6.68M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
*#استوری📱*
*#شب زیارتی ارباب 🌿🤍*
ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـــــــ𑁍ـــــــ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ
خودت را بده ما بقی را بگیر💔
#تولیدی
🇮🇷 @AXNEVESHTESIYASI
🔴 #تجربه_نزدیک_به_مرگ
✍ از همشهری های ما بود. کسی که به ایمان او اعتقاد داشتیم. او مدتی قبل، از دنیا رفت. حالا او را در وضعیتی دیدم که خوش آیند نبود! گرفتار عذاب نبود، اما اجازه ورود به بهشت برزخی را نداشت!
وقتی مرا دید، با التماس از من خواهش کرد که کاری برایش انجام دهم. لازم نبود حرفی بزند، من همه چیز را با یک نگاه می فهمیدم گفتم اگر توانستم چشم.
او هم مثل خیلی های دیگر گرفتار حق الناس بود. مدتی پس از بهبودی، به سراغ برادر کوچکترش رفتم، بلکه بتوانم کاری برایش
انجام دهم.
به برادرش گفتم: خدا رحمت کند برادر شما را، اما یک سؤال دارم، از برادر تان راضی هستی؟
نگاهی از سر تعجب به من کرد و گفت: این چه حرفیه، خدا رحمتش کنه، برادرم خیلی مؤمن بود. همیشه برایش خیرات میدهم.
گفتم: اما برادرت پیغام داده که من گرفتار حق الناس هستم. باید برادر کوچکترم مرا حلال کند. ایشان با اخم مرا نگاه کرد و گفت: اشتباه می کنی. گفتم: اما برادرت به من توضیح داده. اگه لطف کنی و بشنوی می گویم. ولی باید قول بدهی که او را حلال کنی.
لبخند تلخی بر لبانش نقش بست و گفت: جالب شد، بگو، اگر واقعا درست باشد حلالش می کنم.
گفتم: شما بیست سال قبل با برادرت در یک کار اقتصادی شراکت داشتید. صد هزار تومان شما و صد هزار تومان برادرت آوردید و برادرت این پول را به کسی داد که کار کند.
این بنده خدا گفت: بله، خوب یادمه. یک سال شراکت داشتیم. آن شخص سود را ماهیانه به حساب برادرم می ریخت و او هم هر ماه دو هزار تومان به من می داد.
گفتم: مشکل همین مطلب است. حق شما سه هزار تومان بوده که هزار تومان را برادرت بر میداشت او باز هم با تعجب نگاهم کرد و گفت: از کجا میدانی؟
گفتم: «او خودش همین مطلب را به من گفت. اما قول دادی حلالش کنی. من این را گفتم و رفتم.
یکی دو ماه بعد ایشان به سراغ من آمد و گفت: آن روز که شما آمدی، از همان شخصی که پول در اختیارش بود و کار اقتصادی می کرد پیگیری کردم. حرف شما درست بود، اما برادرم حکم پدر برایم داشت، او را حلالش کردم.
همان شب برادرم را در خواب دیدم. خیلی خوشحال بود و همینطور از من تشکر می کرد. بعد هم به من گفت: برو داخل حیاط خانه مادر، فلان نقطه را حفر کن. یک جعبه گذاشته ام که چند سکه طلا داخل
آن است. گذاشته بودم برای روز مبادا، این سکه ها هدیه برای توست.
ایشان ادامه داد: من رفتم و سکه ها را پیدا کردم. حالا آمده ام پیش شما و میخواهم دوسه تا از این سکه ها را برای کار خیر بدهم ثوابش برای برادرم باشد.
من هم خدا را شکر کردم. یکی دو خانواده مستحق را به او معرفي کردم و الحمدلله پول خوبی به آنها پرداخت شد.
📙برگرفته از کتاب سه دقیقه در قیامت
#سلام_امام_زمانم 💚
طلوع کن ای آفتاب عالم تاب
ای نوربخش روزهای تاریک زمین
ای آرام دلهای بیقرار
ای امام مهربان
طلوع کن و رخ بنما
تا این روزهای سخت
اندکی روی آرامش ببینیم
و قرار گیرد زمین و زمان
🌤اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
🌹🍃🌹🍃
هدایت شده از 🌷عکسنوشته شهدا 🌷
ختم صلوات امروز به نیت
#شهید_محمد_رضا_علیخانی
🌺 سهم هر بزرگوار 5صلوات 🌺
🌷 @AXNEVESHTESHOHADA
#اختصاصی_عکسنوشته_شهدا
هدایت شده از 🌷عکسنوشته شهدا 🌷
🌹🍃 سردار شهید محمدرضا علیخانی در تاریخ 3/3/1344 در روستای طلاور در خانواده ای مذهبی دیده به جهان گشود تحصیلات ابتدایی را در همان روستا به اتمام رساند با شروع انقلاب به همراه جوانان منطقه و به رهبری معلم شهیدشان علیرضا یزدان پناه در راهپیمایی ها شرکت می کردند و در سال 1359 راهی جبهه جنگ شد. با توجه به سن کمی که داشت توانست بعنوان نیروی ویژه در عملیات فتح المبین شرکت کند و بعد از آن فرماندهان وقت وی را به عنوان فرمانده دسته معرفی نمودند.
🌹🍃 شهید علیخانی از شروع جنگ تا پایان جنگ، یکی از فرماندهان خط شکن بوده و توانست 90 ماه تمام در بیست عملیات بزرگ شرکت نماید، که دو بار مجروح شدند و گوش چپ ایشان را از دست داد و به وسیله دستگاه از درون شنود می کرد و در عملیات کربلای 5 در شلمچه و عملیات بدر دچار عارضه شیمیایی شد که تاول های روی پوست بدنش نمی گذاشت لباس زیر بپوشد و با آب گرم استحمام نماید و در سرمای شدید هنگام استحمام باید از آب سرد استفاده می کرد.
🌹🍃سردار شهید علیخانی انسانی با اخلاص بالا بودند که همیشه به طور گمنام و ساده زندگی می کردند از منیّت و تملق گویی به شدت متنفر بودند، با همه کس خوش رفتار و خوش اخلاق بود. ولی در دفاع از دین و ولایت با هیچ کس معامله نمی کرد وقتی احساس می کرد که کسی با آگاهی در مسیر خلاف ولایت حرکت می کند،سخت برآشفته می شد و به هیچ کس اجازه نمی داد که به ارزش های انقلاب و حریم ولایت بی حرمتی کند.
🌹🍃 در سال1364که 20سال بیشتر سن نداشت می گوید: وصیت مهم من اینست که قدر امام خمینی را بدانید و سعی کنید او را بشناسید و او را تنها نگذارید، زیرا او کسی است که ما را از رفتن به سوی منجلاب طاغوت نجات داد.
✳️ آقایان! ابد در پیش داریم...
🔻 شاگردان #علامه_طباطبایی تعریف میکردند که ایشان در بین درس و بیمناسبت میفرمود که آقایان ما #ابد در پیش داریم. و این را تکرار میکردند. انسان در لابهلای زندگیاش نباید دچار #غفلت بشود و فراموش کند که چه چیزی را در پیش دارد. دهها برابر عمر زندگی نوح در مقابل #ابدیت پلکزدنی بیش نیست.
🇮🇷 @AXNEVESHTESIYASI