#بارداری_شب_ازدواج_همسرم
۹ سال بود از زندگیمون میگذشت و از بچه خبری نبود تااینکه مادرشوهرم با همکاری شوهرم دست بکار شدن برای راضی کردن من واسه #همسر_دوم و اوردن نوه بخودم اومدم دیدم #دارم_میرم_خاستگاری #واسه_شوهرم بعد از یه ماه خون گریه کردنام بلاخره شوهرم از یه خانم مطلقه خوشش اومد و قرار شد توافقی عروسی کنن و بعد از بچه دار شدن خانمه بره
دنیا رو سرم خراب شد شب عروسیشون به خواست همسرم رفتم شهرستان خونه مادرم و....👇
https://eitaa.com/joinchat/1932853478C7eb4cf404c