eitaa logo
فرهنگی و اجتماعی
83 دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
1.7هزار ویدیو
7 فایل
*"خدایا کاری کن که از چیزهای ارزشمند زندگی،* *جانم اولین چیزی باشد که از من می گیری"* حضرت علی (ع) *#لشگر_سایبری
مشاهده در ایتا
دانلود
✨﷽✨ ✍مردی که با خبر دختردار شدنش، رنگ رخسارش تغییر کرد! مردى به مردى كه نزد رسول حق نشسته بود خبر داد همسرت دختر آورد، رنگ آن مرد تغيير كرد، رسول اسلام (صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود: چه شده؟ عرضه داشت: خير است، فرمود: بگو چه اتفاقى افتاده؟ گفت: از خانه بيرون آمدم در حالى كه همسرم درد زائيدن داشت، اين مرد به من خبر داد دختردار شده ام، حضرت فرمود: زمين حمل كننده او، آسمان سايه سرش، و خداوند روزى دهنده اوست، دختر دسته گل خوشبوئى است كه آن را مى بوئى، سپس رو به اصحاب كرد و فرمود: كسى كه داراى يك دختر است، مشكل دارد «تربيت و حفظ او، تهيه جهیزيه، آماده كردن مقدمات عروسى، دلهره داماددارى» و براى هر كس دو دختر است، خدا را به فرياد او برسيد، و هر كس داراى سه دختر است جهاد و هر كار مكروهى را معاف است، و هر آن كه چهار دختر دارد، اى بندگان خدا او را كمك دهيد، به او قرض دهيد، و به او رحمت آوريد. 💠چقدر دختر عزيز است، كه رسول حق يارانش را به يارى دخترداران دعوت كرده، و كمك به دخترداران را وظيفه الهى امت قرار داده💠 📚برگرفته از کتاب نظام خانواده در اسلام اثر استاد انصاریان 🍃🌻🍃🌻🍃🌻🍃
🔴بار دیگر بالا زدن آستین همت معنا شد. ✅✅ واکسن زدن رهبر حکیم نمادی است از اعتقاد همیشگی و راسخ او به «ما می‌توانیم» و «می‌شود به جوانان اعتماد کرد». ✅✅ در دولت جدید دائما شاهد عزم و اقدامات شجاعانه برای تحقق شعار ما می‌توانیم خواهیم بود. دیگر دوران غرب‌زدگی و خودکم‌بینی به پایان رسیده است. 👤علیرضا پناهیان
✨﷽✨ امام رضا(علیه السلام): عقل مسلمان تمام نیست، مگراین كه ده خصلت را دارا باشد: ۱ـ مردم به او امید خیر داشته باشند؛ ۲ـ از بدى او در امان باشند؛ ۳ـ خیر اندك دیگرى را بسیار شمارد؛ ۴- خیر بسیار خود را اندک شمارد؛ ۵- هرچه حاجت از او خواهند دلتنگ نشود؛ ۶ـ درعمر خود از دانش طلبى خسته نشود ۷ـ فقر در راه خدا از توانگری(بدون رضای خدا) برایش محبوبتر باشد؛ ۸ـ خوارى در راه خدا از عزّت درکنار دشمن خدا، برایش محبوبتر باشد؛ ۹ـ گمنامى را از پُر نامى بیشتر بخواهد؛ سپس با تاکید فرمودند: و اما دهم... احدى را ننگرد جز این كه درباره اش بگوید که او از من بهتر و پرهیزكارتر است.... 📚 تحف العقول ص۴۴۳ ┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄
✨﷽✨ 📔 ✍ﻣﺮﺩﯼ ﺩﺭ ﮐﺎﺭﺧﺎﻧﻪ ﺗﻮﺯﯾﻊ ﮔﻮﺷﺖ ﮐﺎﺭ می‌کرد. ﯾﮏ ﺭﻭﺯ ﮐﻪ ﺑﻪ تنهایی ﺑﺮﺍﯼ ﺳﺮﮐﺸﯽ ﺑﻪ ﺳﺮﺩﺧﺎﻧﻪ ﺭﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩ، ﺩﺭ ﺳﺮﺩﺧﺎﻧﻪ ﺑﺴﺘﻪ شد ﻭ ﺍﻭ ﺩﺭ ﺩﺍﺧﻞ ﺳﺮﺩﺧﺎﻧﻪ ﮔﯿﺮ ﺍﻓﺘﺎﺩ ... ﺁﺧﺮ ﻭﻗﺖ ﮐﺎﺭﯼ ﺑﻮﺩ ﻭ ﻫﯿﭻ ﮐﺲ ﻣﺘﻮﺟﻪ ﮔﯿﺮ ﺍﻓﺘﺎﺩﻧﺶ ﺩﺭ ﺳﺮﺩﺧﺎﻧﻪ ﻧﺸﺪ. ﺑﻌﺪ ﺍﺯ 5 ﺳﺎﻋﺖ، ﻣﺮﺩ ﺩﺭ ﺣﺎﻝ ﻣﺮﮒ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ نگهبان ﮐﺎﺭﺧﺎﻧﻪ ﺩﺭ ﺳﺮﺩﺧﺎﻧﻪ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﮐﺮﺩﻩ ﻭ ﻣﺮﺩ ﺭﺍ ﻧﺠﺎﺕ ﺩﺍﺩ. پس از بهبود حالش، ﺍﺯ ﻧﮕﻬﺒﺎﻥ ﭘﺮﺳﯿﺪ ﮐﻪ ﭼﻄﻮﺭﺷﺪ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺳﺮﺩﺧﺎﻧﻪ ﺳﺮ ﺯد ... ﻧﮕﻬﺒﺎﻥ ﺟﻮﺍﺏ ﺩﺍﺩ: ﻣﻦ 35 ﺳﺎﻝ ﺍﺳﺖ که ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﮐﺎﺭﺧﺎﻧﻪ ﮐﺎﺭ ﻣﯽﮐﻨﻢ ﻭ ﻫﺮ ﺭﻭﺯ ﻫﺰﺍﺭﺍﻥ ﮐﺎﺭﮔﺮ ﺑﻪ ﮐﺎﺭﺧﺎﻧﻪ ﻣﯽﺁﯾﻨﺪ ﻭ ﻣﯽﺭﻭﻧﺪ، ﻭﻟﯽ ﺗﻮ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﻣﻌﺪﻭﺩ ﮐﺎﺭﮔﺮﻫﺎﯾﯽ ﻫﺴﺘﯽ ﮐﻪ ﻣﻮﻗﻊ ورود با من ﺳﻼﻡ ﻭ ﺍﺣﻮﺍﻟﭙﺮﺳﯽ ﻣﯽﮐﻨﯽ ﻭ ﻣﻮﻗﻊ ﺧﺮﻭﺝ ﺍﺯ من خداحافظی ﻣﯽﮐﻨﯽ ﻭ ﺑﻌﺪ ﺧﺎﺭﺝ ﻣﯽ ﺷﻮﯼ؛ ﺧﯿﻠﯽ ﺍﺯ ﮐﺎﺭﮔﺮﻫﺎ ﺑﺎ من ﻃﻮﺭﯼ ﺭﻓﺘﺎﺭ ﻣﯽﮐﻨﻨﺪ ﮐﻪ ﺍﻧﮕﺎﺭ ﻧﯿﺴتم. ﺍﻣﺮﻭﺯ ﻫﻢ ﻣﺎﻧﻨﺪ روزهای ﻗﺒﻞ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺳﻼﻡ ﮐﺮﺩﯼ ﻭﻟﯽ ﺧﺪﺍﺣﺎﻓﻈﯽ ﮐﺮﺩﻥ ﺗﻮ ﺭﺍ ﻧﺸﻨﯿﺪﻡ؛ ﺑﺮﺍﯼ ﻫﻤﯿﻦ ﺗﺼﻤﯿﻢ ﮔﺮﻓﺘﻢ ﺑﺮﺍﯼ ﯾﺎﻓﺘﻦ ﺗﻮ ﺑﻪ ﮐﺎﺭﺧﺎﻧﻪ سری ﺑﺰﻧﻢ. ﻣﻦ ﻣﻨﺘﻈﺮ ﺍﺣﻮﺍﻟﭙﺮسی ﻫﺮ ﺭﻭﺯﻩ ﺗﻮ ﻫﺴﺘﻢ چون ﺍﺯ ﻧﻈﺮ ﺗﻮ، ﻣﻦ ﻫﻢ ﮐﺴﯽ ﻫﺴﺘﻢ ﻭ ﻭﺟﻮﺩ ﺩﺍﺭﻡ... 👌ﻣﺘﻮﺍضعانه‌تر و دوستانه‌تر وجود هم را لمس کنیم بی‌تفاوت بودن خصلت زیبایی نیست... ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌ ✨🌻✨🌻✨🌻✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸🍃🌸 🍃🌸 🌸 🌺 عمل خالص 🌹 امام جعفر صادق عليه السّلام فرمودند: 🔹اَلْعَمَلُ الْخالِصُ: الّذی لاتُریدُ اَنْ یَحْمَدَكَ عَلَیْهِ اَحَدٌ إلاَّ اللهَ عَزَّوَجَلَّ. 🔹 عمل خالص آن عملی است که دوست نداری درباره‌ی آن، احدی جز خدای سبحان از تو تعریف و تمجید کند. 📚 اصول کافی، ج ٣، ص ٢٦ 🌹 اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّـدٍ 🌹 و آلِ مُحَمَّدٍ وعَجِّلْ فرجهم
🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃 خسرو جهانی ! شبی در بهار سال ٧١ شام را خوردم و خوابیدم؛ ساعت ٢ و نیم بامداد تلفن زنگ خورد! با خودم گفتم نصفه شبی چه کسی با ما کار دارد تلفن را برداشتم. شخصی گفت: آقای جهانی؟ گفتم: بله گفت: من از سفارت فلان کشور در تهران با شما تماس می گیرم. دولت آمریکا از ما خواسته تا با رضایت شما، ترتیب انتقال شما و خانواده ات را به آمریکا بدهیم. اول فکر کردم یکی از دوستان بی خواب شده و نصفه شبی شوخی اش گرفته ... گفتم دولت آمریکا چه نیازی به من دارد؟ گفت: شما به عنوان کسی که هشت سال تجربه جنگی با سامانه پدافندی هاوک دارید، از طرف شرکت ری تیان دعوتنامه دارید تا با فلان مبلغ حقوق ماهیانه به همراه منزل و اتومبیل، به عنوان مشاور در این شرکت مشغول به کار شوید! آن شب هر طور بود با جواب های سر بالا، وی را دست به سر کردم تا باصطلاح، بی خیال ما شود؛ اما مدتی بعد دوباره در همان ساعات نیمه شب تماس گرفت و همان حرف ها را دوباره تکرار کرد... این بار در جوابش گفتم: من در ایران یک قطعه زمین دارم و اگر از ایران بروم، احتمال اینکه این قطعه زمین از دستم برود هست! گفت: مرد حسابی! من به تو می گم شرکت ری تیان ضمانت داده اگر پایت را داخل آمریکا بذاری، فلان مبلغ را به حساب بانکی خودت واریز کند. با این پول می توانی کل محله تان را بخری! حالا ارزش آن قطعه زمین در برابر این مقدار پول چقدر است؟! گفتم: این قطعه زمین، یک قبر است در بهشت زهرا کنار آرامگاه پدر و مادرم و در مجاورت قطعه همرزمان شهیدم در پدافند زمین به هوای ارتش! اگر دولت آمریکا می تواند چنین قطعه زمینی را در خاک آمریکا برایم کنار بگذارد، فردا صبح نه همین الان می آیم و خودم را به سفارت شما معرفی می کنم! گفت: الحق که دوستانت راست می گویند که کله ات بوی قورمه سبزی میدهد! گفتم: زمانی که ما وارد ارتش شدیم این شعر با گوشت و خونمان آمیخته شد: اگر ایران جز ویران سرا نیست من این ویران سرا را دوست دارم اگر آب و هوایش دلنشین نیست من این آب و هوا را دوست دارم اگر آلوده دامانید اگر پاک من ای مردم ایران شما را دوست دارم این شعر را که خواندم، بدون خداحافظی گوشی را قطع کرد و دیگر تماس نگرفت! خاطره ای که خواندید از سرهنگ دکتر "خسرو جهانی" فرمانده سابق پدافند هوایی خاتم الانبیاء(ص) و رکورددار جهان در انهدام ۶٨ فروند جنگنده پیشرفته و انهدام دو فروند هواپیمای دشمن با یک تیر موشک در دو مرحله (عملی بی‌نظیر در دنیا) است. 🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃
📆 ششم تیرماه، ترور  امام خامنه ای(مدظله العالی)، بدست گروهک فرقان درمسجد ابوذر تهران 📸تصویری از امام خامنه ای(مدظله العالی) بعد از ترور ، در بیمارستان بهارلو تهران
👈 حتما تا آخر بخوانید طبیب نگاهی به زخم پهلوی متوکل انداخت و گفت: «ای خلیفه، این زخم به دلیل عفونت زیادی که در آن جمع شده، روز به روز ورمش بیشتر می شود.» متوکل ناله ای کرد و گفت: «فکر چاره باشید که این درد مرا از پای در می آورد.» طبیب نگاهی به صورت رنگ پریده‌ی متوکل انداخت و گفت: «باید سر زخم را بشکافیم تا عفونت بیرون بیاید.» ـ سر زخم را بشکافید؟! من همین طور هم آرام و قرار ندارم، چه رسد به این که بخواهید چاقو را به زخم نزدیک کنید. طبیب دیگر گفت: «ای خلیفه! هیچ راهی غیر از این وجود ندارد.» فتح بن خاقان تعظیمی کرد و گفت: «ای خلیفه! اگر اجازه بدهی، شخصی را نزد علی النقی بفرستیم. شاید دوایی برای این مرض شما داشته باشد.» متوکل با اشاره‌ی سر، حرف او را تایید کرد. فتح بن خاقان بیرون رفت و لحظاتی بعد برگشت و گفت:«حتماً غلام با راه چاره ای بر خواهد گشت.» بطحایی که چشم دیدن امام را نداشت، گفت: «هیچ کاری از او بر نمی‌آید.» طبیب نگاهی تمسخر آمیز به فتح بن خاقان انداخت و گفت: «چه راهی غیر از شکافتن سر زخم وجود دارد؟!» مادر متوکل با دستمال اشک‌هایش را گرفت و پیش خود گفت: «نذر می‌کنم اگر فرزندم شفا پیدا کند، کیسه ای زر برای امام بفرستم.» ساعتی بیشتر نگذشته بود که غلام وارد جمع شد و گفت: «امام گفت که پشکل گوسفند را در گلاب بخیسانید و آن را روی زخم ببندید.» صدای خنده فضای اتاق را پر کرد: [ـ پشکل؟! ـ عجب حرفی! ـ واقعاً مسخره است. (=درست مانند کسانی که تجویز شیاف روغن بنفشه از امام صادق علیه السلام را مسخره می‌کردند)] صدای فتح بن خاقان آن‌ها را به خود آورد: ـ حرف امام بی حساب نیست. به آنچه دستور داده، عمل کنید. ضرری نخواهد داشت. و برای تهیه‌ی آن، از در بیرون رفت. یکی از اطباء گفت: «بهتر است ما هم بمانیم تا نتیجه‌ی کار را ببینیم». ساعتی بیش از گذاشتن دارو روی زخم نگذشته بود که شکافته شد و عفونت بیرون زد. طبیب که به زخم خیره شده بود، با ناباوری گفت: «به خدا قسم که علی النقی دانای به علم است و حرف های ما درباره‌ی او اشتباه بود‌.» بطحایی که کنار متوکل ایستاده بود، این حرف برایش گران آمد. سر در گوش متوکل برد و گفت: « ای خلیفه! بهتر است زودتر این طبیبان را مرخّص کنی. جایز نیست در حضور شما کسی را مدح کنند که خلافت شما را قبول ندارد.» متوکل که کمی دردش آرام شده بود، به آن‌ها گفت:«شما مرخص هستید،می توانید بروید». و رو به بطحایی گفت: «اگر داروی علی النقی نبود، من الآن حال خوشی نداشتم». بطحایی چشم های نگرانش را به زمین دوخت و به فکر فرو رفت. متوکل که متوجه نگرانی او شده بود، گفت: «در چه فکری؟ اتفاقی افتاده؟» ـ ای خلیفه! علی النقی مال و اسلحه‌ی زیادی در خانه‌ی خود جمع کرده و می‌خواهد علیه شما قیام کند. بهتر است زودتر فکر چاره ای بکنی. متوکل دستش را به هم کوبید و نگهبان را صدا زد. ـ برو سعید حاجب را خبر کن. وقتی سعید وارد شد، متوکل گفت: «همین امشب مخفیانه به منزل علی النقی برو و هر چقدر اسلحه و اموال دارد، به اینجا بیاور.» * تاریکی کوچه را پوشانده بود. سعید نردبان را به دیوار کاهگلی تکیه داد و از آن بالا رفت. خود را به دیوار آویزان کرد تا جاپایی پیدا کند که صدای امام او را به خود آورد: ـ ای سعید! همان طور بمان تا برایت شمعی بیاورم! گوشه‌ی عمامه‌ی پشمی را دور سرش پیچید و از روی سجاده ای که روی ایوان انداخته بود، بلند شد. وقتی امام شمع را به حیاط آورد، سعید جاپایی پیدا کرد و خود را از دیوار پایین کشید. امام با دست اشاره کرد و گفت: «برو اتاق ها را بگرد و هر چه پیدا کردی، بردار.» سعید به فرش حصیری کف اتاق چشم دوخت و گفت: «ای سید! شرمنده ام. مرا ببخش. دستور خلیفه بود.» و به طرف اتاق ها رفت. * ـ ای خلیفه! در منزل علی النقی غیر از شمشیر که غلافی چوبی دارد و این کیسه چیزی پیدا نکردم. نگاه متوکل به یکی از کیسه‌ها افتاد که مُهر شده بود. رو به سعید گفت: «این که مهر مادرم است! برو او را صدا کن.» کیسه‌ی دیگر را باز کرد، چهارصد دینار داخل آن بود. وقتی مادرش وارد شد، کیسه را زمین گذاشت و گفت: «مادر! این کیسه را در منزل علی النقی پیدا کردیم که نشان مهر شما روی آن است. می خواهم بدانم مهر شما روی این کیسه چه می کند؟» مادر متوکل نگاهی به کیسه انداخت و گفت: «چند روز پیش نذر کردم که اگر شفا پیدا کنی، ده هزار دینار برای امام علی النقی بفرستم. نشان مهر خود را نیز بر آن زدم.» صورت متوکل از شرم سرخ شد، رو به سعید گفت: «شمشیر و این کیسه‌ها را بردار و کیسه ای دیگر به آن اضافه کن و به منزل علی النقی برو و عذرخواهی بکن.»... 📕کافی، ج 1، ص 499 📗الإرشاد، ج 2، ص 302 📘المناقب، ج 4، ص 415 📙الخرائج و الجرائح، ج 2، ص 676 📒إعلام الوری، ج 2، ص 119 📔کشف الغمة، ج 2، ص 378 📚بحارالأنوار، ج 50، ص 198
💠 ❤️حضرت آقا، سینه‌شان از آن بمبی که در ششم تیرماه ۱۳۶۰ در مسجد ابوذر تهران منفجر شد، احتیاج به رطوبت و هوای مرطوب دارد. دست راست هم لمس است... ♦️سفر چین، در خدمت آقا بودم. دکترهای طب سوزنی چین به آقا گفتند در عرض یک هفته دست شما را راه می‌اندازیم. آقا فرمودند: در ایران معلولین مثل من زیاد هستند. اگر همه آن‌ها آمدند، من هم می‌آیم. (امیر علی‌اصغر مطلق) منبع : چند خاطره از زندگی شخصی رهبرمعظم انقلاب ، تابناک ،۷ تیر ۱۳۸۹
🔆 پندانه ✍️ شیخی بود که به شاگردانش عقیده می‌آموخت، "لااله الا الله" یادشان می‌داد، آن را برایشان شرح می‌داد و بر اساس آن تربیتشان می‌کرد. 🔹روزی یکی از شاگردانش یک طوطی برای او هدیه آورد زیرا شیخ پرورش پرندگان را بسیار دوست می‌داشت. 🔸شیخ همواره طوطی را محبت می‌کرد و او را در درس‌هایش حاضر می‌کرد تا آنکه طوطی توانست بگوید: "لااله الا اللّه" 🔹طوطی شب و روز "لااله الا الله" می‌گفت. 🔸یک روز شاگردان دیدند که شیخ به شدت گریه می‌کند، وقتی از او علت را پرسیدند، گفت: طوطی به دست گربه کشته شد. 🔹گفتند: برای این گریه می‌کنی؟! 🔸شیخ پاسخ داد: من برای این گریه نمی‌کنم. ناراحتی من از این است که وقتی گربه به طوطی حمله کرد، طوطی آنقدر فریاد زد تا مُرد. با آن همه "لااله الاالله" که می‌گفت؛ وقتی گربه به او حمله کرد، آن را فراموش کرد و تنها فریاد می‌زد. 🔹زیرا او تنها با زبانش می‌گفت و قلبش آن را یاد نگرفته و نفهمیده بود. می‌ترسم من هم مثل این طوطی باشم! 🔸تمام عمر با زبانمان "لااله الاالله" بگوییم و وقتی که مرگ فرا رسد، فراموشش کنیم و آن را ذکر نکنیم زیرا قلوب ما هنور آن را نشناخته است! 🔰آیا ما "لااله الااللّه" را با دل‌هایمان آموخته‌ایم؟!
🔴هفته حقوق بشر (به شر) آمریکایی ♦️6 تیر= ترور آیت الله خامنه‌ای ♦️7 تیر= ترور شهید بهشتی و 72 یار انقلاب ♦️7تیر= بمباران شیمیایی سردشت ♦️11 تیر=ترور آیت الله صدوقی ♦️12 تیر= حمله ناو آمریکا به هواپیمای مسافربری ایران
*معجزه ی سجده طولانی* *مادرم مبتلا به مریضی زوال عقل شده بود* زوال عقل ، یک بیماری است که از هر 100 نفر در سنین بالا و مبتلا به آلزایمر، یک نفر را درگیر می کند ! بسیاری از ما نیز ممکن است ناخواسته تحت تأثیر قرار بگیریم ، هر دوی این بیماری ها به دلیل ضعف ذهنی ایجاد می شوند. حیف که من به دلیل اینکه در یک کشور خارجی هستم نتوانستم مستقیما به مادرم خدمت کنم. من همچنین یک مشکل سینوزیت و یک مشکل آلرژی داشتم. بارها و بارها عطسه می کردم. و آبریزش سخت بینی داشتم، تقریباً 15سال این مشکل ثابت بود که از نوجوانی گرفتار شده بودم. با این حال، مادرم درگذشت و من به دلیل عدم دانش و سکونت در اروپا نتوانستم کاری انجام دهم. و همیشه افسوس و پشیمانی آن خواهد بود. فوت مادر درد و زخم عمیقی از خود برجای گذاشت که هنوز باقی مانده و خاطراتش همیشه آزرده خاطر م می کند. روزی بطور اتفاقی کلیپی از یک پزشک مسلمان را دیدم که در آن وی گفته بود تنها راه برای درمان ضعف روانی انجام سجده طولانی است ! این اطلاعات جدید بود. به عنوان یک استدلال، او می‌گوید ، قلب ما خون را بسمت مغز در مقابل جاذبه، آن مقدار پمپاژ نمی کند، که در حالت سجده انجام میشود. سپس بعد از تماشای برخی از فیلم های وی ، فهمیدم که این نیز، راه حل مشکل خودم در مورد بیماری آلرژی است. باور کنید مشکل15 ساله و آلرژی من با انجام سجده های طولانی در یک ماه حل شد قبلاً بحمدلله نماز می خواندم، اما بعد از نماز سجده شکر را طولانی کردم.(همچنین برای خواندن اذکار دیگر، بخصوص 100 مرتبه تهلیل « لااله الاالله » شریف، حداقل سجده 5 دقیقه ی انجام میشد) . این ذکر معنوی والهی بسیاری از مشکلات دیگر را هم حل کرد. با خون رسانی بهتر، صورت تازه شده و اثرات پیری تقریباً از بین رفته بود. ریزش مو به دلیل خون رسایی کاهش یافته، مشکلی که در مخاط وجود داشت ، کاملا از بین رفته بود. مشکلات گوش و مشکلات چشمی کاهش یافته و در عین حال طی یک سال گذشته هیچگاه سیاهی زیر چشم دیده نشد. * سبحان الله! این آیینی آسمانی است که یک عمل ساده « سجده » بسیاری از بیماریها و بیماریهای ناشناخته ما را درمان کرده است * درحالیکه بزرگترین پزشکان اروپایی نتوانسته بودند آلرژی مرا درمان کنند. موثرترین راه برای انجام سجده طولانی و برای علاج آلرژی، قرار دادن فضای بین دو پلک بر روی محل سجده، برای کسب بهترین نتیجه است. *سلامت کرونا و ریه* مشکل کرونا این روزها بسیار زیاد است. باور کنید اگر بعد از نماز سجده های طولانی را شروع کنید، ریه های شما قویتر می شود، زیرا موقعیتی در سجده وجود دارد که در آن ریه های فرد بهتر کار می کنند. شما هم می توانید آزمایش کنید و فایده ببرید . حداقل به ریه ها قدرت می بخشد. اگر من این نکات را قبلاً می دانستم ، ممکن بود مادرم را نجات داده و عقب ماندگی ذهنی او را مداوا کنم. حالا که نتوانستم این کار را انجام دهم ، حداقل شما این موارد را بدانید و از همین حالا برای پیری خود را آماده کنید و از بیماری های موجود و بیماری های پنهان آینده جلوگیری کنید. باشد که خداوند پشتیبان و یاور شما باشد. *دین اسلام کاملترین برای زندگی کردن است* در آخر * کلام زیبای حضرت علی (ع) را نقل می کنم : *"اگر کسی بداند که چه نعمتهایی در سجده او را احاطه کرده است ، هرگز نمی خواهد سر از سجده الهی بردارد*