علی آمد. پدر رفت.✅
علی آمد . پدر رفت.❌
علی آمد .پدر رفت.❌
علی آمد .پدر رفت .❌
همیشه فاصله بعد از علائم نگارشی قرار میگیرد.
بعد از (. ، - _ : ؛ ! ؟).
#تمرین76
#دخترمحی
خمیازهای کشیدم و گفتم:
- اوووو... مامان واسه چی اول صبحی داریم میریم رای بدیم ظهر و غروبُ که ازمون نگرفتن.
- تا صبح بیداری، صبح میخوابی همین میشه ..
سرمو از زیر پتو بیرون آوردم غر زدم:
- ای بابا.. خوابم میاد شما برید من غروب میرم مسجد رای میدم میام.
پدر خندید و گفتن:
- دخترم شما ی نگاهی به شناسنامهات بندازی بد نیستااا ...
یادم افتاد من نمیتونم رای بدم .
چون سنم کمه.
- اره من نمیتونم رای بدم باید رای دادن شمارو ببینم.
ی خمیازه کشیدم و گفتم:
- تا شما ی چایی بخورید منم چادرمو سرم میکنم و میام ..
چشامو باز کردم که برم لباس بپوشم تا برم رای بدم ..
- مامان ...بابا من الان میپوشم بریم.
پدر که با لبخندی چای مینوشیدن
خنده ای کردند:
- دخترم ما رفتیم به سید ابراهیم رئیسی رای دادیم اومدیم.
اخم کردم و با ناراحتی گفتم:
- بدون من !؟
- شما خواب بودی گل دختر مادر هم پای صندوق کمک همکارا موند..
- نمیخوام ..من ی چرت زدم ...الان اگه مدرسه بود با لیوان آب از خواب بیدارم میکردید ...
به سمت اتاقم رفتم و لباسامو پوشیدم و ماسک زدم و چادرمو سرم کردم و از اتاق رفتم بیرون.
- بابا جوننمممم ...
- جانم دخترم !
- مامان که پای صندوقه میشه منم برم ببینم ...
پدر خندید و من اخم کردم ..
- دخترم رای دادن ، دیدن داره ؟
انشاءالله خودت که ۱۸ سالت شد میری رای میدی ...
- اولا اینکه من باید بیست سالگی رای بدم ...دوماً اینکه مامان که اونجاست میرم کمک حداقل اگه کسی سوالی داشت یا اصلا بلد نبود بنویسه یا اصلا هر چیز دیگه کمک کنم .
و اینگونه شد که من رای پنج نفرو انداختم تو صندوق رای.
با دلیل های مختلف مثل:
- بدین من بندازم براتون دخترتون منتظره ..
- من براتون میندازم عیبی نداره( ایشون سالمند بودن من براشون نوشتم اسم آقای رئیسی ).
- چشم ( این یدونه هم چون من سادات بودم داد بهم نمیدونم چرا ...اما داد دیگه ).
نشانی باغ🔻
https://eitaa.com/joinchat/821624896Cb1d729b741
نمایشگاه باغ🔻
https://eitaa.com/joinchat/949289024Cec6ee02344
م.م:
#تمرین76
ساعت هفت ونیم بود. حاضر شدم، بروم رای بدهم. بااینکه کلید داشتم در باز نشد. برگشتم بالا، همسرم را بیدار کردم. گفت مگر کلید نداشتید ؟! گفتم چرا ولی کلیدش از جنس کلید روحانی است. برگشت نگاهم کرد . اول صبحی شوخیت گرفته است . کلید را برداشت آمد پایین دررا باز کرد. رفتم بیرون .تا رسیدم سر کوچه دیدم بیرون مدرسه فقط یک سرباز با اسلحه ایستاده است. پرسیدم آقا می شود بروم داخل؟ گفت خیر، هنوز کسی نیامده است.
در ضمن اینجا ایران است، خانم.
برگشتم، دیدم یک پسر جوان، مادر بزرگش را از ماشین پیاده می کند. حتی تا نزدیک سرباز هم آمد، دست زد به ژ3 و گفت وا وا وا واقعا اسلحه است؟!
سرباز ناکهان از ترس، گارد گرفت. من و مادر بزرگ، جیغ کشیدیم .
جوان گفت فقط دست زدم ترسو.! یعنی چه اینجا ایران است؟ یه جو غیرت چیز خوبی است. یک اسلحه روی دوشت است، در صورتی که پدر من در جبهه" آر پی جی زن "بود وقتی شلیک می کند، چشمش مانند پنکه می چرخد.
سرباز می زند زیر خنده.
جوان گفت: خنده دارد؟! او جانباز شده که تو بخندی، بخند.
سرباز خجل و دستپاچه گفت: منظورم این است که ایران کارهایش حساب کتاب ندارد، هنوز حوزه ها کارشان راه نیافتاده است.
مادر بزرگ گفت خوب جای دیگری برویم. سوار ماشین شدیم و به سوی حوزه دیگری حرکت کردیم.
من و مادر بزرگ، نشستیم و جوان بجای ما در صف ایستاد.
بخاطر یکساعتی که نشسته بود، گفت آرتروز دارم. گردنم درد گرفته است. بلند شدم کمی گردنش را ماساژ بدهم.
گفت نه نه درد می گیرد.. نشستم و او شروع نمود به گفتن خاطره و مرتب، می خندید. واقعا لذت بردم از حضورش.
گفت: جوان بودم، یک روز به تنهایی فرش دوازده متری رو شستم بلند کردم، تا صبح نخوابیدم. رفتم پیش دکتر خانوادگیمان.
اوهم چشمت روز بد نبیند، یک کت آهنین داد که بپوشم و گفت کار بی کار. دلقکی شده بودم برای خودم بیا و ببین.
وای خدایا از این حرف مادر بزرگ ریسه رفتم.... او می خندید من می خندیدم.
نوبت ما شد البته یکی از آقایون محترم حوزه، کار مادر بزرگ را زودتر راه انداخت. ولی همزمان ، رای دادیم .
آنها مرا تا خانه رساندند و رفتند.
#طنز
#م_مقیمی
20.07M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نماهنگ زیبای
🎊هرچه دارم از تو دارم
ایران زیر سایه خورشید
🟠تهیه شده در :
موسسه جوانان استان قدس رضوی
لینک باکیفیت ویژه دانلود و انتشار
https://www.aparat.com/v/SIW6F
🌸در انتشار این اثر ما را همراهی و یاری دهید ...
@hashtag_ir
@ANARSTORY
💎•﴿ باغ انار ﴾•💎
باغ اناری ها به گوش باشید. این هفته یک انارکوچولو به باغ انار اضافه خواهد شد. نامش روشناست. چشم
#شفاف_سازی
یکی از درختای انار داره یه نهالِ انار به دنیا میاره. نامش روشناست ما میگیم #روشنار