🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃
📚نمرود و پشه
نمرود همچنان با مرکب #سلطنت و #غرور، تاخت و تاز می کرد و به شیوه های طاغوتی خود ادامه می داد. خداوند برای آخرین بار #حجت را بر او تمام کرد تا اگر باز بر خیره سری خود ادامه دهد، با ناتوانترین موجوداتش به زندگی ننگین او پایان بخشد.
خداوند فرشته ای را به صورت انسان برای #نصیحت، نزد نمرود فرستاد. این فرشته پس از ملاقات با نمرود، به او چنین گفت:
اینک بعد از آن همه خیره سریها و آوازها و سپس سرافکندگیها و شکستها، سزاوار است که از مرکب سرکش غرور فرود آیی و به خدای #ابراهیم علیه السلام که خدای آسمان ها و زمین است ایمان بیاوری، و از #ظلم و #ستم و #شرک و #استعمار، دست برداری، در غیر این صورت فرصت و مهلت به آخر رسیده، اگر به روش خود ادامه دهی، خداوند دارای سپاهی فراوان است و کافی است که با ناتوانترین شان تو و ارتش عظیمت را از پای در آورد.
نمرود خیره سر این نصایح را به باد #مسخره گرفت و با کمال گستاخی و پررویی گفت: در سراسر زمین، هیچ کس مانند من دارای #نیروی_نظامی نیست، اگر خدای ابراهیم علیه السلام دارای #سپاه هست، بگو فراهم کند ما آماده جنگیدن با آن سپاه هستیم.
فرشته گفت: اکنون که چنین است سپاه خود را آماده کن.
نمرود سه روز مهلت خواست و در این سه روز آنچه توانست در یک بیابان بسیار وسیع، به مانور و آماده سازی پرداخت و سپاهیان بیکران او با نعره های گوشخراش به صحنه آمدند و بعد نمرود، ابراهیم را طلبید و به او گفت: این لشکر من است.
ابراهیم علیه السلام جواب داد: شتاب مکن هم اکنون سپاه من نیز فرا می رسند.
در حالی که نمرود و نمرودیان، سر #مست کیف و غرور بودند و از روی مسخره قاه قاه می خندیدند، ناگاه از آسمان، انبوه بی کرانی از پشه ها ظاهر شده به سپاهیان نمرود حمله ور شدند. (آنقدر زیاد بودند که مثلا هزار پشه با یک انسان و آنقدر گرسنه بودند که گویی ماهها غذا نخورده اند) طولی نکشید که ارتش عظیم نمرود درهم شکسته شد و به طور مفتضحانه ای به خاک هلاکت افتادند.
شخص نمرود در برابر حمله برق آسای پشه ها، به سوی #قصر محکم خود گریخت، وارد قصر شد و در آن را محکم بست و #وحشت زده به اطراف نگاه کرد؛ پشه ای ندید، احساس آرامش کرده با خود می گفت: نجات یافتم، آرام شدم، دیگر خبری نیست...
در همین لحظه، باز همان فرشته ناصح، به صورت انسانی نزد نمرود آمد و او را نصیحت کرد و به او گفت: لشگر ابراهیم را دیدی! اکنون بیا و #توبه کن و به خدای ابراهیم ایمان بیاور تا نجات یابی! نمرود به نصایح مهرانگیز آن فرشته ناصح اعتنایی نکرد؛ تا این که روزی، یکی از همان پشه ها از روزنه ای به سوی نمرود پرید و لب پایین و بالای او را گزید، لبهای او ورم کرد و سرانجام همان پشه از راه بینی به مغز او راه یافت و همین موضوع به قدری باعث درد شدید و ناراحتی او شد که گماشتگان سر او را می کوبیدند تا آرام گیرد و طومار زندگی ننگینش بسته شد.
📚 منبع : حیوه القلوب، ج 1 ص 175
#تکبر
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃
🌱🌱🌱🌱🌱🌱
💠بيست و پنجم #ذيقعده روز #دحوالارض
♦️ بیست و پنجم ذیقعده، هم زمان با دحوالارض یعنی گسترش یافتن زمین است.
💠#معنای #دحوالارض
«دَحو» به معنای گسترش است و برخی نیز آن را به معنای تکان دادن چیزی از محلِ اصلی اش تفسیر کردهاند، منظور از #«دحوالارض» (گسترده شدن زمین) این است که در آغاز، تمام سطح زمین را آبهای حاصل از باران های سیلابیِ نخستین فراگرفته بود، این آبها، به تدریج در گودالهای زمین جای گرفتند و خشکیها از زیر آب سر برآوردند و روز به روز گستردهتر شدند.
از سوی دیگر، زمین در آغاز به صورت پستیها و بلندیها یا شیبهای تند و غیرقابل سکونت بود، بعدها بارانهای سیلابی مداوم باریدند، ارتفاعات زمین را شستند و درهها گستردند، اندک اندک زمینهایِ مسطح و قابل استفاده برای زندگی انسان، کشت و زرع پدید آمد، مجموع این گسترده شدن، «دحو الارض» نامگذاری میشود.
🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
♦️از امیرالمومنین علیهالسلام روایت شده است که فرمودند:
«نخستین رحمتی که از آسمان به زمین نازل شد، در بیست وپنج ذی القعده بود. کسی که در این روز روزه بگیرد و شبش را به عبادت بایستد، عبادت صد سال را که روزش را روزه و شبش را عبادت کرده است خواهد داشت.»
♦️همچنین در برخی از روایات این روز به عنوان روز قیام امام زمان مهدی موعود(عج) معرفی شده و خاتم المحدثین، شیخ عباس قمی (ره) روز دحوالارض را از چهار روز معروفی ذکر کرده که روزه آن ثواب هفتاد سال عبادت را دارد.
♦️روز دحوالارض از روزهای پر برکت خدا برای بندگان سالک الی الله
♦️در کتاب شریف «المراقبات»ميرزا ملكي تبريري روایت است که امام رضا ـ علیه السلام ـ فرموده اند:
♦️در شب بیست و پنجم ماه ذى القعده حضرت ابراهیم (ع) و حضرت عیسى (ع) متولد شده اند.
♦️در این روز، رسول خدا ـ صلى الله علیه و آله ـ به قصد حجة الوداع از مدینه با یكصد و چهار هزار یا یكصد و بیست و چهار هزار و حضرت فاطمه (ع) و تمامى اهل بیت خود از راه شجره به مکه عزیمت نمودند.
♦️#توبه، استغفار، عبادت و شب زنده داری از اعمالی است که در شب
دحو الارض سفارش و تأکید بسیاری برای انجام دادن آنها شده است.
شب و روز دحوالارض نمازها و ادعیه مخصوصی دارد که کیفیت آنها در کتاب مفاتیح الجنان مرحوم شیخ عباس قمی (ره) آمده است.
🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺
💠#دحوالارض_در_قرآن
♦️در قرآن کریم به دحوالارض اشاره شده است. خداوند در آیه 30 سوره نازعات می فرماید: «و زمین را پس از آن (آفرینش آسمان و زمین) گسترش داد». بر پایه نظر بیشتر مفسران، منظور از «دَحیها» در این آیه، همان دحوالارض است.
🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
💠#آداب و #اعمال روز وشب دحوالارض
ویژه ای دارد؛
از جمله:
1. #روزه داشتن که ثواب هفتاد سال عبادت را دارد.
2.# احیا و #شب_زنده داری شب دحوالارض که برابر با یک سال عبادت است.
3. #ذکر و #دعا.
4. انجام #غسل به نیت روزِ دحوالارض و نماز مخصوص آن.
5_زیارت حضرت امام رضا ـ علیه السلام ـ بهترین و با فضیلتترین عمل مستحبی این روز است.
🌟الهی شهادت بعد از عمری با عزت💚
🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱
🌱🌱🌱🌱🌱🌱
👨👧👦 #داستان
💠 توبه قوم یونس
🌸🍃سعید بن جبیر و گروهی از مفسّرین، داستان قوم یونس را بدین گونه روایت کرده اند: قوم یونس مردمی بودند که در منطقه نینوا در اراضی موصل زندگی میکردند. آنان از قبول دعوت یونس #امتناع داشتند، سی و سه سال مردم را به خداپرستی و دست برداشتن از گناه دعوت کرد، جز دو نفر کسی به او ایمان نیاورد، یکی شخصی به نام روبیل و دیگری به نام تنوخا.
روبیل از خانواده ای بزرگ و دارای علم و حکمت بود و با یونس سابقه دوستی داشت، تنوخا مردی بود عابد و زاهد، و کارش تهیّه هیزم و فروش آن بود.
یونس از دعوت قوم خود طَرْفی نبست، به درگاه حق از قوم نینوا شکایت برد، عرضه داشت: سی و سه سال است این جمعیت را به توحید و عبادت و کناره گیری از گناه دعوت میکنم و از خشم و عذابت میترسانم ولی جز سرکشی و تکذیب پاسخی نمی دهند، به من به چشم حقارت مینگرند و به کشتن تهدیدم مینمایند. خداوندا! آنان را دچار عذاب کن که دیگر قابل هدایت نیستند. خطاب رسید: ای یونس! در میان این مردم اشخاص جاهل و اطفال در رحم و کودکان خردسال، پیران فرتوت و زنان ضعیف وجود دارند، من که خدای حکیم و عادلم و رحمتم بر غضبم پیشی جسته، میل ندارم بی گناهان را به گناه گنهکاران عذاب کنم، من دوست دارم با آنان به رفق و مدارا معامله کنم و منتظر توبه و بازگشتشان باشم، من تو را به سوی آنان فرستادم که نگهبان آنان باشی و با آنها با رحمت و مهربانی رفتار نمایی، و به واسطه مقام شامخ نبوّت درباره آنها به صبر رفتار کنی، و به مانند طبیب آگاهی که به مداوای بیمارانش میپردازد با مهربانی به معالجه گناهانشان اقدام کنی!
از کمی حوصله برای آنان درخواست عذاب میکنی، مرا پیش از این پیامبری بود به نام نوح که صبرش از تو زیادتر بود و با قومش بهتر از تو مصاحبت داشت، با آنان به رفق و مدارا زیست، پس از نهصد و پنجاه سال از من برای آنان درخواست #عذاب کرد و من هم دعایش را اجابت کردم.
عرضه داشت: الهی! من به خاطر تو بر آنها خشم گرفتم، چه آنکه هر چه آنان را به طاعتت خواندم بیشتر بر گناه اصرار ورزیدند، به عزّتت با آنها مدارایی ندارم و به دیده خیرخواهی به ایشان ننگرم، بعد از کفر و انکاری که از اینان دیدم عذابت را بر اینان فرست که هرگز مؤمن نخواهند شد. #دعوت_یونس از جانب حق پذیرفته شد، خطاب رسید: روز چهارشنبه وسط ماه شوال پس از طلوع آفتاب بر آنان عذاب میفرستم، آنها را خبر کن.
زمانی که چهارشنبه وسط شوال رسید در حالی که یونس میان قوم نبود، روبیل آن مرد حکیم و آگاه بالای بلندی آمد، با صدای بلند گفت: ای مردم! منم روبیل که نسبت به شما خیرخواه هستم، اینک ماه شوال است که شما را در آن وعده عذاب داده اند، شما پیامبر خدا را #تکذیب کردید ولی بدانید که فرستاده خدا راست گفته، وعده خدا را تخلّفی نیست اکنون بنگرید چه خواهید کرد.
مردم به او گفتند: به ما راه چاره را نشان بده، چه اینکه تو مردی عالم و حکیمی، و نسبت به ما مهربان و دلسوزی.
گفت: نظر من این است که پیش از رسیدن ساعت عذاب، تمام جمعیّت از شهر خارج شوند، میان زنان و فرزندان جدایی اندازند، همه با هم روی به حق کرده از سوز دل به درگاه خدا بنالند و به حضرتش زاری و تضرع آرند، و از روی اخلاص توبه کنند و بگویند:
خداوندا! ما بر خود #ستم کردیم، پیامبرت را تکذیب نمودیم، اکنون از گناهان ما بگذر، اگر ما را نیامرزی و به ما رحم ننمایی از جمله زیانکاران باشیم، خدایا! توبه ما را قبول کن و به ما رحم نما، ای خدایی که #رحم تو از همه بیشتر است.
مردم نظر او را پذیرفتند و برای این برنامه معنوی حاضر شدند، وقتی روز چهارشنبه رسید روبیل از مردم کناره گرفت و به گوشه ای رفت تا ناله آنها را بشنود و توبه آنها را بنگرد.
آفتاب چهارشنبه طلوع کرد، باد زرد رنگ تاریکی با صداهای مهیب و هولناک به شهر رو آورد که باعث وحشت مردم شد، صدای مرد و زن، پیر و جوان، غنی و ضعیف بیابان را پر کرد، از عمق دل توبه کردند و از خداوند #طلب_آمرزش نمودند، بچهها به ناله جانسوز مادران میگریستند و آنان به ناله فرزندان گریه میکردند. #توبه آنان به قبول حق رسید، عذاب از آنان برطرف شد و مردم با خیال راحت به خانههای خود بازگشتند [۱] .
۱- تفسیر صافی: ۱ / ۷۶۷، به اختصار.
📚 عبرت آموز (مجموعه ای از نکتهها و داستانهای کتب استاد حسین انصاریان) ، مرکز علمی تحقیقاتی دارالعرفان ، صفحه ۱۲۵
🌺فَلَوْلَا كَانَتْ قَرْيَةٌ آمَنَتْ فَنَفَعَهَا إِيمَانُهَا إِلَّا قَوْمَ يُونُسَ لَمَّا آمَنُوا كَشَفْنَا عَنْهُمْ عَذَابَ الْخِزْيِ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَمَتَّعْنَاهُمْ إِلَىٰ حِينٍ
🖋چرا اهالی هیچ کدام از شهرهایی که پیامبرشان را انکار کردند، بهوقتش ایمان نیاوردند تا ایمانشان بهدردشان بخورد؟! جز قوم یونس که وقتی با دیدن نشانههای عذاب، بهموقع ایمان آوردند، به خفتوخواری در زندگی دنیا دچارشان نکن
🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱
🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱
🌸 توصیه های مرحوم آیت ا... قاضی برای ورود به ماه رجب:
💎آیت ا... قاضی در متن وصیت نامه اش به شاگردان خود، به نکاتی درباره ماه رجب اشاره کرده که به شرح زیر است:
🔻آگاهانه وارد ماه رجب شوید؛
🔻آگاه باش، زمانی که وارد ماه رجب می شوی. بیدار شو، برای آن که توشه خوبی برای خود برداری!
🔻شب های این ماه را #بیدار باش و
🔻روزهای آن را #روزه بگیر به جهت #شکر خداوند که به تو روزی کرده و
🔻 مخواب مگر به مقدار کم!
🔻 قبل از شروع ماه رجب #توبه کنید
🔻اولین چیزی که بر ما قبل از ورود به این ماه واجب است، توبه است با شروط لازم و نمازهایی که برای توبه وارد شده که مقصود همان دستور توبه ای است که حضرت رسول(ص) در ماه ذوالقعده دستور دادند با همان کیفیت که در کتب ادعیه آمده و در اعمال ماه ذوالقعده و در کتاب «مفاتیح الجنان» هم موجود است البته حالا چون ماه ذوالقعده نیست در روز یکشنبه قبل از اول ماه یا شب جمعه یا روز جمعه که می آید، توبه کنید.
🔻نمازهای واجب را به وقتش بخوانید
🔻یک توصیه دیگر آن است که در ماه رجب نمازهای واجب را در بهترین اوقات خودش انجام دهید همراه نوافل آن که مجموعاً پنجاه و یک رکعت می شود،
اگر نتوانستید چهل و چهار رکعت.
🔻چاره ای ندارید جز خواندن #نمازشب !
🔻نوافل شب را هیچ چاره ای نیست مگر آن که آن ها را به جا آورید، نه خیال کنید نماز شب ساقط است و آن سد سکندری است که هیچ شکسته نمی شود!
🔻عجب از کسانی که قصد دارند، دنبال کنند مرتبه ای از کمال را در حالی که شب ها قیام نمی کنند
🔻ما نشنیده ایم کسی به مرتبه ای از کمال برسد، مگر به قیام شب و نماز شب.
🔻قرآن بخوانید با صدای خوش
بر شما باد به قرائت قرآن کریم با صدای خوش. کتاب حق، قرآن را تلاوت کنید ولی تند تند نه، آرام آرام بخوانید و با بهترین صوتی که دارید چراکه قرآن کتاب وحی است و نور قرآن، ظلمت ها را تبدیل به نور می کند و می درخشاند.
🔻زیارت اهل قبور بروید
زیارت اهل قبور بروید نه هر روز بلکه کم کم و گاه گاهی (هفته ای یک مرتبه خوب است) و در روز زیارت کنید نه در شب.
🌺🍃 اهل دل معتقد هستن میهمانی خدا از اول ماه رجب شروع می شود.
فرصتها را دریابیم.
أين الرجبيون؟😔😔😔
🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱
✨﷽✨
🌼آیت الله حائری شیرازی #توبه باید پله پله باشد
✍گفتهاند لقمه را کوچک بگیرید و خوب بجوید، بعد بخورید. «توبه» هم همینطور است. ذره ذره. خرده خرده. .چرا وقتی زیاد تمرین خط میکنی، هر چه بیشتر مینویسی بدخطتر میشوی؟ کم بنویس اما خوب و با تأمل بنویس. «توبه» یک شبه، یک شبه هم از بین میرود. .
بارانی که شدید و سریع میآید، سیل میشود و از بین میرود. چه بارانی در زمین فرو میرود؟ بارانی که رعد و برق ندارد، ملایم میبارد، دو شبانه روز، سه شبانه روز، هفت شبانه روز میبارد، یواش، یواش در زمین فرو میرود و سطح آب چاهها را بالا میآورد، سیل نمیشود و در منزلگاه خودش قرار میگیرد. . «توبه» مثل نردبام، پلّه پلّه است.اگر چند تا از تختهها را برداشتی آیا میتوانی از این نردبام بالا بروی؟ تقریبا غیر ممکن میشود بالا رفتن از این نردبام. .
بشین تأمل کن، با خدای خودت صحبت کن. بگو این تکه این جوری شده و میخواهم ذره ذره درستش کنم. امروز یک تکه اش را تکرار نمیکنم. بعداً یک تکه ی دیگر هم اضافه کن. نه قولی بدهی که نتوانی عملی کنی. بسیاری وقتی یک مقدار تنبّه پیدا کردند بلافاصله میگویند من هر شب باید پا بشوم و نماز شب بخوانم. تو همچین حرفی را نزن. بگو نه من نمیتوانم هر شب پا بشوم. من عادت کردهام هر شب بخوابم. .
بگو من هفتهای یک شب پا میشوم. من از این نماز شب دو رکعتش را میتوانم بخوانم. بعدش این را بکن چهار رکعت. بعد بکن هفتهای دو شب. .
┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄
💐☘💐☘💐☘💐☘💐
#داستان_آموزنده
🔆کارمند بنی امیّه
💥«علی بن حمزه» میگوید: دوست جوانی داشتم که شغل نویسندگی در دستگاه بنی امیّه را داشت. روزی آن دوست به من گفت: «از امام صادق علیهالسلام برای من وقت بگیر تا به خدمتش برسم.»
💥من از امام علیهالسلام اجازه گرفتم تا او شرفیاب شود، امام اجازه دادند و در وقت مقرّر من با او خدمتش رفتیم.
💥دوستم سلام کرد و نشست و عرض کرد: «فدایت شوم، من در وزارت دارایی رژیم بنی اُمیّه مسئولیتی داشتم و از این راه ثروتی بسیار اندوختهام و بعضی خلافها هم انجام دادهام!»
💥امام فرمود: «اگر بنی امیّه افرادی مثل شما را نداشتند تا مالیات برایشان جمع کند و در جنگها و جماعات آنها را همراهی کند، حق ما را غصب نمیکردند.» جوان گفت: «آیا راه نجاتی برای من هست؟»
💥فرمود: «اگر بگویم عمل میکنی؟» گفت: آری. فرمود: «آنچه از مال مردم نزد تو هست و صاحبانش را میشناسی، به آنها برگردان و آنچه صاحبانشان را نمیشناسی از طرف آنها صدقه بده، من در مقابل این کار بهشت را بر تو ضمانت میکنم!»
💥جوان سر به زیر انداخت و مدّتی طولانی فکر کرد و سپس گفت: «فدایت شوم دستورت را اجرا میکنم.»
💥علی بن حمزه میگوید: من با آن جوان برخاستیم و به کوفه رفتیم. او همهچیز خود، حتّی لباسهایش را به صاحبانش برگرداند و یا صدقه داد؛ من از دوستانم مقداری پول برای او جمع کردم و لباس برایش خریداری نمودم؛ و خرجی هم برای او میفرستادیم.
💥چند ماهی از این جریان گذشت و او مریض شد، ما مرتّب به عیادت او میرفتیم. روزی نزدش رفتیم، او را در حال جان دادن یافتیم. چشم خود را باز کرد و گفت: ای علی! آنچه امام علیهالسلام به من وعده داد، به آن وفا کرد، این گفت و از دنیا رفت. ما او را غسل داده و کفن کرده و به خاک سپردیم.
💥مدّتی بعد خدمت امام علیهالسلام رسیدم، همینکه امام علیهالسلام مرا دید، فرمود: «ای علی! ما به وعدهی خود در مورد دوست تو وفا کردیم.» من عرض کردم: «همینطور است فدایت شوم، او هم هنگام مردن این مطلب (ضمانت بهشت) را به من گفت.»
📚(شنیدنیهای تاریخ، ص 55 -محجه البیضاء، ج 3، ص 254)
#توبه
☘💐☘💐☘💐☘💐☘
🌱🌱🌱🌱🌱🌱
#داستان_آموزنده
🔆ابولُبابه
🌱یکی از یاران بزرگ پیامبر صلیالله علیه و آله که در جنگهای اُحد و فتح مکه و دیگر جنگها شرکت داشت «ابولبابه» بود. یکی از موضوعات حساس زندگی او توبهی اوست. هنگامیکه پیامبر صلیالله علیه و آله در اثر پیمانشکنی مردم «بنی قریظه» به طرف قلعهی آنها که نزدیک مدینه بود لشگر کشید و قلعه را محاصره نمود، عدهای از طایفه «اوس» حضور پیامبر صلیالله علیه و آله آمدند و عرض کردند همانگونه که طایفهی «بنی قینقاع» را به «خزرج» بخشیدند، «بنی قریظه» را به ما ببخش.
🌱فرمود: «آیا راضی میشوید یک نفر از طایفه شما (اوس) را برای حَکَم بفرستم؟» گفتند: آری، فرمود: سعد معاذ. بنی قریظه رضایت ندادند و گفتند: «ابولبابه را نزد ما بفرست تا با او مشورت کنیم.»
🌱ابولبابه در قلعهی بنی قریظه دارای منزل و اموال و عیال و فرزندان بود. پیامبر صلیالله علیه و آله او را مأمور مشورت با آنها کرد.
او وارد قلعه شد همه از زن و مرد و کوچک و بزرگ اطرافش جمع و اظهار جزع کردند تا دلش نرم گردد. بعد گفتند: «آیا به حکومت پیامبر صلیالله علیه و آله تن دهیم یا خیر؟»
🌱گفت: مانعی ندارد اما با دست به گردن اشاره کرد یعنی تسلیم شدن همین و گردن زدن همان.
بعد متوجه شد با این اشاره به پیامبر صلیالله علیه و آله خیانت کرده و این آیه نازل گردید:
«ای مؤمنین با خدا و پیامبر صلیالله علیه و آله خیانت نکنید و در امانت هم خیانت ننمایید همانا اموال و اولاد شما اسباب امتحان شمایند و پاداش بزرگ نزد خداست.» (سورهی انفال، آیات 28-27)
🌱از شرمندگی از قلعه بیرون آمد و یکسر به مسجد مدینه رفت و به یکی از ستونهای مسجد خود را بست و گفت: «کسی مرا نگشاید تا خدا توبه مرا بپذیرد.»
🌱قریب ده یا پانزده روز به همین شکل بود فقط برای دستشویی و نماز او را میگشودند.
پیامبر صلیالله علیه و آله فرمود: «اگر ابولبابه نزد ما میآمد برای او طلب آمرزش مینمودیم اما چون خودش منتظر آمرزش حق است باشد خداوند توبهاش را بپذیرد.»
🌱ام سلمه گوید: سحرگاهی پیامبر صلیالله علیه و آله را خندان دیدم، عرض کردم: خدا همیشه دهان شما را خندان کند، علتش چیست؟
🌱فرمود: «جبرئیل خبر قبولی توبه ابولبابه را آورده است.» گفتم: اجازه میدهید او را بشارت دهم؟ فرمود: خود دانی؛ از درون حجره صدا زدم ابولبابه مژده که خدا توبهات را پذیرفته است. مردم هجوم آورده تا او را بگشایند گفت:
🌱«شما را به خدا جز پیامبر صلیالله علیه و آله کسی مرا نگشاید.» موقع نماز صبح که پیامبر صلیالله علیه و آله به مسجد آمدند ابولبابه را از ستون مسجد باز کردند و الآن در مسجد پیامبر صلیالله علیه و آله این ستون به ستون توبه و یا ابولبابه معروف است.
📚(پیغمبر و یاران، ج 1، ص 129-مجمعالبیان ذیل سورهی توبه، آیهی 102 و اخرون اعتَرفُوا بِذُنوبهِم.)
#توبه
🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱