💎•﴿ باغ انار ﴾•💎
در دیداری که یک یهودی با پیامبر (صلی الله علیه و آله) داشت، از ایشان سئوالاتی پرسید و سپس گفت: به من
پیامبر (ص) به یکی از یاران پارسای خود«جابر بن عبد الله انصاری »فرمود.ای جابر!تو زنده می مانی و فرزندم «محمد بن علی بن الحسین بن علی بن ابیطالب »را که نامش در تورات «باقر»است در می یابی،بدانهنگام سلام مرا بدو برسان.
پیامبر در گذشت و جابر عمری دراز یافت-و بعدها روزی به خانه ی امام زین العابدین آمد و امام باقر را که کودکی خرد سال بود دید،به او گفت:پیش بیا...امام باقر (ع) آمد.
گفت:برو...
امام باز گشت.جابر اندام و راه رفتن او را تماشا کرد و گفت:به خدای کعبه سوگند آیینه ی تمام نمای پیامبر است.آنگاه از امام سجاد پرسید این کودک کیست؟
فرمود:امام پس از من فرزندم «محمد باقر»است.
جابر برخاست و بر پای امام باقر بوسه زد و گفت:فدایت شوم ای فرزند پیامبر (ص) ،سلام و درود پدرت پیامبر خدا (ص) رابپذیر چه او ترا سلام رسانده است.
دیدگان امام باقر پر از اشگ شد و فرمود:سلام و درود بر پدرم پیامبر خدا باد تا بدان هنگام که آسمانها و زمین پایدارند و بر تو ای جابر که سلام او را به من رساندی. (3)
دانش امام
دانش امام باقر علیه السلام نیز همانند دیگر امامان از سر چشمه ی وحی بود،آنان آموزگاری نداشتند و در مکتب بشری درس نخوانده بودند،«جابر بن عبد الله »نزد امام باقر (ع) می آمد و از آنحضرت دانش فرا می گرفت و به آن گرامی مکرر عرض می کرد:ای شکافنده ی علوم! گواهی می دهم تو در کودکی از دانشی خدا داد برخورداری (4).
«عبد الله بن عطاء مکی »می گفت:هرگز دانشمندان را نزد کسی چنان حقیر و کوچک نیافتم که نزد امام باقر علیه السلام،«حکم بن عتیبه »که در چشم مردمان جایگاه علمی والایی داشت در پیشگاه امام باقر چونان کودکی در برابر آموزگار بود (5).
شخصیت آسمانی و شکوه علمی امام باقر (ع) چنان خیره کننده بود که «جابر بن یزید جعفی »به هنگام روایت از آن گرامی می گفت:«وصی اوصیاء و وارث علوم انبیاء محمد بن علی بن الحسین مرا چنین روایت کرد...» (6)
مردی از«عبد الله عمر»مساله یی پرسید و او در پاسخ درماند،به سئوال کننده امام باقر را نشان داد و گفت از این کودک بپرس و مرا نیز از پاسخ او آگاه ساز.آن مرد از امام پرسید و پاسخی قانع کننده شنید و برای «عبد الله عمر»بازگو کرد،عبد الله گفت:اینان خاندانی هستند که دانششان خداداد است (7).
«ابو بصیر»می گوید:با امام باقر علیه السلام به مسجد مدینه وارد شدیم،مردم در رفت و آمد بودند.امام به من فرمود:از مردم بپرس آیا مرا می بینند؟از هر که پرسیدم آیا ابو جعفر را دیده ای پاسخ منفی شنیدم،در حالیکه امام در کنار من ایستاده بود.در این هنگام یکی از دوستان حقیقی آن حضرت «ابو هارون »که نابینا بود به مسجد در آمد.امام فرمود:از او نیز بپرس.
از ابو هارون پرسیدم:آیا ابو جعفر را دیدی؟
فورا پاسخ داد:مگر کنار تو نایستاده است؟
گفتم:از کجا دریافتی؟
گفت:چگونه ندانم در حالیکه او نور رخشنده یی است (8).
و نیز«ابو بصیر»می گوید:امام باقر (ع) از یکی ازافریقائیان حال یکی از شیعیان خود به نام «راشد»را جویا شد.پاسخ داد خوب بود و سلام می رساند.
امام فرمود خدا رحمتش کند.
با تعجب گفت:مگر او مرده است؟
فرمود:آری.
گفت:چه وقت در گذشت؟
فرمود:دو روز پس از خارج شدن تو.
گفت:به خدا سوگند او بیمار نبود...
فرمود:مگر هر کس می میرد به جهت بیماری است؟
آنگاه ابو بصیر از امام در مورد آن در گذشته سئوال کرد.
امام فرمود:او از دوستان و شیعیان ما بود،گمان می کنید که چشمهای بینا و گوشهای شنوایی برای ما همراه شما نیست وه چه پندار نادرستی است!به خدا سوگند هیچ چیز از کردارتان بر ما پوشیده نیست پس ما را نزد خودتان حاضر بدانید و خود را به کار نیک عادت دهید و از اهل خیر باشید تا به همین نشانه و علامت شناخته شوید.من فرزندان و شیعیانم را به این برنامه فرمان می دهم (9).
یکی از راویان می گوید در کوفه به زنی قرآن می آموختم،روزی با او شوخی کردم،بعد به دیدار امام باقر شتافتم،فرمود:
آنکه (حتی) در پنهان مرتکب گناه شود خداوند به او اعتنا و توجهی ندارد،به آن زن چه گفتی؟ از شرمساری چهره ام را پوشاندم و توبه کردم،امام فرمود:تکرار نکن (10).
💎•﴿ باغ انار ﴾•💎
پیامبر (ص) به یکی از یاران پارسای خود«جابر بن عبد الله انصاری »فرمود.ای جابر!تو زنده می مانی و فرزند
اخلاق امام باقر علیه السلام
مردی از اهل شام در مدینه ساکن بود و به خانه ی امام بسیار می آمد و به آن گرامی می گفت: «...در روی زمین بغض و کینه ی کسی را بیش از تو در دل ندارم و با هیچکس بیش از تو و خاندانت دشمن نیستم!و عقیده ام آنست که اطاعت خدا و پیامبر و امیر مؤمنان در دشمنی با توست،اگر می بینی به خانه ی تو رفت و آمد دارم بدان جهت است که تو مردی سخنور و ادیب و خوش بیان هستی!»در عین حال امام علیه السلام با او مدارا می فرمود و به نرمی سخن می گفت.چندی بر نیامد که شامی بیمار شد و مرگ را رویا روی خویش دید و از زندگی نومید شد،پس وصیت کرد که چون در گذرد ابو جعفر«امام باقر»بر او نماز گزارد.
شب به نیمه رسید و بستگانش او را تمام شده یافتند،بامداد وصی او به مسجد آمد و امام باقر علیه السلام را دید که نماز صبح به پایان برده و به تعقیب (11) نشسته است،و آن گرامی همواره چنین بود که پس از نماز به ذکر و تعقیب می پرداخت.
عرض کرد:آن مرد شامی به دیگر سرای شتافته و خود چنین خواسته که شما بر او نماز گزارید.
فرمود:او نمرده است...شتاب مکنید تا من بیایم.
پس برخاست و وضو و طهارت را تجدید فرمود و دو رکعت نماز خواند و دستها را به دعا برداشت،سپس به سجده رفت و همچنان تا بر آمدن آفتاب،در سجده ماند،آنگاه به خانه ی شامی آمد و بر بالین او نشست و او را صدا زد و او پاسخ داد،امام او را بر نشانید و پشتش را به دیوار تکیه داد و شربتی طلبید و به کام او ریخت و به بستگانش فرمود غذاهای سرد به او بدهند و خود بازگشت.
دیری بر نیامد که شامی شفا یافت و به نزد امام آمد و عرض کرد:
«گواهی می دهم که تو حجت خدا بر مردمانی (12)...»
«محمد بن منکدر»-از صوفیان آن روزگار-می گوید:
در روز بسیار گرمی از مدینه بیرون رفتم،ابو جعفر محمد بن علی بن الحسین را دیدم-همراه با دو تن از غلامانشان-یا دو تن از دوستانش-از سرکشی به مزرعه ی خویش باز می گردد با خود گفتم:مردی از بزرگان قریش در چنین وقتی در پی دنیاست!باید او را پند دهم.
نزدیک آمدم و سلام کردم،امام در حالی که عرق از سر و رویش می ریخت با تندی پاسخم داد. گفتم:خدا ترا به سلامت بدارد آیا شخصیتی چون شما در این هنگام و با این حال در پی دنیا می رود!اگر در این حالت مرگ در رسد چه می کنی؟
فرمود به خدا سوگند اگر مرگ در رسد در حال اطاعت خداوند خواهم بود زیرا من بدینوسیله خود را از تو و دیگر مردمان بی نیاز می سازم،از مرگ در آنحالت بیمناکم که سرگرم گناهی باشم.
گفتم:رحمت خدا بر تو باد،می پنداشتم که شما را پند می دهم اما تو مرا پند دادی و آگاه ساختی (13).
منبع : پایگاه حوزه
----------------------------------
پی نوشت:
1- مصباح المتهجد شیخ طوسی ص 557
2- امام صادق (ع) در باره «ام عبد الله »فرمود از زنهای با ایمان و پرهیزکار و نیکو کار بود... تواریخ النبی و الآل تستری ص 47
3- امالی شیخ صدوق ص 211 چاپ سنگی
4- علل الشرایع شیخ صدوق ج 1 ص 222 چاپ قم
5- ارشاد شیخ مفید ص 246 چاپ آخوندی
6- ارشاد شیخ مفید ص 246 چاپ آخوندی
7- مناقب ابن شهر آشوب ج 3 ص 329 چاپ نجف
8- بحار الانوار ج 46 ص 243 به نقل از خرائج راوندی.
9- بحار الانوار ج 46 ص 243 به نقل از خرائج رواندی
10- بحار الانوار ج 46 ص 247 به نقل از خرائج رواندی
11- تعقیب:دعاها و ذکرهایی است که بدون فاصله پس از نماز می خوانند.
12- امالی شیخ طوسی ص 261 چاپ سنگی با اختصار
13- ارشاد مفید چاپ آخوندی ص
💎•﴿ باغ انار ﴾•💎
در دیداری که یک یهودی با پیامبر (صلی الله علیه و آله) داشت، از ایشان سئوالاتی پرسید و سپس گفت: به من
#امام_باقر #مرثیه_امام_باقر
روضه دارِ منا توئی آقا
شاهدِ کربلا توئی آقا
پیش تو مادرت زمین خورده
نوة مجتبی توئی آقا
همره عمه آمدی گودال
راویِ ماجرا توئی آقا
آنکه دیده گروه گروه زدند
سنگ و چوب و عصا توئی آقا
آنکه دیده به زیرِ چکمة شمر
شاه ، زد دست و پا توئی آقا
آنکه دیده تمام قرآن شد
با لگد جا به جا توئی آقا
آنکه دیده ضریح مویِ حسین
دستِ یک بی حیا توئی آقا
آنکه دیده سرِ عزیزِ خدا
رفت بر نیزه ها توئی آقا
بعد از آن شاهدِ هجومِ سپاه
سویِ آل عبا توئی آقا
آنکه همراه قافله رفته
سویِ شامِ بلا توئی آقا
سخت بر تو گذشت آن ساعات
بد شکستند حرمت سادات
اوج بی غیرتی نشان دادند
سنگ در دست این وآن دادند
اول شهر عنان مرکب را
دست یک مشت بد دهان دادند
جای عرضِ سلام ، پیرو جوان
ناسزاها به کاروان دادند
راسِ جدت به زیرِ پا افتاد
بسکه سر نیزه را تکان دادند
دستِ سادات بر سرِ بازار
صدقه تکه های نان دادند
سرِ هر کوچه با سرِ انگشت
دخترِ فاطمه نشان دادند
بوسه گاهِ رسول خاتم را
به دمِ چوبِ خیزران دادند
🔸شاعر:
#قاسم_نعمتی
🕳
💎•﴿ باغ انار ﴾•💎
#امام_باقر #مرثیه_امام_باقر روضه دارِ منا توئی آقا شاهدِ کربلا توئی آقا پیش تو مادرت زمین خور
بزنید روی اون چاله ته پُست... ببینید کجا میره
🔹آیت الله حائری شیرازی🔹
🔸اعتراف به اشتباه، موجب ترقّیات فوق العاده می شود🔸
#اعتراف_به_اشتباه سخت است، اما اگر #فطرت در انسان #مدیر شده باشد، اعتراف به اشتباه آسان است، توبه کردن آسان است، عذرخواهی کردن آسان است، تواضع کردن آسان است.
اگر انسان متوجه شد اشتباه کرده و برگشت و اشتباه خودش را تدارک کرد، #ترقی خیلی فوق العاده ای خدا به او میدهد که اگر اشتباه نکرده بود هم اینقدر ترقی نمیکرد. چون اعتراف به اشتباه، از همه چیز انسان را بالاتر میبرد.
@haerishirazi
@ANARSTORY
💎•﴿ باغ انار ﴾•💎
🔹آیت الله حائری شیرازی🔹 🔸اعتراف به اشتباه، موجب ترقّیات فوق العاده می شود🔸 #اعتراف_به_اشتباه سخت ا
خدایا من اشتباه کردم. در کلیات در جزئیات. خودت نگاهی به دل سیاه ما بنداز و رنگش را به لیمویی روشن و جذاب تغییر بده. ما جز تو کسی را نداریم و تو چون ما بسیار داری. تو خالق و قادری، تو ربّ مهربان ما هستی. تو آفریده خودت را ضایع نمیکنی. دورم نینداز...
و آخر دعوانا ان الحمدلله رب العالمین...
💎•﴿ باغ انار ﴾•💎
خدایا من اشتباه کردم. در کلیات در جزئیات. خودت نگاهی به دل سیاه ما بنداز و رنگش را به لیمویی روشن و
دَعْوَاهُمْ فِيهَا سُبْحَانَكَ اللَّهُمَّ وَتَحِيَّتُهُمْ فِيهَا سَلَامٌ ۚ وَآخِرُ دَعْوَاهُمْ أَنِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ
10–10
سوره دهم. آیه دهم😎
💎•﴿ باغ انار ﴾•💎
دَعْوَاهُمْ فِيهَا سُبْحَانَكَ اللَّهُمَّ وَتَحِيَّتُهُمْ فِيهَا سَلَامٌ ۚ وَآخِرُ دَعْوَاهُمْ أَنِ
و در آن بهشت زبان شوق به تقدیس خدا گشایند که بار الها تو از هر نقص و آلایش پاک و منزهی و درود آنها در بهشت «سلام» است و آخرین سخنشان حمد پروردگار عالمیان است.
ترجمه های انگلیسی(English translations)
Their call therein will be, ‘O Allah! Immaculate are You!’ and their greeting therein will be, ‘Peace!’ and their concluding call, ‘All praise belongs to Allah, the Lord of all the worlds.’
معانی کلمات آیه
دعواهم: دعوى به معنى دعا و خواندن است.
تحيتهم: تحيت از ماده حيات. هر دعا و ثنا و تعارفى است كه شخص در روبرو شدن با شخص ديگرى به زبان مى آورد. على هذا، آن از سلام اعم است.[۱]
💎•﴿ باغ انار ﴾•💎
و در آن بهشت زبان شوق به تقدیس خدا گشایند که بار الها تو از هر نقص و آلایش پاک و منزهی و درود آنها د
عواهم: دعوى به معنى دعا و خواندن است.
تحيتهم: تحيت از ماده حيات. هر دعا و ثنا و تعارفى است كه شخص در روبرو شدن با شخص ديگرى به زبان مى آورد. على هذا، آن از سلام اعم است.[۱]
تفسیر آیه
تفسیر نور
اثنی عشری
روان جاوید
اطیب البیان
برگزیده تفسیر نمونه
سایر تفاسیر
تفسیر نور (محسن قرائتی)
دَعْواهُمْ فِيها سُبْحانَكَ اللَّهُمَّ وَ تَحِيَّتُهُمْ فِيها سَلامٌ وَ آخِرُ دَعْواهُمْ أَنِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ «10»
دعا و نيايش آنان در بهشت، «سُبْحانَكَ اللَّهُمَّ» (خدايا تو پاك و منزّهى) است و درودشان در آنجا سلام است و پايان نيايش آنان، «الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ» (سپاس و ستايش مخصوص خداست) مىباشد.
نکته ها
«سَلامٌ»، كلام اهل بهشت است و در بهشت، سلام فضاى همه جا را پر مىكند: سلام از سوى خداوند، «سَلامٌ قَوْلًا مِنْ رَبٍّ رَحِيمٍ» «2»، سلام از سوى فرشتگان «سَلامٌ عَلَيْكُمْ طِبْتُمْ» «3»، و سلام از سوى بهشتيان نسبت به هم. «4» «إِلَّا قِيلًا سَلاماً سَلاماً» «5»
«2». يس، 58.
«3». زمر، 73.
«4». تفسير مراغى.
«5». واقعه، 26.
جلد 3 - صفحه 545
«الْحَمْدُ لِلَّهِ»، كلام انبيا و اولياست. حضرت نوح عليه السلام پس از نجات از قوم ظالم، «الْحَمْدُ لِلَّهِ» گفت، «1» و ابراهيم عليه السلام نيز خدا را حمد كرد كه در سنّ پيرى اسماعيل واسحاق را به او بخشيده است. «2» «الْحَمْدُ لِلَّهِ» سخن مؤمنان «3» و كلام بهشتيان است.
در حديث آمده است: اهل بهشت با كلمهى «سُبْحانَكَ اللَّهُمَّ» مسئولان پذيرايى را صدا مىزنند، آنان نيز فورى حاضر شده، خواستهى اهل بهشت را تأمين مىكنند. «4»
در حديث است: هرگاه بندهاى مشغول تمجيد خدا باشد و از درخواست حوائج خود از او غافل شود، خداوند بيش از آنچه با دعا كردن به او مىداد، عطا مىكند. «5»
پیام ها
1- ياد خدا تنها در دنيا نيست، آخرت هم جاى ذكر الهى است. «سُبْحانَكَ اللَّهُمَّ»
2- انسان به جايى مىرسد كه دعا و خواستهاش هم تمجيد پروردگار مىشود. «دَعْواهُمْ فِيها سُبْحانَكَ» و اين تسبيح و تمجيد آنان را كامياب مىسازد.
3- مؤمنان، در برابر صفات الهى مىگويند: «سُبْحانَكَ»، در برابر ساير مؤمنان مىگويند: «سَلامٌ» و در مقابل كاميابى از نعمتهاى الهى مىگويند: «الْحَمْدُ لِلَّهِ»
4- مؤمن، عاشق خداست. بهشت و لذّتهاى بهشتى هم او را از ياد محبوب باز نمىدارد، بلكه در همه چيز، لطف و قدرت خدا را مىبيند. «سُبْحانَكَ اللَّهُمَّ، الْحَمْدُ لِلَّهِ»
5- آغاز سخن مؤمنان با «سُبْحانَ اللَّهِ» و پايان آن با «الْحَمْدُ لِلَّهِ» مىباشد. (از عبارت «آخِرُ دَعْواهُمْ أَنِ الْحَمْدُ لِلَّهِ» استفاده مىشود كه اوّل سخن آنان «سُبْحانَكَ اللَّهُمَّ» است.)
«1». مؤمنون، 28.
«2». ابراهيم، 39.
«3». اعراف، 43.
«4». تفسير نورالثقلين.
«5». تفسير روحالمعانى.
تفسير نور(10جلدى)، ج3، ص: 546
بازخوانی اسناد ترور ناموفق رهبر انقلاب در تیرماه ۱۳۶۰
چه کسانی آیتالله خامنهای را ترور کردند؟
هفتم تیرماه، هنوز خبر ترور روز گذشتهی آیتالله خامنهای داغ بود که ساختمان حزب جمهوری در خیابان سرچشمهی تهران منفجر شد و شهید بهشتی به همراه ۷۲ نفر از اعضای حزب جمهوری به شهادت رسیدند. یک روز بعد محمد کچوئی رئیس زندان اوین به دست یکی از زندانیان به ظاهر تواب منافقین شهید شد. منافقین که از ۳۰ خرداد وارد فاز تقابل مسلحانه با جمهوری اسلامی شده بودند کمی بعد «واحد ویژه»ای برای ترورهای خود راهاندازی میکنند که دست به ترورهای موفق و ناموفق زیادی میزند. ترورِ ششم تیر آیتالله خامنهای در همین ایام و انفجار دفتر حزب جمهوری یک روز پس از آن از سویی، و انتشار جزوهی برعهدهگرفتن ترور به نام بقایای گروهک فرقان از سوی دیگر باعث شکلگیری تحلیلهای مختلفی دربارهی عوامل این ترور میشود. برخی کارشناسان تاریخی «سازمان منافقین» و برخی دیگر «رهروان فرقان» را عامل ترور میدانند. اما آیتالله خامنهای توسط چه کسی یا گروهی ترور شد؟ پایگاه اطلاعرسانی KHAMENEI.IR به مناسبت سی و چهارمین سالگرد ترور رهبر انقلاب اسلامی، به بازخوانی اسناد ترور ایشان و جزئیات آن بر اساس اعترافات اعضای باقیماندهی گروهک فرقان میپردازد.
💎•﴿ باغ انار ﴾•💎
فرقـــانیها
«اگر عمری بود و اگر گروههایی از قبیل فرقان اجازه و فرصت دادند، انشاءالله در آینده به کار حزب خواهیم پرداخت؛ حزب جان میگیرد، تبلیغاتش را شروع میکند، جزوههای لازم، کتابهای لازم، تبلیغات لازم، تشکیلات لازم را به راه خواهد انداخت؛ انشاءالله درست میشود. » ۱۳۵۹/۱/۱۱ [۱]
اینها بخشی از سخنان آیتالله خامنهای در فروردینماه ۵۹ در بافق یزد بود که شاید در آن روزها چندان مورد توجه قرار نگرفت؛ چرا که چندماه از دستگیری اعضای اصلی گروه فرقان میگذشت. اما بغض فرقانیها از روحانیت بیش از آن بود که با دستگیری و اعدام اکثریت این گروهک خاموش شود.
گروهک فرقان به سرکردگی جوانی به نام اکبر گودرزی در سالهای ۵۶ و ۵۷ تشکیل میشود. او با راهاندازی جلسات تفاسیر قرآن، برداشتهای مادی از منابع دینی را مطرح میکرد. فراگیری تبِ تفاسیرِ مادی و مارکسیستی درسالهای منتهی به انقلاب که توسط افراد و جریانهای التقاطی ارائه میشد، حساسیت برخی چهرههای فکری انقلاب مثل شهید مطهری را برانگیخت. کار آنقدر بالا گرفته بود که گودرزیِ جوان بیست و چند ساله، بیست جزوهی تفسیر قرآن، شرح صحیفهی سجادیه و نهجالبلاغه نوشته بود.
شهید مطهری در مباحث خود در سالهای ۵۶ و ۵۷ اقدام به پاسخگویی به این تفاسیر مادی کرده بود و در چاپ هشتم کتاب «علل گرایش به مادیگری» مقدمهای را با همین عنوان اضافه میکند. شهید مطهری با انتقاد از بابشدن تفاسیر مادی و التقاطی به نام اسلام، به آنها لقب «ماتریالیسمِ منافق» داد: « مطالعه نوشتههای به اصطلاح تفسیری که در یکی دو سال اخیر منتشر شده و میشود تردیدی باقی نمیگذارد که توطئه عظیمی در کار است. در اینکه چنین توطئهای از طرف ضد مذهبها برای کوبیدن مذهب در کار است من تردید ندارم. آنچه فعلاً برای من مورد تردید است این است که آیا نویسندگان این جزوهها خود اغفال شدهاند و نمیفهمند که چه میکنند؟ و یا خود اینها عالماً عامداً با توجه به اینکه با کتاب مقدس هفتصد میلیون مسلمان چه میکنند، دست به چنین تفسیرهای ماتریالیستی زده و میزنند. ما نظر به اینکه در این نوشتهها آثار و علائم خامی و بیسوادی را فراوان میبینیم و به چند نمونه اشاره خواهیم کرد ترجیح میدهیم که فعلاً ماتریالیستی را که به صورت تفسیر آیات قرآن در این یکی دو سال اخیر تبلیغ میشود، ماتریالیسمی اغفال شده بنامیم و اگر پس از این تذکرات، باز هم راه انحرافی خود را تعقیب کردند ناچاریم آن ماتریالیسم را «ماتریالیسم منافق» اعلام نماییم.»[۲]
آنچه اهمیت فکر انحرافی فرقان را بیشتر میکرد، تأثیرپذیری از جنبههای منفی تفکرات شریعتی - علیرغم وجوه مثبت آن - خصوصاً بحث «اسلام منهای روحانیت» و «تشیع علوی و صفوی» بود که بر این اساس «روحانیت» را یکی از اصلیترین دشمنان اسلام قلمداد و از آن تحت عنوان «آخوندیسم» یاد میکرد. به این ترتیب پس از استقرار جمهوری اسلامی و در حالی که مملکت در تب تجزیهطلبی میسوخت، فرقان برای مبارزه با آنچه «بلوای آخوندیسم» میخواند دست به اسلحه برد.
گروه فرقان از اردیبهشت ۵۸ موج ترورهای خود را با به شهادت رساندن شهید قرنی رئیس ستاد مشترک ارتش آغاز میکند. شهید مطهری در ۱۱ اردیبهشت، حجتالاسلام هاشمی رفسنجانی ۳ خرداد، شهید تقی حاجیطرخانی ۱۶ تیرماه، ۲۴ تیر آیتالله سیدرضی شیرازی، ۴ شهریور شهید عراقی و فرزندش حسام[۳]، ۱۰ آبان شهید قاضی طباطبایی امامجمعهی تبریز و ۲۷ آذر شهید مفتح در دانشکدهی الهیات دانشگاه تهران[۴] توسط فرقان ترور میشوند. فرقان در صحنهی هر ترور تعدادی جزوه که در آن به چرایی علت ترور پرداخته پخش میکرد و اینگونه مسئولیت ترور را برعهده میگرفت. این ترورها دارای جنبههای مختلفی بودند؛ ترورهای سیاسی که شخصیتها را هدف گرفته بود و ترورهایی که برخاسته از ایدئولوژی فرقان بودند و گاهی هم ریشه در دشمنی شخصی گودرزی داشت؛ مثل ترورهای شهید مفتح و حاجیطرخانی که از افراد اصلی مسجد قبا بودند که گودرزی را طرد کرده بودند.
💎•﴿ باغ انار ﴾•💎
فرقـــانیها «اگر عمری بود و اگر گروههایی از قبیل فرقان اجازه و فرصت دادند، انشاءالله در آینده به
برخی تجهیزات که از خانههای تیمی فرقان کشف شده بود👇👇👇
💎•﴿ باغ انار ﴾•💎
* پسا فرقــانیها
«محمد متحدی» مسئول شاخهی نظامی فرقان بود که در دستگیریهای اولیه در اردیبهشت ۵۸ دستگیر میشود اما با معرفی خود به عنوان یک فرد عادی و با توجه به اینکه هنوز اعضای اصلی فرقان دستگیر نشده بودند آزاد میشود. او یک بار دیگر در آبانماه دستگیر میشود اما خود را «مهدی سیفی» معرفی میکند و پس از حدود یکماه که در بازداشت به سر میبرد لولهی شوفاژ زیر پنجره را کج میکند و با بریدن میلهی پنجره فرار میکند.
اغلب ترورها با تأیید اکبر گودرزی و محمد متحدی انجام میشد و متحدی خود در ۳ ترور شهید عراقی، تقی حاجیطرخانی و ترور شهید قاضی طباطبایی حضور داشت. او عامل شستشوی مغزی تعدادی از جوانان و جذب آنها به فرقان بود. یکی از آنها «مسعود تقیزاده» عامل ترور شهید قاضی طباطبایی در آبان ۵۸ بود.
متحدی پس از اعدام گودرزی با جمع کردن اعضای باقیماندهی فرقان تشکیلات «رهروان فرقان» را راهاندازی میکند. «رهروان فرقان» که به نوعی همان تشکیلات تبریز فرقان بودند با هدف انتقام خون به اصطلاح شهدای فرقان به تهران میآیند و ترور آیتالله ربانی شیرازی، آیتالله موسوی اردبیلی، حجتالاسلام عبدالمجید معادیخواه از حکام شرع دادگاه فرقان و آیتالله خامنهای را در دستور کار قرار میدهند. ترورهایی که بیش از آنکه جنبهی سیاسی یا ایدئولوژیک داشته باشد، جنبهی انتقامگیری از نظام و ابراز وجود و حیات فرقان در عرصه را دارد.
۸ فروردین ۶۰ آیتالله ربانی شیرازی در شیراز هدف گلوله قرار میگیرد ولی به شهادت نمیرسد. امامخمینی رحمهالله در بخشی از پیام خود به ایشان چنین مینویسد: «از سوء قصد به جنابعالی مطلع شدم. این نحو برخورد با روحانیون متعهد، برنامهی منحرفین بوده و هست و غرض آنان خارج نمودن جمع کاردان و متعهد از صحنه است؛ غافل از آنکه به حکم تاریخ، روحانیون آگاه در تمام صحنههای سیاسی پیشقدم بودهاند و ترور اشخاص نمیتواند آنان را مأیوس کند و راه را برای بدخواهان به اسلام و کشور باز کنند.»[۵]
ایشان در خطبههای نماز جمعهی ۲۹ خردادماه با اشاره به پیام امام رحمهالله به بیان بخشی از مطالب نگفتهای که در طول این چند ماه به احترام امر امام مکتوم نگاه داشته پرداخته و بنیصدر و منافقین را تخطئه میکند: «برادران! همانطور که گفتم، آقای بنیصدر شخصاً طرف نیست، یک جریان طرف است. امروز این جریان در این چهره ظاهر شده است، قبلاً در چهرههای دیگری ظاهر شده بود، روز دیگر ممکن است در چهرههای دیگری ظاهر شود. هوشیار باشید. جریان نفاق، یعنی کفر پنهانی و زیر پرده را بشناسید؛ این حرف مال امروز نیست، این حرف مال زمانی که گویندگان و رهبر عظیمالشّأن ما در میان ما است نیست؛ این جریان مال تاریخ انقلاب ما است. ای نسلهای جوان، ای نوجوانهای امروز و مسئولان فردا، ای نسلهایی که هنوز نیامدید یا کودک هستید! بدانید این انقلاب از ناحیهی منافقان از همه بیشتر ضربت میبیند، حواستان را جمع کنید. خطّ درست در انقلاب اسلامی خطّ نه شرقی و نه غربی است، خطّ پابندی به اسلام فقاهت است، خطّ پابندی به حضور واقعی مردم در صحنه است، خطّ راستگویی و صدق و صفای با مردم است؛ نه اینکه به مردم بگویند ما حرفها را به شما میزنیم امّا دروغ بگویند و به مردم حرف دروغ بزنند؛ نه اینکه بگویند ما طرفدار اسلامیم امّا در عمل تیشه را بردارند به ریشهی اسلام بزنند؛ نه اینکه بگویند ما با شرق و غرب مخالفیم امّا در عمل ساز سیاستهای خارجی را بنوازند.» ۱۳۶۰/۳/۲۹ [۱۰]
KHAMENEI.IR
۳۰ خردادماه همزمان با جلسهی مجلس، میلیشیای مجاهدین خلق تهران را به میدان جنگ تبدیل میکنند و جنگ خیابانی را شروع میکنند. نتیجهی قیام میلیشیا شهادت ۲۵ نفر از مردم است.[۱۱]
آیتالله خامنهای نمایندهی امام در شورای عالی دفاع، نمایندهی مجلس و امامجمعهی تهران، یکی از روحانیون فعالی است که از زمان شروع جنگ به طور مداوم بین جبهه، مجلس و جایگاه اقامهی نماز جمعه در رفتوآمد است. ایشان همچنین ضمن حضور در شهرهای مختلف، به برگزاری جلسات سخنرانی و پرسش و پاسخ در مساجد هم اهتمام دارد. دستاندرکاران مسجد ابوذر در روزهای پرالتهاب خردادماه از آیتالله خامنهای برای سخنرانی در این مسجد دعوت میکنند. این برنامه به خاطر جلسهی عدم کفایت بنیصدر لغو و با یک هفته تأخیر به شنبه ششم تیر منتقل میشود. آیتالله خامنهای که هم در جبهه و هم در میدان سیاست با بنیصدر درگیر بود و شناخت خوبی از او داشت، در جلسهی عدم کفایت او سخنرانی میکند و ۱۴ دلیل برای اثبات آن اقامه میکند. در نهایت عدم کفایت بنیصدر با ۱۷۷ رأی تصویب میشود.
عصر سهشنبه دوم تیرماه قرار است آیتالله خامنهای در مراسم بزرگداشت شهید چمران در مدرسهی عالی شهید مطهری سخنرانی کند. آیتالله خامنهای و شهید چمران هر دو نمایندهی امام در شورای عالی دفاع بودند و یکی از نتایج همکاریشان تشکیل ستاد جنگهای نامنظم بود. با توجه به اقدامات مسلحانهی منافقین که از ۳۰ خرداد شروع شده بود احتمال خطر میرود، اما خوشبختانه مراسم در امنیت کامل و بدون بروز حادثهای به پایان میرسد. پس از پایان سخنرانی جمعیت دور آیتالله خامنهای را میگیرد. یک نفر با زور میخواهد خودش را به ایشان برساند، چندضربهای هم با آرنج به محافظین میزند ولی آنها نمیگذارند نزدیک شود. وقتی از مراسم برمیگردند لباس خونی یکی از محافظها توجه دیگران را جلب میکند. محافظ با تیغ موکتبری مجروح شده اما خطر رفع شده بود.[۱۲]
۵ تیرماه آیتالله خامنهای در خطبههای نماز جمعه منافقین را به سختی به محاکمه میکشند: «شما هستید که بعد از آنی که از پدر و مادرهای مسلمانی متولد شدید به طرف کفر رفتید. کتابهای شما در دست است، مبانی مارکسیستی و الحادی و کفرآمیز در حرفها و کتابها و عمل شما مشهود است، شما مرتجعید، شما مرتدید؛ شما هستید که در زندان و در خارج زندان بارها و بارها دوریتان از اسلام بر عناصر مبارز انقلابی مسلمان ثابت شد. بهانهی ارتجاع را به دست میگیرید که با جمهوری اسلامی بجنگید؟ اشتباه کردید، کور خواندید؛ این شواهد محکومیت شماست که همهی دنیا و همهی تاریخ در آینده به اینها خواهند رسید. شما نامتان هم در تاریخ نمیماند، اما اگر بماند با لعن و نفرین همگانی خواهد ماند. برای خاطر اینکه یک انقلابی با این همه خونِ دل پیروز شد و امامی و رهبری با چهرهی استثنائی در تاریخ ما این انقلاب را هدایت کرد و امتی با این رشادت و این ازخودگذشتگی پایههای این انقلاب را با همهی موجودی خودش مستحکم کرد، آن وقت شما چهار نفر خودخواهِ جاهل جاهطلب پرمدعا آمدید دارید محصول این همه تلاش و کوشش را میخواهید مورد تهدید قرار بدهید و مزاحمت میکنید و ایذاء میکنید، تاریخ به شما لعن و نفرین خواهد فرستاد.» ۱۳۶۰/۴/۵ [۱۳]
در همین ایام «رهروان فرقان» که قصد داشتند آیتالله موسوی اردبیلی را در جلسهی تفسیر قرآن که شبهای جمعه برگزار میشد ترور کنند، با سفر ایشان به مشهد و لغو مراسم آن هفته تصمیمشان را عوض میکنند. آخرین نفر لیست ترور رهروان فرقان کسی نبود جز آیتالله سیدعلی خامنهای. و به این ترتیب پیشبینی یکسال پیش آیتالله خامنهای رنگ واقعیت به خود میگیرد:
«این ضبط در مرحلهی اول برای موسوی اردبیلی در نظر گرفته شده بود که هر شب جمعه در مسجد کنار خانهاش سخنرانی و تفسیر داشت و برای شناسایی مهدی به حسن گفته بود که چون او تفسیر قرآن میکند کار در آن زمان از نظر بیرونی خیلی تبلیغ بدی میشود، به همین دلیل دفعهی بعد من رفتم و دیدم که امکان دارد که کار با ضبط انجام دهیم، بنابراین برای هفتهی بعد مهدی ضبط را تهیه کرده بود ولی درست همان هفته وی بنا بر یک عزا یا عیدی به مشهد رفته بود و نشد. تا اینکه مطلع شدیم [آیتالله] خامنهای در محل یک برنامهی پرسش و پاسخ دارد.»[۱۴]
شناسایی به سرعت انجام میشود و مسعود تقیزاده روز عملیات، ضبط صوت را به مسجد ابوذر میبرد. «من روز قبل برای شناسایی مسجد رفته و فردایش با ضبط به محل رفتم. قبلاً مهدی آن را با چراغ امتحان میکرد و خوب عمل میکرد ولی روز عمل صبحش که من چند دفعه آزمایش کردم، متوجه شدم که زیاد هم قابل اعتماد نیست و با کمی تکان از حالت معمولش بیرون میآید.»
آیتالله خامنهای که برای گزارش اوضاع جبههها نزد امام رفته بود، از جماران عازم مسجد ابوذر میشود. در بین راه و تا رسیدن به مسجد، شهید بابایی و آیتالله خامنهای دربارهی مسائل جبهه و نیروی هوایی با هم گفتوگو میکنند. شهید بابایی نماز را پشت سر ایشان خوانده و مسجد را ترک میکند. «در همان روزی که آن حادثهی بمبگذاری برای خود بنده پیش آمد، قبل از ظهر یا حدود ظهر که من میرفتم به طرف آن مسجد، این شهید با من همراه بود. من از خدمت امام آمده بودم و میرفتم به طرف آن مسجد، که آنجا نماز بخوانیم و برنامه اجرا بکنیم که بعد آن حادثه پیش آمد. این جوان دنبال من آمد تا از خدمت امام آمدم بیرون، آمد همراه من و آن حرفها و نقطهنظرهای مصلحانه و دلسوزانه و پرجوش و خروش خودش را هی گفت و گفت و توی اتومبیل هم بنده را رها نکرد و گفت و تا توی آن مسجد هم آمد.» ۱۳۶۶/۵/۲۳ [۱۵]
سلام
دوستان امیرالمومنین علیهالسلام
لطفا همه با یه همت ویژه
تا می تونن رفقای خودشون
رو عضو کنند تا همه اولا از این
پویش و از ویژه برنامه دسته شادی
با خبر بشن تا یه روز به یادماندنی در
تاریخ آزادشهر رقم بخوره ان شاالله
به عشق مولا علی
یا علی بگید...
❤️🍀❤️
https://eitaa.com/joinchat/2483028418Cb97e42efe8
47.08M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔺 مستندی دیدنی از فسادهای گسترده و عجیب کرباسچی در شهرداری تهران که با حمایت همه جانبه هاشمی رفسنجانی همراه بود . حتی آخوندی هم که وزیر مسکن دولت هاشمی بود نتوانست مانع فسادهای کرباسچی در شهرداری تهران بشود.
و در آخر نامه قاطع رهبر انقلاب شرایط را برای محاکمه کرباسچی آماده کرد.
🔴به شناخت رهبری بپیوندید👇
https://eitaa.com/joinchat/70057984Cca1b147a1d
#تراکم_فروشی
پیرو بحث دیروز در باغ یاقوت و اینکه چه کسانی تراکم فروشی را در جمهوری اسلامی پیریزی کردند.
لعنت خدا بر کسانی که....بله.
💎•﴿ باغ انار ﴾•💎
برای روز عرفه. برای شناخت. #اسماعیل_واقفی @anarstory
سلام و ادب
یکی از ادعیه وارده در روز عرفه دعای امام حسین علیه السلام است که روايت شده: امام حسين بن علىّ بن أبى طالب عليهم السّلام در عصر روز عرفه با حالت تذلّل و تخشّع، و آرام آرام از چادر خود در سرزمين عرفات بيرون آمد تا اينكه وى و جماعتى از اهل بيت وى و پسرانش و غلامانش در حاشيه چپ كوه عرفات جبلُ الرّحمه رو به بيت الله الحرام وقوف نمودند. سپس دو دست خود را مانند مسكينى كه طعام طلبد در برابر صورتش بلند كرده اين دعا را خواندند
💎•﴿ باغ انار ﴾•💎
سلام و ادب یکی از ادعیه وارده در روز عرفه دعای امام حسین علیه السلام است که روايت شده: امام حسين بن
الْحَمْدُ لِلّهِ الَّذِی لَیسَ لِقَضائِهِ دافِعٌ، وَلَا لِعَطائِهِ مانِعٌ، وَلَا کصُنْعِهِ صُنْعُ صانِعٍ، وَهُوَ الْجَوادُ الْواسِعُ، فَطَرَ أَجْناسَ الْبَدائِعِ، وَأَتْقَنَ بِحِکمَتِهِ الصَّنائِعَ، لَا تَخْفی عَلَیهِ الطَّلائِعُ، وَلَا تَضِیعُ عِنْدَهُ الْوَدائِعُ، جازِی کلِّ صانِعٍ، وَرایشُ کلِّ قانِعٍ، وَراحِمُ کلِّ ضارِعٍ، وَ مُنْزِلُ الْمَنافِعِ وَالْکتابِ الْجامِعِ بِالنُّورِ السَّاطِعِ، وَهُوَ لِلدَّعَواتِ سامِعٌ، وَ لِلْکرُباتِ دافِعٌ، وَلِلدَّرَجاتِ رافِعٌ، وَ لِلْجَبابِرَةِ قامِعٌ؛ فَلا إِلهَ غَیرُهُ، وَلَا شَیءَ یعْدِلُهُ، وَلَیسَ کمِثْلِهِ شَیءٌ، وَهُوَ السَّمِیعُ الْبَصِیرُ اللَّطِیفُ الْخَبِیرُ، وَهُوَ عَلَی کلِّ شَیءٍ قَدِیرٌ.
ستایش ویژۀ خداست که برای تقدیر و سرنوشتش برگرداننده ای و برای بخششش بازدارنده ای و همانند ساخته اش ساخته هیچ سازنده ای نیست و او سخاوتمند وسعت بخش است، انواع مخلوقات را پدید آورد و ساخته ها را با دانایی و فراستش استوار ساخت، پیش تازی ها بر او پوشیده نمی ماند و امانت ها نزد او ضایع نمی شود، پاداش دهنده هر سازنده و بی نیازکننده هر قناعت گر و رحم کننده بر هر نالان و فرستندۀ سودها و نازل کننده کتاب جامع با نور درخشان است، او شنونده دعاها و دورکننده نگرانی ها و بالابرنده درجات و کوبنده گردنکشان است؛ پس معبودی جز او نیست و چیزی با او برابری نمی کند و چیزی همانندش نیست و اوست شنوا و بینا و مهربان و آگاه و بر هر کاری تواناست.
💎•﴿ باغ انار ﴾•💎
الْحَمْدُ لِلّهِ الَّذِی لَیسَ لِقَضائِهِ دافِعٌ، وَلَا لِعَطائِهِ مانِعٌ، وَلَا کصُنْعِهِ صُنْعُ صا
...
ثُمَّ إِذْ خَلَقْتَنِى مِنْ خَیْرِ الثَّرىٰ، لَمْ تَرْضَ لِى یَا إِلٰهِى نِعْمَةً دُونَ أُخْرىٰ، وَرَزَقْتَنِى مِنْ أَنْواعِ الْمَعاشِ وَصُنُوفِ الرِّیاشِ بِمَنِّکَ الْعَظِیمِ الْأَعْظَمِ عَلَىَّ، وَ إِحْسانِکَ الْقَدِیمِ إِلَىَّ، حَتَّىٰ إِذا أَتْمَمْتَ عَلَىَّ جَمِیعَ النِّعَمِ وَصَرَفْتَ عَنِّى کُلَّ النِّقَمِ لَمْ یَمْنَعْکَ جَهْلِى وَجُرْأَتِى عَلَیْکَ أَنْ دَلَلْتَنِى إِلَىٰ مَا یُقَرِّبُنِى إِلَیْکَ، وَوَفَّقْتَنِى لِما یُزْ لِفُنِى لَدَیْکَ، فَإِنْ دَعَوْتُکَ أَجَبْتَنِى، وَ إِنْ سَأَلْتُکَ أَعْطَیْتَنِى، وَ إِنْ أَطَعْتُکَ شَکَرْتَنِى، وَ إِنْ شَکَرْتُکَ زِدْتَنِى؛
سپس وقتی که مرا از بهترین خاک آفریدی برایم نپسندیدیای معبودم نعمتی را بدون نعمتی دیگر بنابراین از انواع وسایل زندگی و اقسام بهرهها نصیب من فرمودی و این به خاطر نعمتبخشی بزرگ و بزرگتر و احسان دیرینهات بر من بود تا جایی که همه نعمتها را بر من کامل کردی و تمام بلاها را از من بازگرداندی، نادانی و گستاخیام بر تو، جلوگیرت نشد، از این که مرا به آنچه به تو نزدیک میکند راهنمایی کنی و به آنچه مرا به پیشگاهت مقرّب مینماید توفیق دهی، پس اگر بخوانمت، اجابتم کنی و اگر از تو درخواست نمایم، عطایم کنی و اگر اطاعتت کنم قدردانیام فرمایی و اگر به سپاسگزاریات برخیزم بر نعمتم بیفزایی؛
💎•﴿ باغ انار ﴾•💎
... ثُمَّ إِذْ خَلَقْتَنِى مِنْ خَیْرِ الثَّرىٰ، لَمْ تَرْضَ لِى یَا إِلٰهِى نِعْمَةً دُونَ أُخْرى
کُلُّ ذٰلِکَ إِکْمالٌ لِأَنْعُمِکَ عَلَىَّ وَ إِحْسانِکَ إِلَىَّ، فَسُبْحانَکَ سُبْحانَکَ مِنْ مُبْدِىً مُعِیدٍ حَمِیدٍ مَجِیدٍ! وَتَقَدَّسَتْ أَسْماؤُکَ، وَعَظُمَتْ آلاؤُکَ، فَأَىُّ نِعَمِکَ یَا إِلٰهِى أُحْصِى عَدَداً وَذِکْراً؟ أَمْ أَىُّ عَطایاکَ أَقُومُ بِها شُکْراً وَهِىَ یَا رَبِّ أَکْثَرُ مِنْ أَنْ یُحْصِیهَا الْعادُّونَ، أَوْ یَبْلُغَ عِلْماً بِهَا الْحافِظُونَ؟ ثُمَّ مَا صَرَفْتَ وَدَرَأْتَ عَنِّى اللّٰهُمَّ مِنَ الضُّرِّ وَالضَّرَّاءِ أَکْثَرُ مِمَّا ظَهَرَ لِى مِنَ الْعافِیَةِ وَالسَّرَّاءِ، وَأَنَا أَشْهَدُ یَا إِلٰهِى بِحَقِیقَةِ إِیمانِى؛
همه اینها کامل کردن نعمتهایت بر من و احسانت بهسوی من است، پس منزّهی تو، منزّهی تو که آفرینندهای و بازگردانندهای و ستودهای و بزرگواری، نامهایت پاک و نعمتهایت بزرگ است، خدایا کدامیک از نعمتهایت را به شماره آورم و یاد کنم، یا برای کدامیک از عطاهایت به سپاسگزاری برخیزم درحالیکه پروردگارا، بیش از آن است که شمارهگران برشمارند، یا اینکه یاد دارندگان در دانش به آنها برسند، آنگاهای خدا، آنچه از بدحالی و پریشانی از من بازگرداندی و دور کردی، از آنچه از سلامتی کامل و خوشحالی برایم نمایان شد، بیشتر است، معبودا، من گواهی میدهم به حقیقت ایمانم؛
وَعَقْدِ عَزَماتِ یَقِینِى، وَخالِصِ صَرِیحِ تَوْحِیدِى، وَباطِنِ مَکْنُونِ ضَمِیرِى، وَعَلائِقِ مَجارِى نُورِ بَصَرِى، وَأَسارِیرِ صَفْحَةِ جَبِینِى، وَخُرْقِ مَسارِبِ نَفْسِى، وَخَذارِیفِ مارِنِ عِرْنِینِى، وَمَسارِبِ سِماخِ سَمْعِى، وَمَا ضُمَّتْ وَأَطْبَقَتْ عَلَیْهِ شَفَتاىَ، وَحَرَکاتِ لَفْظِ لِسانِى، وَمَغْرَزِ حَنَکِ فَمِى وَفَکِّى وَمَنابِتِ أَضْراسِى؛
و باور تصمیمات یقینم و یکتاپرستی بیشائبه روشن و صادقانهام و اندیشهها و خیالات پنهان درونم و آویزههای راههای نور چشمم و چینهای صفحه پیشانیام و روزنههای راههای نَفَسم و پرّههای نرمه تیغه بینیام و حفرههای پرده شنواییام و آنچه ضمیمه شده و بر آن دو لبم بر هم نهاده و حرکتهای سخن زبانم و جای فرو رفتگی سقف دهان و آروارهام و محل روییدن دندانهایم؛
وَمَساغِ مَطْعَمِى وَمَشْرَبِى، وَحِمالَةِ أُمِّ رَأْسِى، وَبُلُوعِ فارِغِ حَبائِلِ عُنُقِى، وَمَا اشْتَمَلَ عَلَیْهِ تامُورُ صَدْرِى، وَحَمائِلِ حَبْلِ وَتِینِى، وَ نِیاطِ حِجابِ قَلْبِى، وَأَفْلاذِ حَواشِى کَبِدِى، وَمَا حَوَتْهُ شَراسِیفُ أَضْلاعِى، وَحِقاقُ مَفاصِلِى، وَقَبْضُ عَوامِلِى، وَأَطْرافُ أَنامِلِى، وَلَحْمِى وَدَمِى وَشَعْرِى وَبَشَرِى وَعَصَبِى وَقَصَبِى وَعِظامِى وَمُخِّى وَعُرُوقِى وَجَمِیعُ جَوارِحِى وَمَا انْتَسَجَ عَلَىٰ ذٰلِکَ أَیَّامَ رِضاعِى، وَمَا أَقَلَّتِ الْأَرْضُ مِنِّى وَنَوْمِى وَیَقْظَتِى وَسُکُونِى، وَحَرَکاتِ رُکُوعِى وَسُجُودِى؛
و جای گوارایی خوراک و آشامیدنیام و بار بر مغز سرم و رسایی رگهای طولانی گردنم و آنچه را قفسه سینهام در برگرفته و پیهای شاهرگم و آویختههای پرده دلم و قطعات کنارههای کبدم و آنچه را در برگرفته غضروفهای دندههایم و جایگاههای مفاصلم و پیوستگی پاهایم و اطراف انگشتانم و گوشتم و خونم و مویم و پوستم و عصبم و نایم و استخوانم و مغزم و رگهایم و تمام اعضایم و آنچه در ایام شیرخوارگی بر آنها بافته شد و آنچه زمین از سنگینی من برداشته و خوابم و بیداریام و سکونم و حرکات رکوع و سجودم؛
خلاصه با تمام این امور گواهی میدهم بر اینکه اگر به حرکت میآمدم و طول روزگاران و زمانهای بس دراز میکوشیدم، بر فرض که آن همه زمان را عمر میکردم که شکر یکی از نعمتهایت را بجا آورم تواناییاش را نداشتم، جز با مهرورزیات که به سبب آن شکرت بر من واجب میشود، شکری دائم و نو و ثنایی تازه و فراهم. آری اگر من و همه شمارشگران از آفریدگانت، حرص ورزیم که نهایت نعمتهایت، از نعمتهای سابقهدار و بیسابقهات را برشماریم، هرگز نمیتوانیم به شماره آوریم و نه اندازه آن را به دست آوریم، چه دور است چنین چیزی چگونه ممکن است؟ و حال آنکه تو در کتاب گویایت و خبر صادقانهات اعلام کردهای: «اگر در مقام شمردن نعمتهای خدا برآیید نمیتوانید آنها را بشمارید.»
...
لزوم حرکت بانوان در راستای پیشبرد اهداف انقلاب
وقتی از لزوم صحبت میکنیم یعنی اساسا وجود ندارد و باید ایجاد شود. زنان امروز ساکت هستند!
انقلاب در نقطهای است که «سخن» میخواهد. برای کارهای مختلف آدم زیاد است. ذات انقلاب سخن نو است و پیروز نمیشود مگر اینکه سخن نوی آن پذیرفته شود.
ما در دوران انقلابها انقلاب کردیم. برهوت نبود که یکه تاز باشیم و با این حال پیروز شدیم.
سه جنس مبارزه برای انقلاب وجود دارد: مبارزه چریکی، پارلمانی و روحانیت-مردم
اینکه میگویند ما از ۱۳۴۲-۱۳۵۷ انقلاب کردیم یک غلط مصطلح است. ما از ۱۳۴۲ تا ۱۳۵۷ مشغول بیدار کردن مردم بودیم و فقط ۱۳۵۷ انقلاب کردیم و کمتر از ۱ سال نظام عوض کردیم.
این کاملترین و بهینهترین مدل انقلاب است!
در انقلاب چریکی و پارلمانی زنها به چه کار میآیند؟ نقش کمرنگی دارند. اما در انقلاب امام خمینی زنها کجای داستان هستند؟
انقلاب اسلامی یک انقلاب انسانی است و جنسیت در آن کمرنگ میشود با این حال بار زنها بیشتر است. انقلاب اسلامی ذهن پایه است و بر اساس برهمکنش بینش، گرایش و رفتار، اگر ذهن کسی را شکار کردی کم کم دستت به قلبش میرسد. ارتباط بین ذهنها با تعامل شکل میگیرد و تعامل با سخن گفتن. انبیا تعاملیترین انسانهای زمان خود هستند. بین زن و مرد کدام بیشتر اهل تعامل است؟ ما به خود زنها در صف انقلاب نیاز داریم. یک اشرف سادات میتواند همسر و فرزند را بار بیاورد و یک محله را جلو ببرد. مرد نمیتواند مخ همسایه را بزند اما زن میتواند. [اشاره به کتاب تنها گریه کن] مرد اهل شمشیر است. اگر حرف بزند اهل خطبه خواندن و سخنرانی است. اما مدل ارتباطگیری زن اصلا در توان مرد نیست.
انقلاب مردمپایه و سخنپایه تبیین خورش خوب است!
با انقلاب اجتماعی روبرو هستیم. انقلاب ما با جمعیتهای ۱۰/۰۰۰ نفری جلو نیامده. با محفل محفل و شبکه مویرگی جلو آمده. سخنرانی لازم داریم که امام جامعه هست و اعلامیه میشود. اعلامیه را شما باید به خورد دختر همسایه و خانواده بدهی. مردم باید امیدوار باشند اما حزب الله باید مثل بید بلرزد و بترسد. وقتی حضرت آقا به ملت وعده میدهند برای حزبالله تکلیف و مسئولیت است که کار را جلو ببرند. حضرت زهرا تمام ساحتهای زن انقلاب را در نوردیده؛ خطبه هم میخواند. اثرگذاری زمان میبرد. خطبهی حضرت زهرا را اگر امیرالمومنین میخواند اثرگذاری لازم را نداشت چون مرد از موضع قدرتطلبی حرف میزند و زن همراهی عاطفی میگیرد.
تمدن تجسد فرهنگهاست. فرهنگ تعین کالبدی پیدا میکند. تمدن اسلامی ساختن یعنی میخواهم در تمام ابعاد زندگی روح الهی جاری کنم (تجسد بدهم).
در همهی عوالم توحید جاری است الا همین عالم که در آن هستیم و انسان باید با اختیار عالم توحیدی بسازد. اگر در مدار تحقق تمدن قرار گرفتید خداوند نصرت ویژهاش را میفرستد و حضرت حجت ظهور میکند نه اینکه تازه بعد از ظهور کار را شروع کند.
تا اهل قری در میدان نیاید نصرت الهی نمیرسد حتی اگر صحنه کربلا باشد و آن ۷۲ نفر در صحنه باشند که امام حسین و حضرت زینب بین ایشان باشد. جامعه باید جلو برود. «مردم» باید جلوی شمر را بگیرند!
اگر سخن در سینهی من بجوشد و بسوزاند قلم میزنم و میگویم. باید احساس مسئولیت کنم نسبت به اینکه سخن را در دست بگیرم و برسانم. حاج قاسم سوریه را فتح کرد. چه کسی زنان سوریه را همراه میکند؟
دوشنبه
۵ تیر ۱۴۰۲
موسسه فتوت
آقای حمزه وطن فدا
افتتاحیه دوره کلام انقلابی