eitaa logo
یـاقـ‌وت‌‌ِسُـــ‌رخ‌ِقَـــבَمگـــ‌اہ
207 دنبال‌کننده
2.8هزار عکس
1.6هزار ویدیو
2 فایل
🥀 بسم رب الشهدا و صدیقین 💠 در روز ۱۲ بهمن۱۴۰۲شمسی کانال شهید مدافع حرم حاج مصطفی خوش محمدی به‌ یاد این شهید گرامی و یاد و خاطره همه شهدا انقلاب اسلامی ایران شروع به فعالیت می نماید🥀 کانال شهید مدافع حرم حاج مصطفی خوش محمدی
مشاهده در ایتا
دانلود
هر که خوانش بیش، مهمانش، گدایش بیشتر هر کسی خیل گدایش بیش، جایش بیشتر کلّ فرزندان زهرا سفره‌دارند و کریم بینِ اولادِ کریمش؛ مجتبایش بیشتر رزق دنیا درمی‌آید از تنور خانه‌اش هر که نانش بیش، خیلِ بی‌نوایش بیشتر هرچه پنهان‌تر بگیرد دست او دست مرا پیش چشم خلق، میافتم به پایش بیشتر تا نفس دارم به عشقِ او نفس خواهم کشید بعدِ مرگم نیز، می‌میرم برایش بیشتر کیمیای عشقِ او از خاک می‌سازد طلا خاکسارش می‌شود سهمِ طلایش بیشتر هرچه دلها بیشتر از داغِ قبرش بشکند می‌شود اندازه‌ی صحن و سرایش بیشتر گریه‌کن‌هایش سزاوار قنوت مادرند هر که اشکش بیشتر، رزق دعایش بیشتر روضه‌ی موی سپیدش داغ ناموس خداست از مدینه زخم خورد؛ از کوچه‌هایش بیشتر هر شبی کابوس داغِ کوچه مهمانش شود می‌شود فردای آن شب؛ های‌هایش بیشتر : باید به پای عشقِ حسن، جان فدا کنیم در عمق سینه یک حَسَــنیه به پا کنیم بایـد برای اینکه مُحِـبِ حسـن شدیم روزی هـزار مـرتبه شکـر خـدا کنیم سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، https://eitaa.com/AZV313
پادشاه است هر آن کس که گدای حسن است کار جبریل امین گریه برای حسن است چای می خورد دم هیئت و با خود می گفت شک ندارم که شفا در ته چای حسن است چه خداوند کریمی همه را می بخشد این خداوند به هر حال خدای حسن است همهمه بین گداها به وجود آمده است به گمانم که دگر وقت عطای حسن است هرچه داریم و نداریم خودش داده به ما هرچه داریم و نداریم فدای حسن است کـربلا قاسم او تا که به میدان آمد همه گفتند که این شیر به جای حسن است بعد نابودی حکام سعودی دیگر نوبت ساختن صحن و سرای حسن است : 💔 صید دام تو شدن، روزی هرکس نشود لطف ک در دام شما افتادم سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، . https://eitaa.com/AZV313
شُغلم این است، گدایی ز دیار حسنم بعد، با حفظ سِمَت نوکر یک بی کفنم خانه ی مادری ام خاک بقیع است فقط مدتی هست که تبعید شدم از وطنم همه جاوهمه دَم تکیه کلامم است ذکر تو مثل ستون است، به قصر سخنم شهر را مست کنم با نفسِ "حای" حسن بوی گُل پر شده در صحن و سرای دهنم ذاتا از ریشه کریمند، گدایان کریم بین آنان به خدا هیچ تر از هیچ، منم مطمئنم که کسی بود، سوا کرد مرا نظر مادرتان است، اگر سینه زنم هر زمان سینه زن بزم عزای تو شدم گریه کرده ست به روی تن من پیرهنم به روی لوحِ دلم حک شده با خط درشت من حسینی شده ی دست امامم حسنم غصه ی بی حرمیّ تو مرا کشت، حسن زیر خورشیدی و این شد سبب سوختنم کاش می شد که پس از مرگ، شوم خرج شما سایبانی بشود روی مزارت بدنم : 💔 مُقَدَس‌است، دوشنبه بَرای این نوکر دوشنبه‌هابه‌لَبَم ذِکرِ یا حَسَن دارم سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير، https://eitaa.com/AZV313
آخرش این خاک، ایوانش طلایی میشود گنبد و گلدسته های با صفایی میشود این حرم با چهار گنبد میشود هر کسی اینجا بیاید میشود اینجا چه قیامت میکند واقعا اینجا عجب دارالشفایی میشود نقشه ی این صحن را باید که از گرفت نقشه را مادر دهد بَه چه بنایی میشود و ، دارد دل هوایی میشود حتم دارم ساخت و ساز حرمهای از همان لحظه که آقا تو میایی میشود میرسد روزی که با دستان پر مهر شما از رواق و صحن اینجا رونمایی میشود آخرش من مطمئنم این گره وا میشود این حرم زیباترین تصویر دنیا میشود : 💔 دست ما باز بلند است به گدایی سرِصبح بسته ام رشته ی دل را به نخِ شالِ سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير، https://eitaa.com/AZV313
ناامیدی نبود نزد گدایان دست ما را برسانید به دامان حسن  نشنیده است کسی خواهش روزی از ما  میرسد روزی ماصبح وشب ازخوان حسن  حاجتم نیست دراین شهربه احسان کسی عادتم داده خداوند به احسان حسن نشکندگوشه ای از نان کسی راهمه عمر  آنکه یک روزنمک گیر شد از نان حسن بنویسید جذامی زمین خورده نشست سر یک سفره کنار لب خندان حسن حُسن رفتارچنان داشت که ازرحمت او مردشامی شده یکباره غزلخوان حسن حرف اورانخریدندسپاهش غم نیست آمده خیل مَـلَـک گوش بفرمان حسن سُفَرایَش همه رفتندویکی بازنگشت درعوض این همه نوکرهمه قربان حسن  و بدانند همه کوفه صفتهای زمان  که فروشی نبود عشق محبان حسن  میرسدصبح ظهوری که بنا خواهدشد  مثل گنبد و ایوان حسن : 💔 بنویسید حسن مکتب و آیین من است حسنی مذهبم و حبّ حسن دین من است سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير، https://eitaa.com/AZV313
کاش پایِ دلِ ما هم به نوایی برسد اربعینی، حرمی، کرب و بلایی برسد آری آقاتر از آنی تو که راهم ندهی دارم امید که از دوست ندایی برسد خاک پای همه زوّارِ تو روی چشمم این غباریست که از تازه هوایی برسد در دل این همه جمعیّت مشتاق گُمم مگر الطاف کریمی به گدایی برسد من هم انگار گُل گمشده دارم آقا شاید از حنجر بُبریده صدایی برسد این همه مرهم پا، پیشکشِ زوّارت به یتیم تو نشد مرهم پایی برسد کاش از کعبه بخوانند مرا کرب و بلا یا که از کرب و بلا، حکم ولایی برسد همه آماده ی لبیک به ارباب شویم که هنوز از لب خشکیده ندایی برسد ، مهیای قیامی باشید که زمان طلبِ خون خدایی برسد پای شش گوشه ی تو عرش الهیست حسین کِی شود عاشق دلخسته به جایی برسد روزیِ ما اگر این فرصت دیدار نشد کاش از مشهدتان اذن رضایی برسد نیمه شبهای بقیع نیز صفایی دارد کاش بر خاک حسن صحن و سرایی برسد : 💔 گدای کوی حسن عاشق است سائل نیست خلاصه هرکه از او غافل است عاقل نیست سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، https://eitaa.com/AZV313
از جهانی که پر از تیرگی ما و من است می‌گریزم به هوایی که پر از زیستن است می‌گریزم به جهانی که پر از یکرنگیست به جهانی که پر از گریه‌کن و سینه‌زن است به همانجا که نفس قیمت دیگر دارد اشکها دُرّ نجف، سینه عقیق یمن است به همانجا که در آن باد صبا بسته دخیل به عبایی که پر از رایحه ی پنج تن است چه خراسان چه مدینه چه عراق و چه دمشق هر کجا پرچم روضه‌ست همانجا وطن است دم مـن زندگـی و بازدمـم زندگی است تا که روی لب من ذکر حسین و حسن است قلب آن است که لبریز محبت باشد تا ابد خانه ی اولاد قلب من است : دوشنبه ها به لُطف حضرت عِشق خـواست کـه دورو بَرِ باشم سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، https://eitaa.com/AZV313
وقتـی كه بریدند ادیبـانه زبان را بازار سر زلف تو از بس كه شلوغ است انگشت به لب كرده زلیخا صفتان را وصف مژه ها و خم ابروت مرا كشت زحمت نده صیاد دگر تیر و كمان را با تكـه كـلافی به وصـال تو رسیدم به حسابم زده این سود كلان را تا سفره ی احسان كـرمخانه تان هست سائل نخورد ثانیه ای غصه ی نان را ما بهتر از این روضه بهشتی نشناسیم بهتر كه بچسبیم همین نقد جهـان را با طشت نگو كوچه ی غم خون جگرت كرد ترسـم كه به برساند جریان را : روی قبر خاکی ات طرح ضریحت می کشد آرزوها دارد این نـوکـر برایت سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، https://eitaa.com/AZV313
تو طفل بودی و حتی گمان نمی کردی میان کـوچه کسی هتک حرمتـی بکند به مادری که خداوند کـوثرش خوانده کسی لـگـد بزند یا جسـارتـی بکند به قصد خانه از این کوچه ها گذر کردید ولی چه حیف که مادر به مقصدت نرسید چو دستهای بزرگش به قصد سیلی رفت "پریدی از سر جایت ولـی قَـدَّت نرسید" ز روی پوشیه زد تازه این چنین شده است چه خوب شد که تو آن جا مراقبش بودی چـو برق از سـر مـادر پرید و می افتاد چه خوب مثل عصـایـی مراقبش بودی هنوز لحظه ی رفتن میان کوچه ی تنگ تـو با تمـام تصـاویر درد سـر داری نگاه کردم و دیدم نوشته به روی لخته ی خونی که از جگر داری : نام حَـسَــن که می شنوم روضــه ها همان روز دوشنبه، کوچه ی باریک و مادر است سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخیر، ، سالگرد ارتحال ملکوتی (ره) تسلیت‌ باد🏴 https://eitaa.com/AZV313
اگر میامدی ایران تو مرقد داشتی حتماً به جز گلدسته و نقاره گنبد داشتی حتماً شمال شرق ایران یا جنوب غرب یا مرکز تو هم در بخشی از این خاک مشهد داشتی حتماً کنار مضجعت در آخرش با شوق با فریاد پس از صل علی، آل محمد داشتی حتماً کسی با کفشهایش در حریم تو نمیامد به دور مرقدت از صحن ها حد داشتی حتماً "مُؤَیِّد" داشتی  در مشهدت با شعرهای ناب و در کل زمین کلی مُؤَیَّد داشتی حتماً اگر می آمدی ایران شبیه حیدر کرار تو هم بین اذان یک جفت اَشْهَد داشتی حتماً همیشه سمت بابُ الْقاسمت غوغای زائر بود خودت هم از همانجا رفت و آمد داشتی حتما : شیعه می‌سازد حرم؛روزی برایت یا حسن بعد از آن چشم ملائک سویِ با‌ب‌القاسم است سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، https://eitaa.com/AZV313
وقتش رسیده تا که قدری باخدا باشم به اصل خود برگردم از غفلت جدا باشم بااهل دنیا هرچه که بودم دگر کافیست حالا زمانش شد که با اهل ولا باشم من فطرتم میل مناجات سحر دارد در آسمان بندگی باید رها باشم گفتندباب رحمت حق روی من بازاست مطلوب باشدگرم تسبیح ودعاباشم دیدم هم اکنون که بساط عاشقی جور است خوب است من هم درمدینه یک گداباشم با یک توسل بر نخی از چادر زهرا خاک قدوم یوسف خیرالنسا باشم بیمی ز آتش دوزخ ندارم تا حسن دارم وقتی که اسم اعظمی چون دارم : 💔 دوشنبه ها که بهانه برای نوکرهاست تمـام هفـتـه لبـم ذکـر یا حـسـن دارد سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير، https://eitaa.com/AZV313
غزلی از حرمت ساخته‌ام با «مثلا» گرچه خاک است روی قبر تو؛ اما مثلا گنبدِ زرد تو خورشید شده می‌تابد نور می‌گیرد از آن؛ گنبدِ خضرا مثلا چه ضریحی شده کارِ هنرِ فرشچیان جنسِ هر پنجره‌اش هست، مُطلّا مثلا چقدَر پارچه‌ی سبز، گره خورده به آن می‌کنی باز، تمـام گـره‌ها را مثلا خادمانت همه دورِ سرمان می‌گردند ما عزیزیم، در این صحنِ مُعلّا مثلا تشنه‌ها مست شوند از مِـیِ سقاخانه ساقیِ میکده هم «حضرت سقا» مثلا هیئتی شکل گرفته‌ست، میان حـرمت نام هیئت شده «یا حضرت زهرا» مثلا روضه‌خوانی وسطِ صحن، حکایت می‌خواند قصه‌ی کوچه‌ای از شهر تو؛ حالا مثلا مادری با پسرش رد شده از آن؛ امــــا هیچ کس راه نبسته‌ست بر آنها مثلا دست نامردِ کسی هم وسط کوچه نبود چادری خاک نخورده‌ست، در آنجا مثلا مادرِ قصه‌ی ما رفت، صحیح و سالم وَ نپوشاند، رخ از دیده‌ی مـولا مثلا بعدِ مجلس همه رفتند، زیارت کردند تربتِ حضـرت زهـرا شده پیدا مثلا : 💔 گفتی و ز تاب رفت دیگر تو از عزای ، ای مگو سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، https://eitaa.com/AZV313
کسی که غرق خدا شد به یَـم نیاز ندارد رواق و صحن و چراغ و خَدَم نیاز ندارد سخای بیشتر از حد مجتباست دلیلش نیازمند اگر که به کم نیاز ندارد زبانزد است دل مهربان و پاک و رئوفش به معجزات زبان و قلم نیاز ندارد ویطعمون الطعامش هنوز در جریان است گدا برای گرفتن قسم نیاز ندارد نفس بهانه ی از او سرودن است همیشه دمی که گفت حسن، بازدم نیاز ندارد زمین کرببلا طرحی از بهشت بقیع اش حرم برای خودش که حرم نیاز ندارد کتیبه های محرم کبود غربت او شد بیان درد دلش محتشم نیاز ندارد نوشت با خط خون تیر روی چوبه تابوت شهید آتش کوچه که سم نیاز ندارد : 💔 یک شب، دو شب نه، بلکه چهل سالِ آزگار کابوس کوچه از سرِ تو دست برنداشت... سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، https://eitaa.com/AZV313
هیچ کس مثل حسن فکر غم ماها نیست دست و دلبازتر از او به همه دنیا نیست در سرایی که کرمخانه و بیت الحسن است منصب حضرت جبریل، فقط دربانی ست با وجودی که بود خانه ی او پُر ز گدا هرگز اینگونه نگفته ست، که دیگر جا نیست کل دارایی خود را به گدا می بخشد هرگز اینطور نگوید که "ندارم" یا "نیست" مطمئن باش هر آن چیز که خواهی بدهد درِ این خانه سخن از "اگر" و "اما" نیست ثبت رسمی بکنم، هر چه که دارم از اوست هر چه دارم بخدا جز کرم مولا نیست ما "حرمساز"، حسن نیز "حرم دار" شود زودِ زود است، وقوعش بخدا رویا نیست سر به مُهر است، غمی که به دلش داشت حسن هیچ کس باخبر از غصه ی این آقا نیست همره مادر خود بود، ولی کودک بود داد میزد که نزن ، مادر من تنها نیست داد میزد که نزن، صورت او برگ گل است مگر این را که زدی، انسیة الحورا نیست؟ وای از آن لحظه که فریاد برآورد حسن به روی چادر صدیقه که جای پا نیست باز ، با این همه غصه، به حسینش میگفت هیچ روزی بخداوند، چو عاشورا نیست : فکرکردن به غم و غصه ی مادر سخت است خواندن روضه ی چند برابر سخت است از این همه اصرار حرف بزن از حسن بغض پی بغض، برادر سخت است سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، https://eitaa.com/AZV313
پس از مصیبت در، در بدر شدم، مـادر همین که از خبرت با خبـر شدم مـادر نوشته اند، چهل تن به یک نفر من هم اسیر صـورت آن یکـــ نفر شدم مـادر میان شعله ی آتش چه آمده به رخت؟ که من ز داغ رخت شعله ور شدم مـادر چه آمده به سرت؟ باز چهره پوشاندی دوباره زخمـیِ زخـم بصر شدم مـادر حسن نگاه به دیوار خـانه می نالـد شهید روضه ی مسمار در شدم مـادر نشسته ام، که تو شبـها دگر نمی خوابی شکـسته ام ز غـمـت، پیرتر شدم مـادر رَهَم دهید به خـانه، که بی لیاقت مـن به روضه خوانیتان مفتخر شدم مادر دعـا کـنید بـرایـم بـه حـق چــادرتان نیازمـند دعــای سحــر شدم مــادر شمـا که عـازم راه سفـر شدی مــادر پس از شما چقدر در بدر شدم مـادر : بی حرم مانده ولی در عوضش می بینیم چارده قرن فقط از کـرم او سخن است سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، https://eitaa.com/AZV313
فدای جود کسی که هرآنچه را بخشید فقط به خاطر خشنودی خدا بخشید از ابتدا پدرش فکـر مـا گـداها بود که سفره ی کرمش را به بخشید غریب بود، اگرچه فراوان داشت بود، بدون سر و صدا بخشید کریم کار ندارد به اسم و رسم کسی غریبه را چه بسا بیش از آشنا بخشید ملامتش نکنید آنکه را نرفت مدینه زائر خود را به بخشید گمان کنم که دگر مـادری زمین نخورد خدا فقط به اینچنین بلا بخشید گمان دیگـرم این است که دم آخـر به غیر قاتل بقیه را بخشید : این کیست که نامش سند غربت شد بوسه بر تربتِ او بر دلِ ما حسرت شد سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، https://eitaa.com/AZV313
و دست مادر و طفلش بـه دست یکدیگر درست مـعـنی یک روح در دو تا پیکر  به سوی خانه روان توی کوچه ای خلوت رسیــد فـاجـعه از روبـرو، ولـی بـدتر نـگاه کـرد به جز طفل و مادری تنها کـسی نـبـود، خـدا را نـدید بـالا سـر جـلـوتــر آمـد و دستـی پلید بالا رفت چـه شـد که کودک او داد زد: خدا، مادر مـیـان کــوچه و پـیـش نگاه فـرزندش همین که سخت زمین خورد گفت: سـیـــاه شـد همه جا، راه خـانه را گـم کرد صـدای غمـزده ای گفت: مـادر از اینـوَر رسیــد خـسته و خاکی به خانه، اما شاد کـه تـوی کـوچـه نیفتاد چادرش از سر : مـادر، فـدک، عدو و سه تا نقطه ناگهان گویا قیامت است زمین خورده آسمان طوفان کــربلا زِ همین کوچه پا گرفت آخر حسن چه دید، زبانش چرا گرفت؟ سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، https://eitaa.com/AZV313
از کوچه به هنگام گذر خاطره دارم میسوزم و باسوز جگر خاطره دارم مانوس به اشکم چه کنم دست خودم نیست آخر من ازین دیده ی تر خاطره دارم یک روز عصا بودم و یک عمر خمیدم از درد سر و درد کـمر خاطـره دارم کابوس گرفته ز من این خواب شبم را با آه شب و سوز سحر خاطره دارم این پیری من زیر سر کودکی ام بود در سن کم از غم چقدر خاطره دارم رد میشدم از کوچه ی تنگ و جگرم سوخت از سیلی و از چرخش سر خاطره دارم بیزارم ازین سرعت بسته شدن در من با لگد و آتش در خاطره دارم : سیلیِ به سبب مرگ شد آری بخدا غصه ی ناموس کشنده ست سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير،  https://eitaa.com/AZV313
روضه خوان روضه بخوان از حسنم جگـرش گـرچه به زهـر آغشته پسرم غیـرتی و مـادری است داغ کـوچه حسنم را کشته صورت من که از آن کوچه ی تنگ تا دم مرگ فقط نیلـی ماند توی ذهـن حسن مظلـومـم تا ابد خاطره ی  سیلی ماند حسنم هیچ نرفت از یادش آتش و دود چه غوغا می کرد در که افتاد روی پهلوی ام محسنم داشت تقلّا می کرد : ای که از کوچه ی شهر پدرت می گذری امنیت نیست، از این کوچه سریعتر بگذر دیشب از داغ شمـا فـال گـرفتم، آمد: دوش می آمد و رخساره... نگویم بهتر سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، https://eitaa.com/AZV313
تا نشستم با ادب هر بار٬ پای سفره ات شد کرَم پشتِ کرَم تکرار٬ پای سفره ات راه دادی و چه تحویلم گرفتی باز هم چشم پوشی کردی از بدکار٬ پای سفره ات همنشینِ زائران و دوستدارانت شدم تازه شد با أغنیا دیدار٬ پای سفره ات با جُزامی هم غذا شد دستهایِ گرم تو قاسِمت نان خورد با بیمار٬ پای سفره ات شیوه ی نقلِ حدیثت در عمل بود و نشست جمله ی «ألجّار ثمّ ٱلدّار»٬ پای سفره ات نانخورِ عهد قدیمِ خانه ات هستم٬ اگر پرورش دادم برایت یار٬ پایِ سفره ات روزیِ بی منّتِ فرزندهایم را نگیر با همان پیمانه ی سرشار٬ پای سفره ات من گدایی نابلد، أنت کریم إبن کریم روی چشمانم قدم بگذار٬ پای سفره ات : 💔 من به هر کوچه ی خاکی که قدم بگذارم ناخـودآگاه به یاد تـو میافتم مـادر...😭 سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، https://eitaa.com/AZV313
دامنِ چشمِ من از گریه به دریا اُفتاد چشم زخمی شده از کارِ تماشا اُفتاد باز هم خاطره هایم همگی زنده شدند راهِ من باز بر آن كوچه‌ی غمـها اُفتاد یادِ آن کوچه که با مادر خود می‌رفتم به سَرَم سایه‌ای از غربتِ بابا اُفتاد کوچه بن بست شد و در دلِ آن وانفسا چشمِ نامرد به ناموسِ علی تا اُفتاد آنچنان زد که رَهِ خانه‌ی خود گُم كردیم آنچنان زد که به رخساره‌ی گُل جا اُفتاد گاه می خورد به دیوار و گَهی رویِ زمین چشمِ زخمی شده از کار تماشا اُفتاد من از آن دست کشیدن به زمین فهمیدم گوشواری که شکسته است در آنجا اُفتاد شانه ام بود عصایش ولی از شدت درد من قدم خم شد و او هر قدم اما اُفتاد : از سینه دگــر  آه شــرر بار نکش برخیز  ولـی  منت  دیـوار  نکش مـن شانه نخـواستم به جـان بابا از دست شکسته این قدر کار نکش سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، https://eitaa.com/AZV313
داستان کوچه را هرکس شنید آه از عمق وجودش بر کشید لمس کن اوج مصیبت را کمی سر کش از دریایی از ماتم نمی تاکنون بغض شکسته دیده ای؟ مادری از پا نشسته دیده ای؟ تاکنون سر نهفته داشتی؟ ماجراهای نگفته داشتی؟ تاکنون دریای ماتم دیده ای؟ مادرت را با قد خم دیده ای؟ داشتی در سینه آهی دردناک؟ مادرت را دیده ای بر روی خاک؟ دیده ها از اشک خون تر دیده ای؟ خاک کوچه روی چادر دیده ای؟ تاکنون لا جرعه از غم خورده ای؟ تاکنون سیلی محکم خورده ای؟ تاکنون بودی عصای مادرت؟ از مصیبت خاک ریزی بر سرت؟ گوشواره دانه دانه برده ای؟ مادرت را سمت خانه برده ای؟ : 💔 یا رب نصیب هیچ غریب دگر مکن داغی که گیسوان حسن را سپید کرد سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير، https://eitaa.com/AZV313
تا ذهن را با خاطره درگیر می کرد ناگاه رنگ صورتش تغییر می کرد خواب پریشان شبش را در خیالش خوب و بدون درد و غم تعبیر می کرد شان نزول آیه های چشم خود را با روضه های مادرش تفسیر می کرد گلهای روی بالش زیر سرش را با اشکهای چشمهایش سیر می کرد او داغ دیده در میان کوچه ای تنگ داغی که یک تازه جوان را پیر می کرد هر روز با خود زمزمه می کرد ای کاش در کوچه دشمن چند لحظه دیر می کرد یا کاش بعد از کوچه وقتی خانه آمد میخِ کجِ در را خودش تعمیر می کرد جعده، خیانت، زهر و اینها علتش نیست روی جگر داغی دگر تاثیر می کرد می خواست مادر را برد از کوچه اما چادر به زیر پای دشمن گیر می کرد آئینه ای یک دست را در قلب تابوت مشت مهیب تیرها تکثیر می کرد : 💔 حسنی ها همگی غصه ی ممتـد دارند چونکه از کوچه و در خاطره ی بد دارند سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، . https://eitaa.com/AZV313
داغی نهفته است در این قلب پاره ام همچون حباب منتظر یک اشاره ام عمریست لحظه ی گذر از کوچه هایِ تنگ آن صحنه ی غرور شکن در نظاره ام گفتم به زهر، خوب اثر کن بر این جگر در دستهای توست فقط راه چاره ام در ظلمت همیشه ی شبهای کوچه ها در جستجویِ تکّه چندین ستاره ام چون مادرم تمامِ تنم سوخت ای خدا امّا به سینه است تمامِ شراره ام اسرار کوچه را نتوان گفت با کسی راویِ این حقیقت پر استعاره ام یک جمله ای بگویم و ای خاک بر سرم بگذاشت پا به چادر و رد شد ز مادرم : مادر چقدر دلنگران سکوت اوست فهمیده سینه ی حسنش تیر میکشد سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، https://eitaa.com/AZV313
همه گفتند حسین و جگرم گفت حسن سینه و دست و سر و چشم ترم گفت حسن گوشم از بدو تولد به شما عادت کرد مادرم گفت حسین و پدرم گفت حسن نامتان را به کنار پدرم گفتم و گفت ای خدا شکر که پیشم پسرم گفت حسن بعد از این خوب تر است جای صفاتی مثل سفره دار و پدر جود و کرم گفت حسن زائری در وسط صحن غریب الغربا دید تا گنبد زیبای حرم گفت: حسن... تا که جارو زدن صحن رضا را دیدم چشم خیس و مژه ی رفتگرم گفت حسن قاسمت راهی میدان شد و دیدند همه خواهری موی پریشان ز حرم گفت حسن پایه ی نهضت خونین حسین صلح تو بود. آیه ی نهضت خونین حسین صلح تو بود : 💔 نقش باید بشود در همه جا چون دل من  هر دری بسته شود جز در پر فیض حسن سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، https://eitaa.com/AZV313