تا تو رفتی غزل از چشم قلم جاری شد
نام زیبای تو بر صفحه ، قلم کاری شد
تا سحر ساجد محراب خیالت بودم
خواب دوشینه ی من طعمه ی بیداری شد
می ، شده بی تو پرستار دل بیمارم
بی تو دل مرتکب درد خودآزاری شد
هر شب از چایی احساس تو می نوشیدم
تا سحر قسمت من قهوه قاجاری شد
هرکجا می نگرم فاجعه ی رفتن توست
بی تو هر ثانیه یک صحنه ی تکراری شد
لحظه ی رفتن تو ، بدرقه ی اجباری
مثل یک روزه ی باطل دم افطاری شد
#مرتضی_شاکری
#سلام
#صبح سرد زمستانی همراهان جان به شادی
🔹 #اردکان_بروز
🔺 @ARDEKAN_berooz7