🌹🍃 آيت الله سعيدی علاقه و ارادت خاصی نسبت به #حضرت_امام_خمينی(ره) داشت. درباره امام(ره) گفته بود : به خدا سوگند اگر مرا بكشيد و خونم را بر زمين بريزيد ، در هر قطره خونم نام مقدس خمينی را خواهيد يافت.
🌹🍃 از زبان خود شهید ⬇️
هنگام نماز مغرب و عشا به منزل امام رفتم ، می خواستم با ايشان مذاكره كنم ، امام آماده نماز بود ، وقتی منظورم را فهميد اندكي نماز را تاخير انداخت . به عرض رساندم : آقا! طبق برداشتی كه من كرده ام ، از اين به بعد شما در مبارزات خود ، ياوران كمتری خواهيد داشت. امام فرمود : سعيدی! چه می گويی؟! به خدا قسم اگر تمام جن و اِنس پشت به پشت هم بدهند و در مقابل من بايستند، چون من اين راه را حق يافته ام ، از پای نخواهم نشست. ایشان می گوید : با سخنان امام چنان #دلگرم شدم كه #روح_تازه_ای در وجودم دميده شد و ايمان بيشتری به #قيام_و_حركت_امام پيدا كردم .
🌹🍃 پیام امام درباره شهادت آيت الله سعيدی⬇️
اين تنها سعيدی نيست كه با اين وضع اسف انگيز در گوشه زندان از پای در می آيد بلكه چه بسا افراد مظلوم و بی گناه به جرم حقگويی در سياهچال های زندان مورد ضرب و شتم و شكنجه های وحشيانه و رفتار غير انسانی قرار می گيرند . اينجانب كرارا #خطر_دولت_اسراييل و عمال آن را به ملت گوشزد كردم كه بايد مقاومت منفی كنند و از معامله با آنها احتراز جويند . اكنون راه را برای مصيبت بزرگتری باز كرده اند و ملت را به اسارت سرمايه داران می خواهند ، درآوردند . من قتل فجيع اين سيد بزرگوار و عالم فداكار را كه برای حفظ مصالح مسلمين و خدمت به اسلام جان خود را هديه نمودند ، به ملت ايران تعزيت می گويم و از خداوند متعال رفع شر دستگاه جبار و عمال كثيف استعمار را مسألت می نمايم.
🌹🍃 از زبان فرزند شهید ⬇️
🌷پدرم خیلی به وضعیت #فقرا_و_نیازمندان توجه میکرد. یک روز وقتی به خانه آمد دیدیم فقط قبا بر تن ایشان است. پرسیدم : «آقاجان! پس عبایتان کجاست؟» با کمی تأمل پاسخ دادند: «در مسیری که از مسجد بازمیگشتم، مرد فقیری را دیدم که بهعلت نداشتن لباس گرم، از سرما میلرزید. عبایم را به او دادم. چون من قبا داشتم.»
🌷 پس از شهادت پدرم، دستخطی از ایشان در پشت کتاب «مواعظ العددیه» پیدا شد. این دستخط را « #آیتالله_خزعلی، #آیتالله_مطهری و #آقای_طباطبایی» دیدند. پدرم در این کتاب نوشته بودند: «شبی در خواب دیدم که به منزل آیتالله خمینی میروم. در اینراه علامه طباطبایی را دیدم. ایشان مرا صدا زدند و با هم تا آستانه منزلشان رفتیم. علامه به من فرمودند : من دیشب آقا اباعبدالله(ع) را در عالم خواب دیدم که به من فرمودند : به #سعیدی بگو به اینجا بیا، چیزی نیست ما نگهدار توییم... وقتی از خواب بیدار شدم، شکر خدا را کردم و این خواب را پشت کتاب «مواعظ العددیه» نوشتم.