eitaa logo
جمهوری اسلامی حرم است
73 دنبال‌کننده
2.5هزار عکس
1.9هزار ویدیو
8 فایل
*"خدایا کاری کن که از چیزهای ارزشمند زندگی،* *جانم اولین چیزی باشد که از من می گیری"* حضرت علی (ع) #لشگر_رسانه #قلم_رسانه
مشاهده در ایتا
دانلود
🥀🥀🥀🥀🥀 🌷 🌷 🌷قبلاً به سر و وضعش خيلى اهميت می‌داد؛ ولى اين اواخر به مسائل دنيوى بی‌توجه شده بود. يك شب در مسجد لشكر، تمام پولهايش را در صندوق صدقه ريخت و گفت: «ديگر نيازى به اينها ندارم.» 🌷دو هفته بعد پر كشيد و جنازه‏ اش نيز برنگشت. روزى به گلستان شهدا رفتم. سنگ تابلوى يادبودش شكسته و رنگ و رويى براى عكس درون قاب نمانده بود. 🌷او از اين دنيا يك تابلوى يادبود هم نخواست. او كشته‏‌ى شمشير عشق، شهيد وارسته «حسن فاتحى» بود كه در كربلاى چهار به آسمان رفت. 🌹خاطره ای به یاد معزز حسن فاتحی : آقای احمدرضا كريميان 📚 كتاب "حديث حماسه" ❤️اَلّلهُمَّـ؏عَجِّل‌لِوَلیِّڪَ‌الفَرَج❤️ 🥀🥀🥀🥀🥀🥀
🌷 🌷 🌷فرزند کوچکم ریحانه خانم (۲ ساله) حدود ۱۵ روز بعد از شهادت عبدالمهدی بود که بسیار تب کرد و مریض شد. هرچه کردیم خوب نشد؛ دارو، دکتر و.... هیچ اثر نمی‌کرد و تب ریحانه همچنان بالا می‌رفت. تـب بچم اون‌قـدر زیاد شده بـود که نمی‌دانستم چه کنم و ترسیدم که بلایی بر سر بچه‌ام بیاد. کلافه بودم. غم شهادت عبدالمهدی از یک طرف و بیماری و تب ریحانه نیز از یک طرف؛ هر دو بر دلم سنگینی می‌کرد. ترسیده بودم. با خودم می‌گفتم نکنه خدا بلایی بر سر بچه‌ام بیاد و مردم بگند که نتونست بعد از عبدالمهدی بچه‌هاشو نگه داره.... این فکرها و کلافگی و سردگمی حالم رو دائم بدتر می‌کرد. 🌷شب جمعه بود. به اباعبدالله (ع) توسل کردم. زیارت عاشورا خواندم. رو کردم به حرم اباعبدالله (ع) و صحبت کردن با سالار شهیدان.... با گریه گفتم یا امام حسین من می‌دونم امشب شما با همه شهدا تو کربلا دور هم جمع هستید. من می‌دونم الان عبدالمهدی پیش شماست. خودتون به عبدالمهدی بگید بیاد بچه‌اش رو شفا بده. چشمام رو بستم گریه می‌کردم و صلوات می‌فرستادم و همچنان مضطر بودم. در همین حالات بود که یک عطر خوش در کل خانه پیچید. بیشتر از همه‌جا بچه‌ام و لباسهاش این عطر رو گرفته بودند. 🌷تمام خانه یک طرف ولی بچه‌ام بسیار این بوی خوش را می‌داد. به‌طوری‌که او را به آغوش می‌کشیدم و از ته دل می‌بوییدمش. چیزی نگذشت که دیدم داره تب ریحانه پایین میاد. هر لحظه بهتر می‌شد تا این‌که کلاً تبش پایین اومد و همون شب خوب شد. فردا تماس گرفتم خدمت یکی از علمای قم (آیت الله طبسی) و این ماجرا را گفتم و از علت این عطر خوش سؤال کردم. پاسخ این بود که چون شهدا در شب جمعه کربلا هستند و پیش اربابشون بودند عطر آن‌جا را با خودشون به همراه آورده‌اند. 🌹خاطره ای به یاد معزز مدافع حرم عبدالمهدی کاظمی : همسر گرامی شهید ❤️اَلّلهُمَّـ؏عَجِّل‌لِوَلیِّڪَ‌الفَرَج❤️ 🥀🥀🥀🥀🥀🥀
🌷 🌷 ، ! 🌷شهید محمدرضا حقیقی از شهدای بسیجی شهرستان اهواز و عضو پایگاه بسیج موسی بن جعفر بود. او در ترکیب گردان کربلای اهواز در عملیات والفجر۸ – فاو– شرکت داشت و در همین عملیات در ساحل <<فاو>> به شهادت رسید. پیکر مطهرش پس از چند روز که در سردخانه نگهداری شد به اهواز انتقال یافت و طی مراسمی با حضور خانواده و جمعی از مردم تشییع و در بهشت‌آباد اهواز به خاک سپرده شد. نکته عجیب و حیرت‌انگیزی که درباره این شهید زبانزد همگان است و برای نخستین بار در مجله پیام انقلاب درسال ۱۳۶۵ منتشر و منعکس گردید لبخند زیبایی است که چند روز پس از شهادت به هنگام تدفین بر روی لب‌های این شهید نقش بست. 🌷در مراجعه به پدر و مادر شهید وجود فیلم ۸ میلی‌متری از لحظات تدفین شهید در سندیت این حادثه عجیب که نشان از اعجاز شهیدان دارد هیچ شک و تردیدی باقی نمی‌گذارد. پدر شهید در این‌باره می‌گوید: «وقتی تلقین محمدرضا خوانده می‌شد، من که ناباورانه شاهد آخرین لحظات وداع با فرزندم بودم به ناگاه احساس کردم که لب‌های بسته شده‌ی محمدرضا که بر اثر دو_سه روز بودن در سردخانه به‌هم قفل شده بود، به تدریج از هم باز شد و گونه‌های وی مانند یک فرد زنده گل انداخت و جمع شد و چشم‌هایش نیز بدون این‌که باز شود، به مانند فرد خوابیده‌ای می‌مانست که در حال دیدن خواب خوشی است و با منظره و یا.... 🌷و یا حادثه خوشحال کننده‌ای روبرو شده است. من با دیدن این صحنه غیرمنتظره بی‌اختیار فریاد زدم: الله‌اکبر، شهید دارد لبخند می‌زند! شهید دارد لبخند می‌زند! پس از این فریاد بلند که بی‌اختیار دو_سه بار تکرار شد، برادری که دوربین فیلمبرداری داشت و تا آن لحظه از مراسم فیلم می‌گرفت وقتی با این فریاد و هجوم جمعیت به بالای قبر مواجه گردید به هر زحمت که بود خودش را به قبر رساند و دوربین را بالای دستش و بالای سر همه آن کسانی که برای دیدن این اعجاز دورِ قبر حلقه زده بودند گرفت و شروع به فیلمبرداری کرد و خوشبختانه توانست از این اعجاز با همه مشکلاتی که به دلیل هجوم و تراکم جمعیت مواجه بود فیلمبرداری کند و آن لحظه را ثبت کند.» 🌷پدر شهید به نکته جالب دیگری هم اشاره می‌نماید و می‌گوید: «وقتی دفتر خاطرات و یادداشت‌های فرزند شهیدم را پس از شهادت مطالعه می‌کردم، متوجه شدم در صفحات مختلف اشعاری را نوشته است. در بین اشعار یک بیت از خواجه حافظ شیرازی بود که در مصرعی از آن آمده است: "وانگهم تا به لحد خرم و آزاد ببر" که فرزندم آن‌را تغییر داده و نوشته است: "وانگهم تا به لحد خرم و دلشاد ببر"» 🌷می‌گویند حجةالاسلام والمسلمین قرائتی در سفری به خوزستان در شهر اهواز با این خانواده ملاقات کرده و در مورد عظمت این حالت شهید گفته است: «حاضرم تمامی ثواب جلسات تفسیر قرآن صدا و سیما را در این سال‌ها از من بگیرند، ولی در قبر چنین لبخندی را به من عنایت کنند.» 🌹خاطره ای به یاد معزز محمدرضا حقیقی 🥀🥀🥀🥀🥀🥀
🌷 🌷 . 🌷به بهانه خرید برای منزل از برادرش پول گرفت و تصمیم گرفت برای رفتن به سوریه فرار کند و از تهران اعزام شود. در حین فرار توسط مأمورین ایست و بازرسی مهریز مورد تعقیب [قرار] می‌گیرد. در دل شب به بیابان می‌زند و راه را گم می‌کند. بانویی نقاب به چهره را می‌بیند، شوکه می‌شود. آستین پیراهن دست راستش را می‌گیرد چند قدمی همراهش می‌آید و به او می‌گوید: پسرم برگرد مادرت را راضی کن به ما می‌رسی. (ایشان شهید هجده ساله‌ای است که هر چه اصرار می‌کرد مادرش اجازه نمی‌داد به سوریه برود. در ماه محرم به دنیا آمد و در هفتمین روز ماه محرم در سوریه به شهادت رسید و مزارش در گلزار شهدای کرمان واقع شده است.) 🌹خاطره ای به یاد مدافع حرم محمد علی حسینی : مادر گرامی شهید 🥀🥀🥀🥀🥀🥀
ما برای "حیا" و "غیرت" شهید میدیم، سلبریتی جماعت واسه "بی‌حیایی" و "بی‌غیرتی" ‌۱/۵ میلیون جریمه میشه! و همچنان حزب اللهی‌ها مظلوم‌اند...
| نامحرم ( از خاطرات شهید حسن قاسمی دانا ) تو شهر حلب دو تايي سوار موتور میرفتیم . دیدم حسن سرش پایین داره میره مدح امیرالمومنین على علیه السلام رو میخوند من ترکش نشسته بودم . ترسیدم . فقط میتونست . دو سه متر جلو رو ببینه . گفتم داداش مواظب باش تصادف میکنیم . ولى توجه نکرد . همینطور که میخوند . با ناراحتى گفتم . سر تو بیار بالا خیلى خطر ناکه . باز هم به حرفم توجه نکرد . داشتم عصبانى میشدم . که با جدیت گفت: چه کارم دارى نمیخوام سرمو بیارم بالا . یک لحظه توجه کردم به دور و برمون . دیدم اطرافمون پر از زنهاى بى حجابه. میترسید چشمش بیوفته به نامحرم. 🥀🥀🥀🥀🥀🥀
🌷 🌷 .... ! 🌷محمدحسین همیشه آرزوی شهادت داشت و با تمام وجود طالب آن بود، اما من دوست داشتم که او جانباز شود تا من هم در کنار او فیض ببرم و با خدمت به یک جانباز جنگ، سهمی از حسنات او داشته باشم. وقتی این مطلب را به او می‌گفتم، می‌خندید و می‌گفت: «من از خدا خواسته‌ام تا شهید شوم؛ دوست دارم خدا مرا کامل کامل ببرد.» 🌷او شهادت را نقطه‌ی کمال می‌دانست و آن‌قدر در راه عقیده‌ی خود پایمردی کرد که به کمال مطلوب رسید. شب قبل از شهادت او، نماینده‌ی امام در جهاد را در خواب دیدم که به من گفتند: شما هم از خانواده‌ی شهدا هستید سعی کنید مثل حضرت زینب صبور باشید. روز بعد منتظر شنیدن خبر شهادت محمدحسین بودم.... 🌹خاطره ای به یاد معزز محمدحسین زینت‌بخش : همسر گرامی شهید 📚 کتاب "جهاد سازندگی خراسان در دفاع مقدس" صفحه ۹۷ 🥀🥀🥀🥀🥀🥀
🌷 🌷 !! 🌷حاج قاسم،‌ توی میدان نبرد به حدود شرعی و حق‌الناس توجه داشت. اگر در مناطق آزاد شده سوریه یا عراق مجبور بود وارد خانه‌ای شود، مقید بود دِینی به گردنش نماند. مثلاً وقتی بوکمال سوریه آزاد شد و می‌خواستند از خانه‌ای برای مقر فرماندهی استفاده کنند، حاج قاسم دستور داد وسایل خانه را توی یکی از اتاق‌ها بگذارند و درِ اتاق را قفل کنند. در جایی دیگر در نامه‌ای به صاحب خانه‌ای در سوریه نوشته بود: "من.... 🌷"من برادر کوچک شما، قاسم سلیمانی هستم. حتماً مرا می‌شناسید. ما به اهل سنت در همه‌جا خدمات زیادی انجام داده‌ایم. من شیعه هستم و شما سنی هستید.... از قرآن کریم و صحیح بخاری و دیگر کتب موجود در خانه شما متوجه شدم که شما انسان‌های با ایمانی هستید. اولاً از شما عذر می‌خواهم و امیدوارم عذر مرا بپذیرید که خانه شما را بدون اجازه استفاده کردیم. ثانیاً هر خسارتی که به منزل شما وارد شده باشد، ما آماده پرداخت آن هستیم. 🌹خاطره ای به یاد سردار دل‌ها، سپهبد حاج قاسم سلیمانی ❌️❌️ ما چه‌کاره‌ایم؟!! 🕊🥀🕊🥀🕊🥀🕊
🥀🥀🥀🥀🥀 🌷 🌷 ! 🌷برای اعزام به منطقه همراه عبدالحمید و دیگر دوستان مسجدی سوار بر قطار به اهواز می‌رفتیم، در طول مسیر عبدالحمید مادرخرجمان شده بود. اما خبری از غذا و خوراکی نبود، ناگهان من متوجه شدم او دائم به کوپه‌ای که سرنشینان آن روستایی هستند می‌رود. بارها این رفت و آمد تکرار شد؛ در نهایت عبدالحمید نزد ما آمد و گفت: بچه‌ها ۲۴ ساعت طاقت بیاورید چون من تمام خرج راه را به این روستاییان که برای پیدا کردن فرزند مفقودالاثرشان به اهواز می‌آیند، هدیه دادم. ما هم اطاعت امر کردیم و فردای آن روز عبدالحمید ما را به بنیاد شهید اهواز برد و از ما به نحو احسن پذیرایی کرد. 🌹خاطره ای به یاد معزز عبدالحمید بنی‌علی : رزمنده دلاور سیدمجتبی حجازی منبع: پایگاه خبری _ تحلیلی مشرق نیوز ❌️❌️ مادر شهید در بیان مهربانی فرزندش می‌گوید: او معلم قرآن بود، همواره به شاگردانش هدیه می‌داد. بهترین هدیه او به ما پیدا شدن جنازه‌اش و برگشتن به جمع خانواده بعد از ده سال، آن هم در شب بیست و یکم ماه رمضان بود. ❤️اَلّلهُمَّـ؏عَجِّل‌لِوَلیِّڪَ‌الفَرَج❤️ 🥀🥀🥀🥀🥀🥀
🥀🥀🥀🥀🥀 🌷سه روز، روزه گرفت. از او پرسیدم: چی شده؟ چرا غذا نمی‌خوری؟ گفت: دارم خودم را تنبیه می‌کنم. گفتم: مگر چکار کردی که خودت را تنبیه می‌کنی؟ گفت: یادت است آن روزی که بچه‌های تبلیغات لشکر، با دوربین، به گردان ما آمده بودند. گفتم: خوب. گفت: وقتی دوربین سمت من آمد، مرتب نشستم و موهایم را مرتب کردم. گفتم: خب، اشکالی دارد؟ 🌷....آهی کشید و گفت: بعد از مصاحبه فکر کردم، با خودم گفتم: ابراهیم! این مصاحبه‌ها را مگر چه کسی می‌بیند؟ آدم‌هایی مثل خودت. ولی با این‌حال، تو خودت را مرتب کردی و درست نشستی و مواظب رفتارت بودی، اما می‌دانی که سال‌هاست در مقابل دوربین خدا قرار داری و هرطور که می‌خواهی زندگی می‌کنی و هیچ وقت هم خودت را جمع و جور نکرده‌ای؟ این فکر مرا اذیت می‌کند که چرا بنده‌های خدا را به خدا ترجیح دادم؟ بنابراین خودم را تنبیه می‌کنم! 🌹خاطره ای به یاد ابراهیم محبوب فرمانده گردان حزب الله : رزمنده دلاور غلامرضا سالم منبع: سایت نوید شاهد 🥀🥀🥀🥀🥀
‏قاب کامل شد، همه ‎ شدند... به دست وحشی‌ترین و شقی‌ترین جانیان دنیا 🏴🏴🏴🏴 عاشقانى كه مدام از فرجت ميگفتند عكسشان قاب شدو از تو نيامد خبرى😭 صاحبنا💔 🚩🚩🚩🚩
‍ 🌹شهیدی که قول داده است زائرانش را کند! در تهران، شهیدی خوابیده است که قول داده است برای زائرانش دعا کند. سنگ قبر ساده او حرفهای صمیمانه اش در و قولی که به زائرانش می دهد دل آدم را گرم و امیدوار می کند. وصیت نامه متفاوت و خواندنی او پر است از نکات کلیدی و کاربردی... سلام علیکم و رحمه الله خداوند منان، تمام مخلوقات خود را در اختیار اشرف مخلوقات قرار داد تا اشرف مخلوقات حق را از باطل تشخیص دهد و سپس را انتخاب نموده و دائم به یاد و رضای خداوند مشغول باشد تا از حق منحرف نشود. اگر این بنده اشتباه کند تمام محیط اطراف به او تذکر می دهند، اگر گوش و چشم او نمرده باشد اثبات این جمله بسیار ساده است! شما چهل روز باشید خواهید دید که درهای رحمت خداوند چگونه یک به یک در مقابل شما باز خواهد شد. خود را دقیق و اول وقت بخوانید، خواهید دید که چگونه درهای خداوند در مقابل شما باز خواهد شد. را هر شب یک مرتبه بخوانید، خواهید دید که چگونه فقر از شما روی برمی گرداند. انسان اگر می خواهد به جایی برسد، با می رسد. برادران و خواهران من، اگر ما در راه امام زمان💚 ارواحنافداه نباشیم بهتر است هلاک شویم و اگر در راه امام زمانمان استوار بمانیم بهتر است آرزوی کنیم، زیرا شهادت زندگی ابدی است. برادران و خواهران من، 💚غریب است. نباید آقا را فراموش کنیم، زیرا آقا هیچ وقت ما را فراموش نمی کند و مدام در رحمت دعای خیرش هستیم. از شما بزرگواران خواهشی دارم، بعد از نمازهای یومیه دعای فرج فراموش نشود و تا قرائت نکردید از جای خود بلند نشوید زیرا امام منتظر دعای خیر شما است. هر گناه ما، مانند سیلی است برای حجت ابن الحسن (ارواحنا فداه) سه چیز را هر روز تلاوت کنید 1- زیارت عاشورا 2- نافله 3- زیارت جامعه کبیره اگر درد دل داشتید و یا خواستید مشورت بگیرید بیایید سر مزارم، به لطف خداوند حاضر هستم. من منتظر همه شما هستم. دعا می کنم تا هرکسی لیاقت داشته باشد شود. خداوند سریع الاجابه است، پس اگر می خواهید این دعا را برای شما انجام دهم شما هم من را با خوشی یاد کنید. همه ما همدیگر را در آخرت زیارت می کنیم. یکی با روی ماه و یکی با روی سیاه، انشالله همه با روی ماه باشیم. و سلام را به امام زمان💚ارواحنافداه بفرستید تا رستگار شوید. خواندن و یاد شما بسیار موثر است برای من، پس فراموش نکنید و از من راضی باشید. همه شما را به جان 💚(سلام‌الله‌علیها) قسم می دهم که من را فراموش نکنید و یادم کنید من هم حتما شما را یاد می کنم. نگذارید شیطان باعث جدایی ما بشود. السلام علیکم آرامگاه: قطعه ۵۰ بهشت زهرای تهران، چند قدم بالاتر از یادبود شهدای مفقودالاثر 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊