eitaa logo
یـاقـ‌وت‌‌ِسُـــ‌رخ‌ِقَـــבَمگـــ‌اہ
207 دنبال‌کننده
2.8هزار عکس
1.6هزار ویدیو
2 فایل
🥀 بسم رب الشهدا و صدیقین 💠 در روز ۱۲ بهمن۱۴۰۲شمسی کانال شهید مدافع حرم حاج مصطفی خوش محمدی به‌ یاد این شهید گرامی و یاد و خاطره همه شهدا انقلاب اسلامی ایران شروع به فعالیت می نماید🥀 کانال شهید مدافع حرم حاج مصطفی خوش محمدی
مشاهده در ایتا
دانلود
لبخندِ تو در بهار خواهد رویید با لاله ی بی قرار خواهد رویید همراهِ تمامِ مردمانِ عاشق در خاطرِ روزگار خواهد رویید 🌹 ققنوس شدی پَر زدی و دور شدی در پشتِ شُکوهِ عشق مَستور شدی با خدمتِ بی بهانه ات در یک قاب لبخند زنان شهیدِ جمهور شدی 🌹 هر کس که مَرام و شوقِ خدمت دارد در چشمِ تمامِ خلق عزّت دارد بی منّت اگر گره گشود از مردم در عاقبت او مزدِ شهادت دارد https://eitaa.com/AZV313 ♦️یاقوت سرخ قدمگاه♦️
به مناسبت ۲۳ ذی القعده روز زیارتی امام رضا علیه السلام: 🥀 از شرقِ دهلی می‌زند شوقِ تو سوسو تا قلبِ عشق آباد و تا آن سوی باکو دل می‌رود از دستِ شیراز و سمرقند مانندِ استکهلم و همچون پورتوریکو مِهرِ تو در جانِ عرب ها و عجم ها جا داده خود را مثلِ نقشِ خالِ هندو با خطِ نستعلیق، زنجانی نوشته اقبال هم خوانده تو را با لفظِ اردو در ازدحامِ انعکاسِ نورهایت گم می‌شود ردّ نگاهم در هیاهو نقاره هایت می‌کند مانند خورشید چشمِ کلیسا رفته ها را نیز جادو در کنجِ ایوانِ شمالی می‌شود مست شد هر که در صحنِ عتیق افتاده زانو بر گنبدت طاووس می‌گردد کبوتر حتی شود زاغ از سرِ لطف ات پرستو ملّایِ رومی در رواق از بَر بخوانَد اشعارِ حافظ را چه خوش با لحنِ خواجو گلدسته هایت می‌زند با طرحِ لبخند نقشِ شقایق را به روی طاقِ ابرو درویش های خانقاه ات می سرایند با صدهزاران دف تو را در ذکرِ یاهو از سمتِ دستانِ کریم و مهربان ات اردیبهشت و عشق می‌آید از آن سو غم می‌رود از عرشه وقتی که بگیرد هر کشتیِ طوفان زده پیشِ تو پهلو تا سبزوارِ پنجره‌ فولاد امشب از راهِ نیشابور هستم در تکاپو انگار هستم چون کبوترهای جَلدت مانندِ ذوقِ کودکانِ ماجراجو در اعتکافِ صحنِ گوهرشاد شاید ایمانِ من هم یک سحر شد معرفت جو شمسُ الشّموس ام ای رئوف ام ای امیدم ای آفتابِ روشنِ چشمانِ بی سو پشتِ ضریحت بی پناهم ضامن ام شو من که هراسان آمدم چون بچه آهو دستانِ خالی را نبین ای شاهِ احسان اندازه ی پَر هم ندارم در ترازو غرقِ تماشایِ خودت کن کُشته ات را تا زنده گردد جانِ من زآن رویِ نیکو https://eitaa.com/AZV313
تصویرِ جذّابیّتِ تو، مُستدام است مانندِ خورشیدی که گرمایش مُدام است محصولِ خُردادت که در بَهمن ثمر داد آغازِ فصلی نو زِ شوقِ یک قیام است در عینِ کثرت، وحدتی را مشق کردی کز مصدرش صد نِحله با این یک پیام است: جمهوریِ اسلامیِ ایران، هماره ایمانِ عینی گشته ی یک اِنسجام است یک سو اَشِدّاءُ عَلَی الکُفّار خشم ات با مؤمنان روی ات ولی مِهر و سلام است در جذبه ی عرفانی ات خونِ شهیدان تقدیم با عشق و درود و احترام است باید تو را از نو مرور و مشق کردن با آن قلم که فارغ از عنوان و نام است اندیشه هایِ باورِ آزادگی هات از جنسِ احرارِ دلیر و خوش مرام است با اعتقادِ راسخی گفتی که اسلام بی نقشِ مردم مثلِ حکمی ناتمام است توحید، جان، ایران، وطن، اسلام، ایمان هر واژه ات مانندِ شیری در کُنام است گفتی و ماندی رویِ مبنای ات که: اکنون اصلی ترین اقدام حفظِ این نظام است این جرعه را حتی برای خود نوشتی آنجا که گفتی شوکران را وقتِ جام است روحِ بلندت آنچنان در پَرنیان شد که انگار آزاد و رها از هر مقام است این انقلاب از جنسِ عشق است و هميشه مدیونِ آن اخلاص و ایمانِ امام(ره) است 🌹نثار ارواح مطهر شهدا و امام امت https://eitaa.com/AZV313 ♦️یاقوت سرخ قدمگاه♦️
. آن صبح تمامِ لحظه هایم غم شد اخبار فقط خلاصه ی ماتم شد انگار تمامِ کشورم را بُردند یک مَرد اگر چه از قبیله کم شد 🌹 یک صندلیِ ساده چه غوغا می کرد صدها گره از دیده ی ما وا می‌کرد چشمانِ پُر از امید و بیتاب از عشق خورشیدِ تو را فقط تماشا می‌کرد 🌹 ما شیفته ی فصلِ بهاران بودیم ما همسفر نسیم و باران بودیم مانندِ تمامِ صوفیانِ عاشق دلباخته ی پیرِ جماران بودیم 🌹 ای همنفسِ ترانه ی آزادی تصویرگرِ شُکوهِ عشق و شادی هر روز هنوز از نَفَست می‌تابد خورشیدِ پُر از امید، بر آبادی 🌹 ای جاذبه ی خلسه ی مجذوبی ها پیمانه ی سلسبیلِ محبوبی ها تعبیرِ تمامِ عاشقانه ها هستی تو ای شعرِ تَر و خلاصه ی خوبی ها https://eitaa.com/AZV313 ♦️یاقوت سرخ قدمگاه♦️
. بی رویِ ماه ات، ماه امشب در مُحاق است خورشید فردا تابش اش بی اِشتیاق است از سمتِ بغدادت جَرَس بانگ اش برآمد کم کم زمانِ لحظه ی تلخِ فراق است بی جلوه ات چشمِ زمین در سوگواری بی تو نگاهِ آسمان در اِنشقاق است اینکه چنین غم میوَزانَد در مدینه بادِ سیاهِ ماتم از سمتِ عراق است از لطفِ مهتابِ تو امشب بی نصیبیم این روزگارِ بی وفا بر این سیاق است اندوهِ بی اندازه ای این باغ دارد وقتی خبر از آتشِ یک اتّفاق است شد داغِ شیعه تازه با یک حُزنِ دیگر این داغ ها آتش به تختِ اِختناق است آری جوادِ ابنُ الجواد(ع) است این که امروز قربانیِ مسمومِ دستانِ نفاق است یاربّ مکن من را جدا از کاظمین اش وقتی بهشتم در غبارِ این رواق است https://eitaa.com/AZV313 ♦️یاقوت سرخ قدمگاه♦️
گفتیم جواد و شد مهیّا صلوات وقتی که بُوَد امیدِ دلها صلوات با نامِ محمّدِ تقی، رد بشویم از رویِ پلِ صراط، ما با صلوات https://eitaa.com/AZV313 ♦️یاقوت سرخ قدمگاه♦️
❤️💐 ❤️💐 ❤️💐 بر دخترِ آفتاب ِ  طاها  صلوات بر  مرتبه ی  شُکوهِ   اِنّا  صلوات هم کُفو نداشت گر نمی بود علی(ع) بر حضرتِ  عشقِ ناب،  زهرا(س)  صلوات                           https://eitaa.com/AZV313 ♦️یاقوت سرخ قدمگاه♦️
🏴یا امام باقر (ع) ادرکنی🏴 خورشیدِ علمی ماهِ صبری نورِ ایمان یعنی کلامت ترجمانِ شَأنِ قرآن هر کس که زانو میزند در پایِ فهم ات حتماً پس از این سوره میگردد مسلمان اندیشه هایِ نابِ تو اشراقِ عقل است عشق ات تجلّی بخشِ دل های فراوان خورشیدِ ادراکِ حقیقت در تو روشن گرمایِ روح افزایِ گفتارت فروزان در هر چه از نقش ات قلم ترسیم کرده تصویری از هستی در آن باشد نمایان ای وارثِ آن روحِ قدسی که لب اش زد در فصلِ آتش بوسه بر ریگِ بیابان بی تو نمیشد کامل آن مُصحف که روزی آغشته شد با خونِ سالار شهیدان شوقِ کلامت تشنگان را گشت زمزم در کربلایی که ندارد هیچ پایان یا حضرتِ باقر(ع) از آن دریا که داری یک قطره ای را بر دلِ ما هم بنوشان https://eitaa.com/AZV313 ♦️یاقوت سرخ قدمگاه♦️
🤲 🤲 🤲 صد توبه کردم دل ولیکن بیقرار است تنها امیدم بخششِ پروردگار است این توبه کردن ها یکی محکم نباشد جز فضل و اغماض از خدا مرهم نباشد دارم یقین احسان اش از عِصیانِ من بیش بخشایش اش از باورِ ایمانِ من بیش حتماً خداوندی که ستّارُ العُیوب است هنگامِ بخشش، ربّ غفّارُ الذُّنوب است از خالقی که رزقِ شبتاب اش به راه است روزی دهِ خورشید و ناهید است و ماه است پروردگاری که به دستش هست ایّام هم تلخیِ غم می‌دهد هم شادیِ کام همواره می‌تابد برای برکه و کوه از ساحلِ آرام، تا امواجِ انبوه از سفره اش چون میخورد هم مور و لک لک از سوسمارِ تشنه تا ماهی و رازَک آری! ندارم شک، که در امرِ خداوند هنگامِ میزان و حساب و اشک و لبخند بخشیدنِ من، که وجودم جَهل باشد با این کریمَ الصَّفح، خیلی سَهل باشد؛ آه ای خداوندی که جَبرت اختیار است نزدِ تو هر تصمیم از قبل آشکار است پروردگاری که مُجیبُ الدّعوتی تو بالاتر از هر جاهی و هر حشمتی تو ای خالقی که یولِجُ اللَّیل ات نَهار است هر ذرّه ای دورِ مدارت بی قرار است ای از ازَل، قبل از ازَل، هستیّ ِ تو بود ای تا ابد، بعد از ابد، همواره معبود هستی رحیم و مالک و بخشنده یاربّ بر قوسِ اَواَدنَی، همه تابنده یاربّ ای در عدم، معدوم شد، جز ذاتِ حقّ ات مجهول ها، معلوم شد، جز ذاتِ حقّ ات وصفِ تو در اندیشه هایِ کال هرگز از این تَعَیُّن ها، که باشد لال هرگز ما در صفات ات، کودکی بی دست و پائیم ما در قیاسِ اسم هایت بی نواییم ما را زِ چشمِ سیّدِ طاها(ص) نظر کن مثلِ غبارِ چادرِ زهرا(س) نظر کن ما را به ایمانِ علی(ع) بگذار و بگذر انداره ی ما را ولی بگذار و بگذر با دستِ خالی آمدم رو بر مگردان یا ربّ! گدا را خسته ی این دَر مگردان قلبم گواهی می‌دهد امشب نداری با من بجز عفو و گذشت ات هیچ کاری تاریکیِ شب را برایم ماه گردان حالِ گدا را با نگاهت شاه گردان شادان به رقص آور زِ عیش ات بنده ای را یک بی نوایِ نادمِ شرمنده ای را افسوس پَر زد مهلتِ یک عمر از کف آن سال هایِ فرصتِ یک عمر از کف من هستم و تشویش و اندوهِ نداری یک آسمان از ابرهایِ بیقراری هر چند آشوبی بر این دل سایه سار است اما نگاهم باز هم امّیدوار است باشد که جانم پیش از آن که خاک گردد در زمزمِ عَفوُ الحَسیب ات پاک گردد یا ربّ به حقِ هشت و چار اَلعَفو اَلعَفو مثلِ صفات ات بی شُمار اَلعَفو اَلَعَفو
جادویِ باور در نگاهت شد نمایان چشمانِ تو مانندِ خرداد است و باران وقتی نگاهت شوقِ مشرق را رقم زد خاکِ بِرِکلی رفت و شد شورِ تو لبنان مژگانِ احساس ات به هم زد عاشقی را روزی که موسایِ تو شد پیرِ جماران تصویرِ لبخند و سکوتِ اشک هایت تعبیرِ تلخِ قهوه هست و شامِ هجران در تو حماسه اشتیاقی بود افزون از ساحلِ بیروت با هر موجِ ایمان مرزِ تعلُّق های مصرِ تو قدم زد از صور و صیدا تا جنوب و غربِ ایران از دیده هایت میچکد اندوه و شادی در جمعِ اَضدادت ندارد عشق پایان کوهِ وجودت یک جَبَل عامِل صبوری پایِ رشادت‌های تو پاوه سرافشان دانایی ات را با قلم در خون نوشتی تا جانِ پاک ات در جَنان گردد فروزان پشتِ سرت وقتی که از بُستان گذشتی گُل کرد شیداها و عاشق ها فراوان وقتِ عروج ات سمتِ سوسنگرد، خورشید آمد به استقبالِ تو بیتاب و تابان اندیشه ات می تابد از بی‌تابی ات باز اینجا به یادت عشق می‌گوید که: چمران 🌹نثار ارواح مطهر شهدا 🕊 https://eitaa.com/AZV313 ♦️یاقوت سرخ قدمگاه♦️
با جامعه ی کبیره اش داد حیات بر تشنگیِ کویر آوَرد فُرات شد منقبتِ هدایت و مایه ی شوق بر صولتِ حق، امامِ هادی(ع) صلوات
چون گفته خدا: سلام هادی(ع) شد نورِ تو مُستدام، هادی(ع) از نورِ خدا به ما بتابان ای حجّت و ای امام، هادی(ع) در مرتبه ی عبادتِ حق کامل شدی و تمام هادی(ع) نزدِ قدم ِ تو قابِ قوسین خَم گشته به احترام، هادی(ع) تعبیرِ صراطِ مستقیمی با آن قلم و کلام، هادی(ع) با "جامعه ی کبیره" دادی بر اهلِ دعا مقام، هادی(ع) دائم شده هُرم ِ رنجِ شیعه با مَرهَم ات اِلتیام هادی(ع) پیوسته به شوقِ گنبدت، دل آورده چنین دوام، هادی(ع) از شوقِ وصالِ مَضجعِ تو ارباب شده غلام، هادی(ع) بر ساحتِ تو کشیده خورشید رخساره ی خود مُدام هادی(ع) من هم به هوایِ خاکِ کوی ات گویم به تو: اَلسَّلام هادی(ع)
💐 یک جرعه فقط زِ جامِ تو ما را بس یک شعرِ تَر از کلامِ تو ما را بس ما مست نمی‌شویم جز با حیدر یک حرف فقط زِ نامِ تو ما را بس 💐 ما را مَبَر از نجف به یک سویِ دگر جز مِهرِ تو در ما نکند هیچ اثر هر چند که فرزند بُوَد سر به هوا امّا نکند زِ خانه اش دور پدر 💐 از من اثری جز غمِ دلبر هرگز جز خاک شدن پایِ صنوبر هرگز از من بِسِتان هر آنچه دارم امّا یک لحظه شوم دور زِ حیدر هرگز 💐 از شوق ببین که حالِ دیگر شده ام یک عاشقِ بی حواس و مُضطر شده ام از بینِ تمامِ پادشاهانِ جهان من خاکِ درِ غلامِ حیدر شده ام 💐 فردوِسِ بَرین چو در کویر آوردی یک کعبه برایِ مُستجیر آوردی هشیار شدم مست شدم روزی که یک جرعه از آن خُمِ غدیر آوردی 💐 ای عشق بیا مرا کمی مرا باور کن با باده ی معرفت لبی را تر کن هر روز به شوقِ دیدنِ ایوان اش چشمانِ مرا مسافرِ حیدر کن 💐 حق حق حق حق حق حق و بلی می‌گویم این ذکر به آوازِ جَلی می‌گویم با مرحمتِ حیدری از رویِ صراط ردّ می‌شوم و علی علی می گویم
🌼🍃🌸🍃🌺🍃🌸🍃🌺🌸🌼🌱🌼 🍃🌺🍃🌸🍃 🌺🍃🌸 🌸 قلم را به احمد خدا هدیه داده ولی وَمایَسطُرون را فقط می‌نویسد علی محمّد(ص) سراپرده ی رازِ خلقت بُوَد که در صورتِ مرتضی می‌شود منجلی همان دَم که در ذَر ابولقاسم آمد سخن به حرف آمد آنجا پسر عمّ که قالُوا بَلی بیانِ رسول خدا مثلِ وحی است و بس که باشد علی بعدِ احمد وصیّ و ولی چنان سایه انداز شد امرِ حق، گوئیا که عرشِ خدا شد همین کرسی و صندلی اگر مرتبت می‌چکد از لبِ حضرتش نه دوّم نه بعدی که باشد علی(ع) اوّلی و مِن رَبِّک آمد که: بَلِّغ، بخوان، اُنزِلَ! وَ مَن کُنتُ مَولاه را با صدایِ جلی غدیرِ خُم آمد بگوید فقط تا ابد امیرِ همه مؤمنان هست مولا علی(ع)
دروازه ی هفتم به نامش در بهشت است آن هفتمین ذکرِ طلب در روزِ محشر حاجت روا کن عشق را یا رب به حقِّ بابَ الحوائج حضرتِ موسیَ بنِ جعفر(ع)
ای عبد ِ خدا شهیدِ جمهور تندیسِ دعا شهیدِ جمهور   ای همسفرِ قبیله ی  عشق یارِ شهدا شهیدِ جمهور   از بند ِ زمانه ی دوگانه گشتی تو رها شهیدِ جمهور   در صحبت و در عمل تو بودی خالی زِ ریا  شهیدِ جمهور   لبخندِ تو میکند حکایت از صبر و رضا شهیدِ جمهور    سرمایه و اعتبارِ کشور ای گنجِ صفا شهیدِ جمهور   در خطّ ِ جهاد بوده ای تو در حادثه ها شهیدِ جمهور   باید که دوباره خواند از نو اخلاصِ تو را شهیدِ جمهور   جامانده نگاهِ  نافذِ تو در خاطره ها شهیدِ جمهور شد نامِ رجایی از تو زنده هر صبح و مسا شهیدِ جمهور چون قبله ی عاشقان بهشتی زخمِ تو بسا شهیدِ جمهور  حیرت زده گشته دشمن و دوست در کارِ شما  شهیدِ جمهور آخر به مرادِ خود رسیدی ای اهلِ وفا شهیدِ جمهور   در حسرتِ دیدنت بسر شد آن شب به عزا شهیدِ جمهور شوقِ تو زبانه زد زِ مشهد تا کرب و بلا شهیدِ جمهور  ای سیّدِ مردمانِ محروم فریادِ رسا شهیدِ جمهور در مامِ وطن همیشه زنده ست یادِ شهدا شهیدِ جمهور تعبیرِ کلامِ تَحسَبَنّی ای شوقِ وَلا شهیدِ جمهور با عشق نوشته ام: رئیسی! ای عشق! هَلا! شهیدِ جمهور در جنّتِ حق مقیم گشتی ای عبدِ خدا شهیدِ جمهور
خدوم و با امید و پرتوان بود سفیری چاره ساز و قهرمان بود کسی که همسفر شد با شهیدان امیرِ عشق، عبداللّهیان بود ⚫️شادی روح ملکوتی رئیس جمهور محترم و مغتنم حضرت آیت الله رئیسی و وزیر انقلابی شهید حسین امیرعباللّهیان و دیگر همراهان فقید ایشان؛ صلوات https://eitaa.com/AZV313 ♦️یاقوت سرخ قدمگاه♦️‌
ای عاشقِ رقصان میانِ خون، بهشتی با جانِ شیدا گشته، عقل ات را سرشتی وقتی قلم را شرحِ آگاهی نمودی بر لوحِ وجدان هایِ ما از حق نوشتی نیکوییِ گفتارِ سرشار از امیدت خالی زِ نیرنگ و ریا بود و پلشتی یک ملّتی بودی که با یک ملّت از عشق آزادگی را در دلِ ایمان نهشتی لبخندِ زیبایِ مدارا و صبوری تنها جوابت شد به رویِ هر چه زشتی با همّتِ والا و با عزمی مبارک در خاکِ میهن بذرِ استقلال کشتی مِهرت غروبِ ساحلی سرخ و قشنگ است ای عاشقِ رقصان میانِ خون، بهشتی
آسمان و زمین پُر از شور است این سحر مثلِ روز پُر نور است مژده می‌رسد به دیده ی مُضطر که بلا از دو چشم تان دور است مستِ ریحان چنان شدیم انگار موسمِ گلاب و انگور است دامنِ طرب، بیفشان عشق وقتِ شیدایی است و تنبور است آتشِ اشتیاق روشن شد شوقِ ما شعله هایی از طور است خاکِ راهِ پنج تن شدم آری جانِ من چون غبارِ مسرور است رویِ من مباهله بر پاست ساقیا! بیا که موعدِ سور است هر طرف فرشته ای از عرش ساغری بدست، مأمور است لایه لایه بهشت همچون فرش زیرِ پایِ حسین مستور است زیرِ دستِ حسن، رخِ خورشید مثلِ شبتابِ رام و مقهور است انحنایِ قابی از قوسین با نگاهِ نِساءَنا جور است یا علی گفت و عشق شد آغاز گوئیا که نوبتِ صور است غیرتی که هست با پیغمبر حاکی از دلی سلحشور است اینچنین شد گزاره با احمد از نهادِ خدا که دستور است اهل بیتش چه پاک و بی همتا اهلِ بیتی که مجمعِ نور است بر غبارم ز پنج تن یا رب سایه انداز اگر که مقدور است یک قدح مُباهله پُر کن از شرابی که ناب و مَأثور است کارِ ما را به پنج تن بسپار کاین دعایِ قیصر و مور است
"به مناسبت سی و هشتمین سالگرد شهادت " تقدیم به روح ملکوتی سردار دفاع مقدس شهید قربانعلی خیریان: 🌹 خدا در صبر و ایمان اش عیان بود تمامِ عشق با او هم زبان بود زمین آوردگاهِ فصلِ رزم اش تجلّی گاهش امّا آسمان بود نشانی هایِ او را می‌توان دید اگر چه مَردِ بی نام و نشان بود نَفَس هایش همه اسطوره پَروَر و مثلِ یک تَهَمتن قهرمان بود گذر کرد از مسیرِ شور و عرفان به استغنایِ جانی که نهان بود نگاهش را گره میزد به یزدان امیدش بر خدای مستعان بود به مولایش علی چون اقتدا کرد هوادارش امیرِ مؤمنان بود شهادت را به مِهر آورد در دست از آن سمتی که مِهران اش عیان بود نسیم اش مثلِ شالی مثلِ دریا چه شادان تا قلاویزان وَزان بود شهیدی که افق را درنَوردید به شوقِ رحمتی که بیکران بود حقیقت را به وجد آورد آن دَم که سرمست از شرابِ عاشقان بود نه تنها خیر در قربان شدن جُست که خود قربانعلیِ خیریان بود
ای اشک دوباره جان ببخشا و حیات بر دیده ی ما ببار از صبر و ثبات تا باز به زیرِ خیمه اش دَم بزنیم بر کُشته ی حق شهیدِ عطشان صلوات
به نام خداوندگارِ رحیم خداوندِ هر جاده ی مستقیم به نام خدای خفی و جلی خدای محمّد(ص)، خدای علی(ع) خدایی که بخشنده باشد همه خدایی که داده به ما فاطمه(س) به نام خدای اُویسِ قرن خداوندِ محسن، خدای حسن(ع) خداوندِ اشک و خداوند آه خداوند مِهر و خداوند ماه خدای مدینه، خدای منا خدای بهشت زمین: کربلا خدایی که در عالم نَشأتِین نوشته به پیشانی ام: یاحسین به نام خداوند کرب و بلا خداوند سرهای از تن جدا خدای نی و نیزه و تیرها به نام خداوند شمشیرها خدایی که لبریز از حیدر است خدایی که عشقش علی اکبر است به نام خدایی که عاشق کُش است خدایی که با ذکرِ زینب خوش است خدای جهانی که چشمش تر است جهانی که گهواره ی اصغر است خدایا به شوقت قدم میزنم قدم در هوای حرم میزنم به نامت خدا میبرم التجا که یا ربّی أَرزُقنِیَ الکربلا
ای روحِ دُعا علیّ ِ اصغر ای حاجتِ ما علیّ ِ اصغر دستان تو کوچک است امّا شد دستِ خدا علیّ اصغر حلقومِ تو هست حلقه ی عشق در کرب و بلا علیّ اصغر دُردانه ی حیدریّ و زهرا نوری زِ کسا علیّ اصغر رگ های سپید و حلقِ سرخ ات اِشراقِ ضُحی علیّ اصغر من رو نزنم تمامِ عمرم بر غیرِ شما علیّ اصغر اربابِ منی و شاهِ عالَم یا صاحب و یا علیّ ِ اصغر
شبیه رسولِ خدایی، عَلی اَکبری و خُلقاً تو چون مصطفایی، عَلی اَکبری تویی سِبطِ زهرا همان نورِ قلبِ نبی تو از زاده ی مرتضایی، عَلی اَکبری تویی نورِ علم و تویی حِلم و ایمان به ربّ کریمی، تو چون مجتبایی، عَلی اَکبری یَلی، پهلوانی، قشنگی چو مهتابِ شب تو اُسطوره ی کربلایی، عَلی اَکبری سُلوکِ جوانمردی از مَشرب ات سر زده هواخواهِ مظلوم هایی، عَلی اَکبری به این سرزمینم رسیده مرامِ تو، چون عمویِ امامِ رضایی، عَلی اَکبری تو چون آیه ها گشته ای شَرحه شَرحه، ولی همانندِ قرآن، شفایی، عَلی اَکبری بخوان لفظِ آمین به جایم، دریغم مکن که تو مستجابِ دعایی، عَلی اَکبری
عزیزی، بزرگی، تو شاهی ابالفضل یَلی، پهلوانی، تو ماهی ابالفضل تو مانند یوسف، نگاری، عزیزی سلیمانِ صدها سپاهی ابالفضل کسی که ندارد امیدی به جایی تو پشتی، امیدی، پناهی ابالفضل تویی قوّتِ قلبِ دلهایِ لرزان ستون درستون خیمه گاهی ابالفضل زمانی که خواهر بخواهد به ناقه نشیند شما تکیه گاهی ابالفضل گرفتارِ مِهرت شده خلقِ عالم دمادم بخواهی نخواهی ابالفضل دو دستانِ ما خالی و پُر زِ خواهش وَ از چشمِ ماهت نگاهی ابالفضل بِکِش خطّ بخشش عطا کن شفاعت بشوی از ورق، هر گناهی ابالفضل نَفَس میکشم در هوایت، دعا کن هواخواه خود را به آهی ابالفضل اگر رزقِ ما یک دعا باشد و بس الهی، الهی، الهی ... ابالفضل
هوا ماتم زده، دل ها غَمین است طلوعِ صبح با غم همنشین است تمامِ اشک هایِ عشق، امروز فدایِ نامِ زِین‌ُ العابدین است
باید سه روز اُفتد غریب این جسمِ صدچاک عریان بدن دور از وطن بر روی این خاک خورشیدِ بی سر همچنان می‌تابد از شوق بر اهلِ عالم، بر همه، از پاک و ناپاک منظومه گردانِ حقیقت هست این عشق این مرکزِ هستی که می‌چرخاند اَفلاک بادِ صبا از مشرقِ ساغر گذر کرد بر باده ی سرخِ طهورایِ طربناک گُل می‌کند از خونِ ساقی در حقیقت سرچشمه از تسنیم و مستی از دلِ تاک باید هزاران نور از روزن بتابد شاید یکی از نقشِ ایوان گردد اِدراک ای عقلِ سرخوش از مقامات و اشارات کشفِ شهودت را مکن از عشق اِمساک آزادگان را باز هم آیین بیاموز ای کُشته ی لب تشنه ی تنهای بی باک صد کاوه از هر قطره ی خونِ سیاوش سر زد از آن رگ های در دستانِ ضحّاک فصلِ عطش، مشکِ پُر و تیرِ سه شعبه شش ماهه و لب تشنه و یک خیمه پژواک پیراهنت، انگشترت، آه این همه زخم تاریخ کم آورده از، این قومِ هتّاک اهلِ حرم، جانِ جهان را جا نهادند باید سه روز اُفتد غریب این جسمِ صدچاک
. آنکس که خمیده شد نیفتاد تویی دشمن نشد از شکستِ او شاد تویی در فصلِ دلاوری و در موسمِ عشق از هرچه به غیرِ حق، شد آزاد تویی
تمامِ نُه فلک اندوهگین است زمان تسبیح گویِ این زمین است سحر محزون بتابد از لبِ جام شفق آشفته حال از اربعين است
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
به پایت ماه آتش زد پرش را ورق زد عشق برگِ دفترش را از آن آبی که از مشک ات زمین ریخت خدا پُر کرد حوضِ کوثرش را