی ختم کن... 😂 یع
فهمیدین چی شد؟! اولویت آدم‌های دغدغه‌مند برای انتخابات، چه راست چه چپ، شد رأی آوردن کاندیدای خودشان؛ سوای دوگانه و دو قطبی انقلابی‌ها و حزب‌اللهی‌ها که بعضی‌شون روی منافقین و کفار رو در این مواقع سفید می‌کنند! و رها کردنِ موضوعِ مهمِ مشارکت حداکثری که اتفاقاً رهبری انقلاب اون رو اولویت اصلی می‌دونن... نتیجه میشه حضور ۴۰ درصدی مردم پای صندوق رأی... باور کنیم اکثریت مطلق مردم دلبسته این کشور و نظام هستند و نشان داده‌اند توی مواقع خاص این موضوع رو؛ مشکل از مدعیانِ رهبری افکار هست که موقع عمل گیج می‌زنند و اولویت‌ها رو گم می‌کنند... باور کنیم در مسیر رسیدن به ظهور، فقط مردم نباید خودشان را اصلاح کنند، بلکه مدعیانِ اهل فکر و اندیشه هم باید خودشان را خالص کنند و با تعقل در این مسیر گام بردارند... ... اَلِفـْـــ ــکٰافـْـ @ALEF_KAF_NEVESHT
اَلِفـْـــ ــکٰافـْـ
#بیستُ_چهار عشقْ به روایت مشّایه... 5⃣ پی‌نوشت؛ پرچم‌های ترکیبی عراق و ایران بازخوردهای فوق‌العاد
خادم عراقی نشسته روی زمین و کفِ پای زائر اهوازی را ماساژ می‌دهد. اهوازی نمی‌خواست البته، همین که نشسته بود رو مبلِ خاک‌گرفته‌ی کنار جاده، موکب‌دار آمد نشست روبروی‌ش برای ماساژ پاش و رسماً بگویم که گیر افتاد. زائر اهوازی اول راضی نبود، وقتی دست‌های آرام‌بخشْ کفِ پاش را مالش داد و خستگی ریخت روی خاک جاده، دلش کم‌کم رضا می‌داد که موکب‌دار عراقی حرکتِ بعدی را برای اثبات عشق‌ش به خدمت‌رسانی زد و کف پای اهوازی را ماچ کرد! یک ماچِ خاک‌وخُلی که زائر را با سیبیل و هیبتِ داش‌مشتی به هم‌ریخت! دست برد تا جلوی کارش را بگیرد و داشت چیزهایی به عربی می‌گفت و عراقی می‌شنید که دوربین به دست حالی‌ش کردم عراقی‌ها اینطوری عاشق زائر سیدالشهدایند و کارت نباشد اخوی و بی خیال بگذار کارش را بکند‌ و از این حرف‌هایِ این‌وقتی... عراقی هم که حالا زیر یک خم را مال خودش کرده بود و به این سادگی ول‌کن اهوازیِ ماجرا نبود، ماچ بعدی را کاشت کف پای او که ثابت کند از رو هم نمی‌رود؛ و من همان وقت که اهوازی از این شرم، دست کوبید توی صورتش عکس را گرفتم و حاج صابر پیشانی‌بندِ متبرکِ حرم امام رضا را که قبلاً نقل کرده‌ام، بست بر پیشانی خادم...! این تصویر همیشه جلوی چشمم است، نگاه خادم به زائر، نگاه شرم‌زده‌ی زائر به من، انگشت‌های صابر در حال بستن سربند و انگشت‌های خادم در حال ماساژ و انگشت‌های زائر روی صورت... باور کنید خیلی خوشحالم از این که جای آن اهوازی نبودم...! می‌بینید یک غمِ شرمگینی توی نگاهش موج می‌زند؟! اَلِفـْـــ ــکٰافـْـ @ALEF_KAF_NEVESHT