فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👌علامه جوادی آملی:
انسان دو بار میهمان خداوند است...
🎞خودتون از زبان ایشان بشنوید👆
و خداوند فقط در یکجا میهمان ماست🔰👇🔰
حضرت موسی علیهالسّلام از خدا پرسید در کجا بیشتر میتوان تو را یافت؟
خداوند میفرماید:
أَنَا عنْدَ الْمُنْكَسِرَةِ قُلُوبهم لأجلى
من نزد کسانی هستم که قلبهایشان برای من شکسته شده است
📚مفاتیح الغیب، ص۱۹۱
🌸پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله:
هر كه از روی ايمان و برای رسيدن به ثواب الهی، شب قدر را احیا بدارد و با عبادت بگذراند، گناهان گذشتهاش آمرزيده میشود و عذاب تا سال آینده از او روى میگرداند.
🍃🍃🍃🍃🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🛑 دستور العملی عجیب و نورانی از آیت الله فاطمی نیا برای حاجت خواستن در شب قدر ؛ شبی که تکرار شدنی نیست.
از اسرار هست ...‼️
🍂🍂🍂🍂
💢 شاید این متن عاقبت شما را تغییر دهد 💢
«...بايد مؤمنان نسبت به خلق عفو و گذشت پيشه كنند و از بديها درگُذرند؛ آيا دوست نمیداريد كه خدا هم شما را بیامرزد؟ كه خدا بسيار آمرزنده و مهربان است».(بخشی از آیهٔ ۲۲ سورهٔ نور)
پینوشت:
هر از چندگاهی -خصوصاً امشب- چند ثانیه چشمهامون رو ببندیم و فقط برای خدا نیّت کنیم از تمام کسانیکه در حق ما هر نوع بدی کردند بگذریم و حلالشون کنیم؛ و به خدا عرض کنیم:
«خدایا! من بندهٔ تو هستم، و به خاطر تو از تمام کسانیکه به من بد کردند گذشتم؛ خدایا! پس تو هم که خالق من هستی از تمام گناهان من بگذر و به دل تمام کسانیکه بهشون بدی کردم بنداز حلالم کنند؛ و کمک کن لحظهٔ مرگ هیچ حقالله و حقالناسی گردنم نباشه».
یادتون باشه شیطان هزار جور وسوسه میکنه تا شما به این پیام عمل نکنید؛ چون میدونه اگر اینکار رو بکنید خیرات خیلی زیادی گیر شما میاد؛ پس به حرف خدا گوش بدید نه به حرف شیطان... یا علی علیه السلام
عکس بالا را منتشر کنید
▪️▪️▪️▪️
دعای روز نوزدهم ماه مبارک رمضان
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهمّ وفّرْ فیهِ حَظّی من بَرَکاتِهِ وسَهّلْ سَبیلی الى خَیْراتِهِ ولا تَحْرِمْنی قَبولَ حَسَناتِهِ یا هادیاً الى الحَقّ المُبین.
خدایا زیاد بگردان در آن بهره مرا از برکاتش وآسان کن راه مرا به سوى خیرهایش و محروم نکن ما را از پذیرفتن نیکى هایش اى راهنماى به سوى حـق آشکار
•┈••✾🍃🦋🍃✾••┈•
1_11514670.mp3
2.47M
🎙شرح دعای روز نوزدهم
مرحوم آیت الله مجتهدی تهرانی(ره)
•┈••✾🍃🦋🍃✾••┈•
🔳🔳🔳🔳
🔲 تقویم شیعه/ ۱۹ رمضان
◾️ ضربت خوردن حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام
▪️ در 19 ماه رمضان سال 40 ه در نماز صبح در مسجد كوفه با شمشيرى مسموم به دست ناپاك ابن ملجم منافق بر فرق مبارك اميرالمؤمنين عليه السلام ضربت وارد شد.
◾️در 13 ماه رمضان سال 40 ه حضرت مولى الموحدين على بن ابى طالب اميرالمؤمنين عليه السلام بعد از فارغ شدن از جنگ نهروان از شهادت خود خبر دادند.
📚 الوقايع و الحوادث: ج ١، ص ١٣٩
🔲 در آن روز حضرت بر فراز منبر بعد از بيان كلماتى دُرَربار در حقايق اسلام، در آخر بيانات شريف خود، به فرزندشان امام حسن مجتبى عليه السلام فرمودند: تا امروز چند روز از ماه مبارك رمضان مى گذرد؟
◾️ امام مجتبى عليه السلام فرمود: 13 روز گذشته است.
▪️ از امام حسين عليه السلام پرسيدند: چند روز باقى مانده است؟
امام حسين عليه السلام فرمود: 17 روز باقى مانده است.
🔲 در اين هنگام اميرالمؤمنين عليه السلام دست به محاسن مبارك گرفتند و فرمودند: نزديك است اين موى من به خون سرم خضاب شود.
◾️ در شب 16 ماه رمضان سال 40 ه اميرالمؤمنين عليه السلام در خواب پيامبر صلى الله عليه و آله را ديدند، و آن حضرت به نزديك شدن ملاقاتشان در بهشت به اميرالمؤمنين عليه السلام بشارت دادند، اميرالمؤمنين عليه السلام به دخترشان امّ كلثوم عليها السلام خبر دادند.
📚 ارشاد: ج ٢، ص ١٥
🔲 در شب نوزدهم اميرالمؤمنين عليه السلام روزه را در منزل امّ كلثوم عليها السلام افطار نمودند.
📚 الوقايع و الحوادث: ج ١، ص ٢٤٢
◾️ در شب 19 ماه رمضان سال 40 ه وردان و شبيب كه با ابن ملجم در شهادت اميرالمؤمنين عليه السلام همراه بودند، در حين درگيرى كشته شدند.
📚 نفائح العلام: ص ٤١
▪️ در سال چهلم گروهى از خوارج در مكه جمع شدند و بر كشتگان نهروان گريستند. سه نفر از آنان با هم پيمان بستند كه در يك شب اميرالمؤمنين عليه السلام و عمروعاص و معاويه را بكشند.
🔲 ابن ملجم كشتن اميرالمؤمنين عليه السلام را بر عهده گرفت و وارد كوفه شد و با كمك قطام بنت اخضر كه ابن ملجم قصد ازدواج با او را داشت، و با همدستى شبيب بن بجره و وردان بن مجاله تصميم خود را عملى كرد.
◾️ در صبح روز نوزدهم بعد از اذان صبح، اميرالمؤمنين عليه السلام وارد مسجد شد و صداى نازنين ايشان به "ياايهاالناس، الصلاة" بلند شد.
▪️ سپس آن حضرت مشغول نماز شد. هنگامى كه در ركعت اول سر از سجده برداشت شبيب بر آن حضرت حمله ور شد، ولى شمشيرش خطا كرد. بلافاصله ابن ملجم لعنة الله علیه حمله كرد و شمشير او فرق مبارك آن حضرت را شكافت و محاسن شريفش به خون فرق مباركش خضاب شد، و صداى مباركش بلند شد: "بسم اللّه و باللّه و على ملة رسول اللّه، فزت و ربّ الكعبه."
🔲◾️▪️ صداى جبرئيل بلند شد: "تهدّمت واللّه اركان الهدى و انطمست اعلام التقى و انفصمت العروة الوثقى، قتل ابن عمّ المصطفى، قتل الوصیّ المجتبى، قتل علیّ المرتضى، قتله اشقى الاشقياء."
🔳🔳🔳🔳
°❀°▪️°❀°▪️°❀°▪️°❀*°❀°▪️°❀°
☑️آخرین روزهای زندگی امیرالمومنین علیه السلام
ابن ملجم (ملعون) و همدستانش برای قتل وصی پیامبر آماده شدند و منتظر شب نوزدهم ماه رمضان برای اجرای نقشه ماندند. امیرالمومنین(علیه السلام) نیز چندین بار به افراد مختلف شهادت خویش را خبر داد.
ابن ملجم درشب نوزدهم رمضان
شب نوزدهم ماه رمضان فرا رسید در حالی که ابن ملجم(ملعون) بسیار مضطرب ونگران بود.
مقداری از شب گذشته بود که قطام از اعتکاف به خانه آمد و ابن ملجم(ملعون) و شبیب و وردان(لعنةالله علیهم) نیز در خانه او جمع شدند.
قطام (ملعونه) مقداری طعام و شراب آورد و هر سه نفر خوردند و نوشیدند.
آنگاه شبیب و وردان خوابیدند و إبن ملجم (ملعون) نزد قطام(ملعونه) آمد.
او گفت : کسی که چنین اراده ای دارد خواب نخواهد داشت.
إبن ملجم(ملعون) نیز پاسخ داد : امشب او را برای تو به قتل خواهم رساند.
آنگاه ساعتی با هم بودند...
قطام(ملعونه) گفت : برخیز که علی(علیه السلام) به سوی مسجدخواهد آمد...
او را به قتل برسان تا مسرور شویم و چشمانمان روشن گردد و نزد من بازگرد که منتظرت هستم...
سپس شمشیر را بدستش داد و برای اینکه مصمم شود اشعاری را خواند اما ابن ملجم(ملعون) که دریافته بود با اینکار تا ابد معذب به عذاب الهی میشود با درماندگی اشعاری مبنی برخفت و خواری خویش خواند...
که در آخر شعر نیز یادآوری کرد روایت پیامبر(صلی الله علیه و آله) را که قاتل امیرالمومنین(علیه السلام) اشقی الاشقیاء است...
بعد از گذشت مدتی إبن ملجم(ملعون) و وردان و شبیب(لعنةالله علیهم) راهی شدند و داخل مسجد شدند.
به انتظار نشسته بودند که اشعث بن قیس (لعنةالله علیه) نیز به جمع آنان افزوده شد تا در صورت نیاز کمک کند...
📙بحارالانوار جلد۴۲صفحه ۲۷۹- ۲۸۰ . الارشاد جلد۱، صفحه ۱۹. کشف الغمه جلد۲، صفحه۵۷
افطار امیرالمومنین علیه السلام
درشب نوزدهم
امیرالمومنین (علیه السلام) درماه رمضان یک شب نزد امام حسن (علیه السلام) و یک شب نزد امام حسین علیه السلام و یک شب نزد حضرت زینب (سلام الله علیها) افطار میکرد.
افطار روز هجدهم نیز در خانه حضرت زینب صغری«ام کلثوم» (سلام الله علیها) بود.
حضرت بعد از نماز بر سر سفره آمدند.
حضرت زینب صغری «ام کلثوم»(سلام الله علیها) افطار برای پدر آورد که شامل دو قرص نان جو و کاسه ای شیر و مقداری نمک بود.
حضرت به غذا نگاه کرد و گریست و فرمود؛
دخترم برای پدرت دو نوع غذا بر سر یک سفره آورده ای؟
آیا میخواهی در روز قیامت ایستادن من در مقابل پروردگارم طول بکشد؟ من دوست دارم از برادرم و پسر عمویم پیامبر(صلی الله علیه وآله) پیروی کنم که هرگز دو نوع غذا برایش آورده نشد.
دخترم به خدا قسم چیزی نمیخورم مگر آن که یکی از آنها را برداری.
حضرت زینب ظرف شیر را برداشته و حضرت یک قرص نان جو با نمک میل نمود. سپس به نماز ایستاد و در رکوع و سجود بسیار تضرع می کرد.
بعد از آن چندین بار از اتاق بیرون رفته بازگشت به آسمان نگریست وفرمود؛ امشب همان شب است.
سپس سوره یاسین را تلاوت کرد لحظاتی به خواب رفت ناگهان هراسان بیدار شد و عرق از صورت پاک کرد و فرمود؛
خدایا ملاقات مرا با خود مبارک گرادن.
همچنین در آن شب بسیار میفرمود؛ «لا حول ولا قوة الا بالله العلی العظیم»
°❀°▪️°❀°▪️°❀°▪️°❀*°❀°▪️°❀°
°❀°▪️°❀°▪️°❀°▪️°❀*°❀°▪️°❀°
♨ دستگیری ابن ملجم
♻زمانی که ابن ملجم دستگیر شد. دست بسته و سربرهنه او را نزد امام حسن مجتبی آوردند. امام به او فرمود:
"ای ملعون، امیرالمؤمنین و پیشوای مسلمانان را کشتی. آیا این پاداش آن است که ایشان تو را پناه دادند و به خویش نزدیک فرمودند...؟".
و رو به پدر کرد و فرمود:
"پدر جان، این دشمن خدا و دشمن تو ابن ملجم است که هم اکنون در اختیار ماست".
امام، چشمانش را باز کرده و با صدایی ضعیف فرمود:
"کار شگفتی کردی و گناه بزرگی را مرتکب شدی. آیا من نبودم که به تو مهربانی کردم و تو را در بخشش بر دیگران ترجیح دادم؟ پس چرا پاداشم را چنین دادی؟".
سپس امام روی به فرزندش کرد و درباره قاتلش سفارش به نیکی کرد و فرمود:
"او را غذا بدهید و به او آب بنوشانید. اگر زنده ماندم، صاحب خون خویش هستم. اگر خواستم او را می کشم و اگر نخواستم از او می گذرم. اگر مردم، او را بکشید ولی در حقش زیاده روی نکنید که خداوند اسرافکاران را دوست ندارد
امام حسن از سفارش پدرش به نیکی و خوش رفتاری درباره قاتل خودش متحیر شد و فرمود:
"پدرجان، این ملعون تو را به قصد کشتن ضربت زده است و ما را اندوهگین و عزادار ساخته است؛ اما تو ما را به مهربانی در حق او سفارش می کنی".
امام خطاب به امام حسن (ع) فرمود:
"فرزندم، ما خاندان رحمت و بخشایشیم، از آن چیزی که می خوری به قاتلم بده و از آنچه که می نوشی به او نیز بنوشان. اگر من مردم، او را به مرگ قصاص کن. ولی بدنش را قطعه قطعه نکنید. چرا که از جدت پیامبر خدا (ص) شنیدم که فرمود:
مبادا کسی را قطعه قطعه کنید و اگرچه سگ هار باشد.
و اگر زنده ماندم، می دانم با او چه کنم؛ زیرا ما خاندانی هستیم که بر گناهکار و ستمگر خویش چیزی جز بخشش و بخشایش نمی افزاییم".
📚النجوم الزاهرة 1 : 119.
°❀°▪️°❀°▪️°❀°▪️°❀*°❀°▪️°❀°
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❓چرا میگوئیم اللهم العن قتلة امیرالمومنین؟!
❓قاتلان امیرالمومنین علیه السلام چند نفر بودند؟
#علی
#جانم_علی
#الـٰلّهُمَ_عجــِّلِ_لوَلــیِّڪَ_اَلْفــَرَجْ
▪️▪️▪️▪️▪️
🌷 #با_شهدا🌷
#نامهای_در_اسارت_که_زن_و_شوهر_را_آشتی_داد!
🌷چند سال بعد از شهادت برادرم در اسارت، یکی از دوستانش خانواده ما را پیدا کرد و ماجرای واسطه شدن مجتبی برای آشتی دادن خودش و همسرش را شرح داد. وی گفت: "مدتی از اسیر شدنم میگذشت. همسرم از اینکه در اسارت بودم ناراحت بود و اظهار نارضایتی میکرد. میگفت از اینکه نمیدانم کی آزاد میشوی خسته شدهام و طلاق میخواهم. برادرهای وی هم مدام به او میگفتند شوهرت برنمیگردد پس طلاقت را بگیر.
🌷میخواستم جواب نامه همسرم را که درخواست طلاق کرده بود بدهم. مانده بودم توی اسارت چه کار کنم و چه چیزی بنویسم. قضیه را برای مجتبی تعریف کردم. همانجا مجتبی گفت که نامه را بده من بنویسم. نمیدانم مجتبی چه نوشته بود که بعد از آن همسرم دیگر حرفی از طلاق نزد. پس از آزاد شدن و برگشتن به خانه دیگر حرفی از جدایی نشد و سالهاست که با همسرم به خوبی و خوشی زندگی میکنیم. انگار نوشتههای مجتبی کار خودش را کرده بود.
🌹خاطره ای به یاد شهید معزز مجتبی احمد خانیها
#راوی: خواهر گرامی شهید
منبع: پایگاه خبری _ تحلیلی مشرق نیوز
✅ شفاعت شهدا روزی آرزومندان....
🥀🕊🥀🕊🥀
داشتم فکر می کردم، شیخ عباس قمی صاحب مفاتیح، می توانست در آخر هر کدام از اعمال، بابی باز کند با عبارت «و اما مادران...»
اجر هر عمل را که میگوید، دستور هرکدام را که توضیح میدهد، زیرش بنویسد: اما برای #مادران، این چنین است که ....
👌مثلاً همین شب قدر!
سخنی هست دربارهٔ زنی که سجادهاش را پهن میکند و قرآن و مفاتیحش را میگذارد گوشهاش
و بعد
شروع میکند
مدام میرود به آشپزخانه؛ چای میگذارد، میوه تکه میکند، سقا میشود،...
و اشکهایش، با زمزمهی جوشن، میچکد پای گاز، وقت چشیدن نمکِ سحری و نهار فردای بچهها؟
گفتیم اشک و گریه
اصلاً چه میگویید دربارهٔ زنی که تا شانهاش تکان میخورد و میخواهد کمی اشک بریزد، کودکش سرش را خم میکند زیر چادرش و ملتمسانه میگوید «گریه نکن 😯😢»؟
بگویید اجر این خندههای اجباری تلخ و شیرین چند؟
زنی که عادت ندارد تنها، جامهٔ نور بپوشد
و بچههایش را یکی یکی میبرد غسل شب قدر بدهد، تا طهارتِ مضاعف شود برایشان تا سال بعد،
و از خستگی این غسلها، خوابش بگیرد و کمی چرت بزند،
بهرهای از این لحظات ناب از دست رفتهٔ لیلة القدر، دارد؟
نمیدانم........
فقط.... اگر این دقت هاواعمال سادهٔ این مادرهانبود
و شب های قدر، به جای خواباندن کودکانشان
و نشستنِ فارغ بال تا خود سحر بر سر سجاده
آنان را با پاشیدن آب به صورتشان و هزار وعده و سرگرمی بیدار نگاه نمیداشتند،
به گمانم نه شیخ مفیدی در این دنیا یافت میشد، نه شیخ صدوقی، نه سیدرضی، نه طباطبائی، نه امینی نه...!
راستش… فکر میکنم
سهم قابل توجهی از ثواب تمام اعمالی که ما عاملین به مفاتیحالجنان، تا خودِ صبحِ قیامت، انجام میدهیم،
ثواب تمام جوشنها، کمیلها، نمازها، توسلها، زیارتها،صاف میرسد به مادرانمان!
✍ هجرت، دکتر موحد
تقدیم به همه مادران