هدایت شده از شوق پرواز
6.96M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
هدایت شده از شوق پرواز
🌸پسر بزرگِ آقا حسین چهاردهپانزده سالی بیشتر نداشت اما طوری جمع را دست گرفته بود و پذیرایی میکرد که حس نمیکردی مردِ خانه نیست.
🌹هر چند مردِ خانه خودش هم بود!
چشممان هر طرف چرخید، او را دیدیم!
از آشپزخانه گرفته تا اتاقی که درش رو
به ما باز میشد و آن جایی که نشسته بودیم، عکسهایش به ما لبخند میزد.
🌹حضورش اما فراتر از عکسها بود!
بودنش به خوبی حس میشد!
انگار هر بار سجاد دست به چای و شیرینی میشد، مرد خانه با همان لبخندِ توی عکسها دست روی سینه میگذاشت و میگفت:
«بفرمایین... به خدا تعارف نکنید!»
هر وقت با هم خندیدیم، او هم خندید؛
هر وقت دخترش حرف زد، نگاهِ تحسین
آمیزش را از صورتش بر نمیداشت؛
حتی آن وقتی که برای رفتن از جایمان بلند شدیم هم با ما بلند شد و همراهیمان کرد و حسِ حضورش، با ما بود، در همهی آن لحظات...
🌱و در آخر، تحفهی شوقِ پرواز را به نیابت از جمعِ بچههای گروه و به نیابت از همهی مخاطبین عزیز شوق پرواز به همسر و دختر و پسرهای شهید حسین انتظاریان تقدیم کردیم...
#روایت_پرواز
#شهید_حسین_انتظاریان
#دیدار_با_خانواده_شهدا
@shogh_prvz