🍃🌹پدر در منزل حضور نداشت اما بهمحض ورود به منزل و دیدن چهرههای اندوهگین اعضای خانواده از آنان پرسید مگر چه خبر شده؟ اگر محمدتقی زخمی شده باشد نه از مجروحیتش ترسی دارم و نه از شهید شدنش چون یقین داشتم و میدانستم که محمدتقی شهید میشود.
حاج حسین اربابی سپس دستهای خود را رو به آسمان دراز کرد و بارها کلمات الحمدالله و سبحانالله را تکرار کرد. پدر شهید محمدتقی اربابی از جانبازان دوران دفاع مقدس است که دست چپ خود را از ناحیه مچ از دست داده است.
🍃🌹به گفته مادرش، از هشت سالگی روزه میگرفت و نماز میخواند. اهل مسجد و بسیجی بود.
✨ از زبان همسر شهید ⬇️
🍃🌹در #دو_و_میدانی همیشه نفر اول بود و فوتسال هم میرفت. استعداد بالایی داشت در هر کاری که وارد میشد انگار در آن کار مسلط بود. معتقد بود باید علم روز را یاد گرفت. خیلی فعال بود. خانه را خودش سیمکشی کرد. البته مداحی هم میکرد. در طول هفته قرائت ادعیه را منظم داشت. گاهی با او همراه میشدم و گاهی هم فرصت دست نمیداد. پنج شنبهها و دوشنبهها زیارت عاشورا میخواند و سهشنبهها آخر شب در تاریکی دعای توسل را زمزمه میکرد. دعای کمیل و ندبهاش هم به راه بود.
🍃🌹نظم خاصی داشت. مادرش هم همیشه میگوید بچه بسیار منظمی بود. من این نظمی که در زندگی دارم را از ایشان یاد گرفتهام. ماموریت که میرفت ما میرفتیم «درق» و وقتی که برمیگشت قبل از این که ما برگردیم همه لباسها را میشست اتو میکرد و میگفت: شما همین که دوری ما را تحمل میکنید کافیاست دیگر زحمت این کارها با شما نباشد.
🍃🌹به بحث #صلهرحم خیلی اهمیت میداد و هفتهای یک بار حتی برای 10دقیقه به منزل اقوام سر میزدیم. میگفتم زنگ بزن. میگفت: نه، شاید بخواهند جایی بروند و از راه بمانند و یا تدارک پذیرایی ببینند. میرویم اگر بودند یک چایی میخوریم و اگر نبودند برمیگردیم. خیلی سادهزیست بود. مرتبترین لباسها را میپوشید و برای من هم میخرید. به تولد هم خیلی اهمیت میداد. حتی در حد یک شاخه گل. با اینکه حقوق مان زیاد نبود اما برکت داشت. به بچهها هم خیلی علاقه داشت. برای آنها شعر میخواند، شعر میسرود. در نگاه اول که کسی او را میدیدفکر میکرد آدم خیلی جدی است اما شوخطبع و با اخلاق بود. خیلی مهربان و اهل خانواده بود. واقعا کنار من بود.
🇮🇷 @AXNEVESHTESIYASI