eitaa logo
به امید خدای مهربان🌴🇮🇷🌷
47 دنبال‌کننده
9.8هزار عکس
5.1هزار ویدیو
141 فایل
🌴🇮🇷با توکل بخدای بخشنده مهربان + توسل به مقربان الهی(کتاب الله و عترتی)🇮🇷🌷 یا علی(ع) گفتیم و عشق آغاز شد،ان شاءالله......
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از سلوک شیعه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢جمله‌ای که علامه طباطبایی زیاد می‌گفت! 🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات 🌺 کانال معرفتی 👇 https://eitaa.com/joinchat/3222994976C75d06fe7ee
هدایت شده از سلوک شیعه
11.03M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🩸آقای‌قاضی‌چطور‌به‌مقصدرسیدند؟ 📜 نکات کلیدی و ناب‌معرفتی، عرفانی درقالب کلیپ، خطاطی، پوستر و.... 🌾گزیده‌ترین و سریعترین راهها برای کم‌حوصله‌ها، افراد بادقت، اهل علم و مشتاقان و... از زبان مفسرقرآن‌کریم 🌹سلوک، چیز عجیبی‌نیست 🏳ما‌مسافر‌سفر‌بی‌نهایتیم باهم‌سریعتر‌بسمت‌خداوندبرویم🔻🔻🔻 🌺 کانال معرفتی 👇 https://eitaa.com/joinchat/3222994976C75d06fe7ee
🔹درس اخلاق در محضر حاج آقا مجتبی تهرانی‌(ره): 🔸اگر می‌خواهی صدقه بدهی،همین‌طوری صدقه نده؛ زرنگ باش، حواست جمع باشد. صدقه را از طرف امام رضا(ع) برای سلامتی آقا امام زمان (عج) بده. تو واسطه‌ای و همین حق واسطه‌گری است که اجازه می‌دهد تو به مراحل خاص برسی. 🌺 کانال معرفتی 👇 https://eitaa.com/joinchat/3222994976C75d06fe7ee
🔴مقابله علامه طباطبایی با مرتاض‌هندی آیت الله شبیری زنجانی نقل میکند، 70سال پیش، مرتاضی از هند به قم آمده بود وادعاهای عجیبی داشت.از جمله اینکه میگفت میتوانم انسان ها را با نیروی روحم از زمین بلند کنم. تعدادی از مردم را بلند کرده بود. روزی امام موسی صدر به او گفت مرا بلند کن، ما با خود فکر کردیم سید موسی ذکری چیزی می گوید و جادوگری این مرتاض را باطل می کند. اما مرتاض کمی تلاش کرد و آقا موسی را با سینی حدود یک متر به هوا برد ما سید موسی صدر را که جوانی نو خط بود سرزنش کردیم که چرا آبروی ماها را بردی؟ سید گفت: می خواستم طلسمش را بشکنم. ولی هر چه تلاش کردم گویی مرا بسته بودند و نمی توانستم از روی سینی به زمین بپرم مرتاض را نزد استاد خود علامه طباطبایی بردیم. برخی از ما که جمعی از شاگردان علامه بودیم، ناامید شده بودیم. وارد اتاق علامه شدیم. گفتیم که این مرتاض از هند آمده و کارهای خارق العاده می کند علامه فرمود: مثلا چه کارهایی؟ گفتیم مثلا انسان را روی هوا بلند می کند. هیچ تعجبی در علامه بر انگیخته نشد و فرمودند خب مرا بلند کند، من به نوشتن ادامه میدهم، او کارخودش را بکند مرتاض مقداری دم و دستگاهش را درآورد و اورادی میخواند و مدتی کارهایش طول کشید. علامه هم مشغول نوشتن. مدتی گذشت یک دفعه علامه سر خود را بالا آورد و نگاهی به مرتاض کرد ودوباره سرش راپایین انداخت مرتاض در هم شد اما دوباره ادامه داد. اوراد و اذکاری خواند، اداها و اطواری هم در می‌آورد. مدتی گذشت دوباره علامه سرش را لحظه ای بالا آورده و نظری به چشمان مرتاض انداخت و دوباره مشغول نوشتن شد مرتاض که آثار ناراحتی و عصبانیت در چهره اش موج می زد باز هم ادامه داد و این بار کارهایش بیشتر طول کشید. علامه بار سوم نگاهش را به او دوخت و اندکی طول داد. مرتاض پا شد و وسایل خود را جمع کرد و سراسیمه باحالت فرار بیرون رفت. رفتیم و از وی پرسیدیم چه شد؟ نتوانستی؟ باعصبانیت گفت من تمام نیروی خود را بکار گرفتم تا روح وی راتسخیر کنم و بعد او را از زمین بلند کنم ولی ایشان نگاهی به من کردند و تمام اورادم باطل شد. به علاوه نفوذ نگاهشان جوری بود که کم مانده بود قبض روح شوم. دفعه دوم کم مانده بود جان مرا بگیرد. دفعه ی سوم هر چه بلد بودم بکار بردم تا تسخیرش کنم ولی این بار جوری نگاه کرد که انگار کسی میخواهد خفه‌ام کند. این بود که فهمیدم این روح را نمیتوان تسخیر کرد وخیلی عظمت دارد مرتاض که قدرت روحی یکی از پروردگان مکتب امام صادق علیه السلام را دیده بود همان شب ازقم رفت وتمام برنامه هایش به هم ریخت 📚منبع: سایت علامه طباطبایی به نقل از آیت الله شبیری زنجانی حتما عضو کانالمون بشید،کلی داستان های جالب و اعجاب انگیز از علمای بزرگ شیعه رو براتون میذاریم🙏 🌺 کانال معرفتی 👇 https://eitaa.com/joinchat/3222994976C75d06fe7ee