هدایت شده از محفل مادر ارجمند بی بی ام فروه سلام الله علیها
⭕️✍حکایتی بسیار زیبا و خواندنی
یک خاطره واقعی !!
چند وقت پیش از تهران سوار اتوبوس شدیم بریم اهواز پیرزنی پشت سر راننده نشسته بود
اول جاده قم پیرزن به راننده گُفت پسرم رسیدی بروجرد خبرم کن
راننده هم گُفت باشه.
رسیدیم قم،
پیرزن پرسید نرسیدیم بروجرد؟
راننده گفت نه
نزدیکی های اراک دوباره پرسید: نرسیدیم؟
راننده گفت یه ساعت دیگه می رسیم
نرسیده به بروجرد پیرزنه رو خواب برد
راننده هم یادش رفت بروجرد بیدارش کنه
رسیدیم نزدیکی خرم آباد
پیرزن از خواب بیدار شد گفت نرسیدیم بروجرد؟
راننده گفت: رسیدیم خیلی هم ازش رد شدیم.
پیرزن خودشو زد به جیغ و داد و کولی بازی طوری که همه مسافران به ستوه اومدن.
راننده هم اولین دوربرگردون دور زد سمت بروجرد،
از بس پیرزن زبون به دهن نمیگرفت وُ دایم نِفرین میکرد مسافران هم هیچی نگفتن، خلاصه رسیدیم بروجرد!
اول بروجرد راننده دور زد و به پیرزنه گفت ننه: رسیدیم با احتیاط پیاده شو
پیرزن گفت: برا چی پیاده بشم کی گفته میخام اینجا پیاده بشم؟
من میخام برم اندیمشک،
دکتر تو تهران بهم گفته هر وقت رسیدی بروجرد قرصات بخور حالا بیزحمت یه لیوان اَب بده قرصامو بخورم
https://rubika.ir/joing/DBEIDCCC0XEMHPGFRNQRAJGCQPEVDLCD
https://eitaa.com/darolsadeghiyon
هدایت شده از محفل مادر ارجمند بی بی ام فروه سلام الله علیها
گزارشی از جهنم!
از امام صادق (علیه السلام) نقل شده که حضرت عیسی (علیه السلام) با پیروانش سیاحت میکرد. به دهکده ای رسید که تمام ساکنین آن در بین راه و خانه هایشان مرده بودند. حضرت عیسی (علیه السلام) فرمود:
- اینان به مرگ طبیعی نمرده اند، قطعا گرفتار غضب الهی شده اند، اگر غیر از این بود یکدیگر را دفن میکردند.
پیروانش گفتند:
- ای کاش ما میدانستیم قضیه ی اینان چه بوده است!
به عیسی (علیه السلام) خطاب رسید مردگان را صدا بزن! یک نفر از آنان تو را جواب خواهد داد.
حضرت عیسی صدا زد:
- ای اهل قریه!
یکی از آنان پاسخ داد:
- بلی! چه میگویی یا روح الله؟
- حالتان چگونه است و قضیه ی شما چه بوده است؟
- ما صبحگاه باکمال سلامتی و آسوده خاطر سر از خواب برداشتیم، شبانگاهان اما همه در هاویه افتادیم!
- هاویه چیست؟
- دریایی از آتش است که کوههای آتش در آن موج میزند.
- به چه جهت به این عذاب گرفتار شدید؟
- محبت دنیا و اطاعت از طاغوت ما را چنین گرفتار نمود.
- چه اندازه به دنیا علاقه داشتید؟
- مانند علاقه کودک شیرخوار به پستان مادر! هر وقت دنیا به ما روی میآورد خوشحال میشدیم و هرگاه روی برمی گرداند غمگین میگشتیم.
آن گاه حضرت عیسی (علیه السلام) مکثی کردند و سپس پرسیدند:
- تا چه حد از طاغوت اطاعت میکردید؟
- هر چه میگفتند اطاعت مینمودیم.
- چرا از میان مردگان فقط تو جوابم دادی؟
- زیرا آنان دهانشان لجام آتشین زده شده و ملائکه تندخو و سختگیری مأمور آنان هستند. من در میان آنان بودم ولی در رفتار از ایشان پیروی نمی کردم.
هنگامی که عذاب خداوند نازل شد، مرا نیز فرا گرفت. اکنون با یک موی کنار جهنم آویزانم، میترسم در میان آتش بیفتم!
عیسی (علیه السلام) رو به جانب پیروانش کرد و گفت:
- در زباله دان خوابیدن و نان جوین خوردن شایسته خواهد بود، اگر دین انسان سالم بماند. [۱]
----------
[۱]: بحار، ج ۱۴، ص ۳۲۲
https://rubika.ir/joing/DBEIDCCC0XEMHPGFRNQRAJGCQPEVDLCD
https://eitaa.com/darolsadeghiyon
🔴وای اگر ایران بود ، غربگداها دمار از روزگار نظام در می آوردند🔴
🔺برخی تصور میکنند محدودیتهای قطر برای میزبانی #جام_جهانی به اسلامی بودن این کشور مربوط میشود؛ اما ۴سال پیش نیز، فیفا به شرکتهای تلویزیونی دستور داد از زوم روی بدن و چهره #زنان تماشاگر پرهیز کنند...
حتی در یک رویداد سرگرمی هم قواعد پوشش وجود داره تا اصل رویداد دچار حواشی نشه!
💬 فائزه اکبرشاهی
➕ ضوابط و مقرراتی که قطر برای حرمت حلال و حرام دینی در جام جهانی گذاشته اگر فرضا در ایران بود و جمهوری اسلامی اعلام می کرد، سلبریتی های ورزشی می گفتند کلا مراسم لغو شود، روشنفکران از خجالت آب می شدند و شبه رسانه های لندنی هزاران ساعت در تمسخر آن برنامه می ساختند!
💬 عبدالله گنجی
#ثامن
🔰 #سرخط_دیدار | مروری بر بیانات رهبر انقلاب در دیدار جمعی از مردم اصفهان ۱۴۰۱/۰۸/۲۸
💠درباره اصفهان
❇️اصفهان:
📌شهر علم
📌شهر ایمان و محبت به اهل بیت(ع)
📌شهر هنر
📌دارای هویّت انقلابی
🏷درباره مناسبت ۲۵ آبان
↙️روز بیستوپنجم آبان، حدود ۳۶۰ شهید در اصفهان تشییع شدند.
🚩 اینها هویّت انقلابی و جهادی اصفهان را برای ما تشریح میکنند.
👈 مسئلهی آب اصفهان مسئلهی مهمّی است. بنده هم دنبال این قضیّه بودهام. کارهای خوبی دارد انجام میگیرد.
📌 واقعاً مردم اصفهان شایستهی این هستند که ما شب و روز نشناسیم برای خدمت به اینها.
💠مسئلهی نگاه کلان به چالش ایران اسلامی و مستکبرین
🔻 مشکل استکبار با جمهوری اسلامی این است 🔻
⭕️ اگر جمهوری اسلامی پیشرفت بکند جلوه کند در دنیا 👈 منطق لیبرالدموکراسی دنیای غرب باطل خواهد شد.
⭕️ لیبرالدموکراسی بر پایهی نفیِ دین بنا شده بود👈 جمهوری اسلامی بر پایهی دین بنا شده.
⭕️آنها ادّعای مردمی بودن کردند👈 جمهوری اسلامی به معنای واقعی کلمه یک نظام مردمی است.
⭕️هر وقت صدای قدرتمندیِ جمهوریِ اسلامی بلندتر بوده 👈 تلاش دشمن برای پنجه زدن به جمهوری اسلامی بیشتر بوده.
↙️همهی قدرتهای استکباری دنیا که عمدتاً آمریکا و اروپا است، در مقابل این حرکت پیشرفت جمهوری اسلامی ناراحت میشوند⏪لذا وارد میدان میشوند و هر کاری از دستشان برمیآید میکنند👇
✔️ البتّه هیچ غلطی هم نمیتوانند بکنند؛ تا حالا هم نتوانستهاند، بعد از این هم نمیتوانند.
📍در این کارزار آمریکا در خطّ مقدّم است؛ دیگران هم هستند امّا پشت سر آمریکا.
📍حالا گفته میشود که رژیم صهیونیستی، رژیم غاصب، آنها را تحریک میکند؛
↙️ بله، ممکن است در مواردی هم این جور باشد، امّا [رژیم صهیونیستی] سگ زنجیری آنها است. وظیفهاش این است که در منطقه افساد کند، فشار بیاورد.
♦️ امروز پیشرفت وظیفهی ما است.
📍این پیشرفتها نظام را مستحکم میکند، به نظام اقتدار میدهد.
⁉️حالا چه جوری پیشرفت کنیم؟
✅امید مهمترین ابزار پیشرفت است.
⚠️دشمن از همهی توان دارد استفاده میکند برای القای ناامیدی، برای القای بنبست.
♻️این رسانهها،
♻️این ماهوارهها،
♻️این فضای مجازیِ عجیب و غریب،
♻️این تلویزیونهای مزدورِ مأجور،
⚠️همهی اینها برای این است که این امید را در مردم بُکشند.
📌اینها حتّی به مسئولین هم طمع دارند که امید را از آنها بگیرند.
❌ یک امتدادی هم متأسّفانه در داخل دارند.
🚨خیلی از پیشرفتهای ما کتمان میشود یا کوچکنمایی میشود.
↙️میشمرم اینهایی را که در همین چند هفته اتّفاق افتاده:
🔹دستیابی دانشمندان ایرانی به روشی جدید برای درمان سرطان خون
🔸بومیسازی یک دستگاه کلیدی برای چاههای نفت و گاز
🔹[افتتاح] خطّ آهن بخش مهمی از بلوچستان
🔸راه افتادن چندین کارخانه
🔹راه افتادن پالایشگاه فراسرزمینی در یکی از کشورها
🔸بهرهبرداری از شش نیروگاه برق
🔹رونمایی از یکی از بزرگترین تلسکوپهای جهان
🔸رونمایی از ماهوارهبر
🔹رونمایی از یک موشک جدید
💪 این کارها نشانهی حرکت در جامعه است. جوان ایرانی زنده است، پُرانگیزه است، آن هم در روزهای شرارت دشمن.
❇️ شما اگر ایراندوست هستید، یکی از علائم و شاخصهای ایراندوستی شما این است که امیدآفرینی کنید.
💠درباره اغتشاشات
✖️صحنهگردانان اصلی میخواهند شرارت کنند بلکه بتوانند مسئولین کشور را و دستگاه را خسته کنند. اشتباه میکنند.
↙️این شرارتها موجب میشود مردم خسته بشوند، از آنها بیزارتر و متنفّرتر بشوند.
❌اینهایی که در صحنه هستند و آنهایی که پشت صحنه هستند، بسیار حقیرتر از آن هستند که بتوانند به نظام آسیب بزنند.
🔻در این اغتشاشات هم از این بهاصطلاح تهدید، ملّت ایران استفاده کرد. حقیقت خودش و جهتگیری خودش را نشان داد:
🔹یک نمونه سیزدهم آبان
🔹 یک نمونه تشییع شهدا
🔹یک نمونه روشن شدن چهرهی صحنهگردانها 👈 صحنهگردانها خودشان را طرفدار ملّت ایران وانمود میکنند امّا با همهی خواستهها و عقاید و مقدّسات ملّت ایران دشمنی کردند
🏷در مورد نوع برخورد با عناصر صحنهگردان
✖️ همهی اینها یک جور نیستند:
⭕️ آن کسی را که فقط فریبخورده است و جنایتی نکرده:
⏪ باید متنبّه کرد، باید موعظه کرد، باید هدایت کرد.
⭕️آن کسی که عامل جنایت است:
⏪به اندازهی گناه خودشان باید مجازات بشوند.
🏷درباره ناکامی دشمن در رسیدن به مقاصد خود
📌 قصد دشمن این بود که مردم را وارد میدان کند، مردم نشان دادند که با دشمن همراه نیستند.
⚠️دشمن هر روز یک مکری دارد؛ اینجا شکست خورد، معلوم نیست که دست بردارد، میرود سراغ جاهای دیگر.
📍 مهمترین مشکل ما هم امروز علیالعجاله مشکل اقتصادی است.
👊و در زمینهی اقتصاد هم ملّت ایران به توفیق الهی مشتی به دهان دشمن خواهد زد.
☘️ امیدواریم که خدای متعال شما مردم عزیز را مشمول رحمت و برکت خودش قرار بدهد.
✅ حکایت میرزا حسین کشیکچی اصفهانی؛🌹
نگهبان ساده ای که یار خاص امام زمان(ع) شد.🌴
🌺 میرزا حسین کشیکچی، نگهبان ساده و کشیکچی میدان امام(ره) از یاران خاص امام زمان(عج) بود. مزار این بزرگوار در تخت فولاد اصفهان است.
داستان ذیل، مربوط به میرزا حسین کشیکچی است که در قبرستان تخت فولاد اصفهان آرامیده است. مزار این یار خاص امام زمان(عج) محل عبادت و زیارت شیعیان جهان است.
حجةالاسلام حاج آقا جمال اصفهانى رحمةاللّه عليه (مدفون در تكيه مادر شاهزاده) به نقل از يكى از تاجران صالح و مورد اعتماد اصفهان چنين نقل فرموده است:
در مسير مسافرتم به بيت اللّه الحرام، چون به نزديكى كربلا رسيدم، آن بسته اى را كه همه پول و مخارج سفر با باقى اثاثيه و لوازم من در آن بود، دزد برد و در كربلا هم هيچ آشنايى نداشتم كه از او پول قرض كنم. تصوّر آن كه با آن همه دارايى تا آنجا رسيده باشم و از حج محروم شوم، بى اندازه مرا غمگين و افسرده كرده بود. حيران و سرگردان مانده بودم كه به ذهنم رسيد شب را به مسجد كوفه بروم.
در بين راه كه تنها از غم و غصه سرم را پايين انداخته بودم، ديدم سوارى با كمال هيبت و اوصافى كه در وجود مبارك حضرت صاحب الأمر عليه السلام بدان توصيف شده است، در برابرم پيدا شد و فرمود:
«چرا اين چنين افسرده حالى؟» عرض كردم: «مسافرم و در طول مسير خسته شده ام.» فرموند: «اگر علتى غير از اين دارد، بگو!» شرح حالم را عرض كردم. در اين حال صدا زدند:
«هالو!» به ناگاه ديدم كه شخصى با لباس نمدى، در قيافه ى حمال ها و كشيكچى هاى بازار اصفهان، ظاهر شد. در نزديكى حجره ى ما در بازار اصفهان يك كشيكچى (محافظ و نگهبان مغازه ها) به نام هالو بود. در آن لحظه كه آن شخص حاضر شد، خوب نگاه كردم، ديدم همان هالوى اصفهان است. حضرت به او فرمودند:
«اثاثيهای را كه دزد از او برده است، به او برسان! و او را به مكه ببر!» و به ناگاه ناپديد شدند.
آن شخص به من گفت: «در فلان ساعت از شب به فلان جا بيا تا اثاثيه ات را به تو برسانم!» وقتى آنجا حاضر شدم، او هم تشريف آورد و بسته ى پول و اثاثيه ام را به دستم داد و فرمود: «درست نگاه كن و ببين اموال و اثاثيه ات تمام است؟» بسته را باز كردم و ديدم چيزى از آنها كم نشده است. فرمود: «برو اثاثيه ى خود را به كسى بسپار! و فلان زمان در فلان مكان حاضر باش تا تو را به مكه برسانم!»
من سر موعد حاضر شدم و او هم حاضر شد. فرمود: «پشت سر من بيا!» به دنبال او راه افتادم. مقدار كمى از مسافت كه طى شد، به ناگاه خود را در مكه ديدم. فرمود: «بعد از اعمال حج، در فلان مكان حاضر شو تا تو را برگردانم و به رفقاى خود بگو: با شخصى ديگر از راه نزديكتر آمده ام، تا متوجّه نشوند.»
پس از اعمال حج در موعد مقرر حاضر شدم و جناب هالو مرا به همان طريق به كربلا باز گردانيد. آن جناب در مسير رفت و برگشت به ملايمت با من سخن مى گفت، امّا هر وقت مى خواستم بپرسم كه آيا شما همان هالوى بازار اصفهان هستيد، هيبت او مانع از پرسيدن مى شد.
هنگامى كه به كربلاى معلی رسيديم، رو به من كرد و فرمود: «آيا حق محبّت من بر گردن تو ثابت شد؟» گفتم: «بلى» فرمود: «تقاضايى دارم كه به وقتش از تو خواهم خواست تا برايم انجام بدهى.» و آن گاه از من جدا شد.
به اصفهان آمدم و براى رفت و آمد مردم در خانه نشستم. روز اول، ديدم جناب هالو وارد شد. خواستم از جاى خويش برخيزم و به خاطر مقامى كه از او ديده ام، او را اكرام و احترام نمايم كه با اشاره از من خواست در جايم بنشينم و چيزى نگويم. آن گاه به قهوه خانه رفت و پيش خادم ها نشست و در آنجا مانند خدمتكاران چاى خورد و قليانى كشيد. بعد از آن، وقتى خواست برود، نزد من آمد و آهسته فرمود: «آن تقاضايى كه از تو داشتم، اين است كه روز پنجشنبه، دو ساعت به ظهر مانده، به منزلم بيايى تا كارم را به تو بگويم! آن گاه آدرس منزلش را داد و تأكيد فرمود سر ساعتى كه گفتم، به اين آدرس بيا! نه زودتر و نه ديرتر».
در روز موعود، با خود گفتم: «چه خوب است ساعتى زودتر بروم تا فرصتى بيابم در كنار هالو بنشينم و احوال امام زمانم را از او بپرسم. شايد به بركت همنشينى با هالو من هم آدم بشوم!» به آدرسى كه فرموده بود، رفتم؛ اما هرچه گشتم، خانه ى او را پيدا نكردم. ساعتى گذشت تا آن كه رأس ساعتى كه فرموده بود، به ناگاه خانه اش را يافتم. آمدم در بزنم، ديدم در باز شد و سيّد بزرگوارى غرق نور، عمامه ى سبزى به سر و شالى مشكى به كمر، از خانه هالو خارج شد. به ناگاه ديدم كه هالو نيز به دنبال آن سيّد نورانى از خانه خارج و با تواضع و احترام فوق العاده اى به دنبال آن جناب روان شد.
─┅═ೋ❅🕋❅ೋ═┅─
❀••┈••❈✿🌸✿❈••┈••❀
🌸🍃🌸🍃
#نگاه_زیبا
تو مطب پزشک نشسته بودم و منتظر نوبت برای مادرم. خانمی کنارم بود به من گفت: چه پولی درميارن اين دکترا، فکر کن روزی پنجاه نفر رو که ويزيت کنه ميشه...مشغول محاسبه درآمد تقريبی پزشک بود که پيرمردی از روبرو گفت: چرا به اين فکر نمیکنين که امشب پنجاه نفر راحتتر ميخوابن، پنجاه خانواده خيالشون آسوده تره. حالم بااين حرف پيرمرد جان گرفت، انگار يک دسته قوی سفيد توی ذهنم به پرواز درآمدند. پيرمرد همچنان حرف ميزد و عشق ميپراکند: هر اتومبيل گرون قيمتی که از کنارتون رد شد نگيد دزده، کلاهبرداره، الهی کوفتش بشه ازکجا آورده که ما نميتونيم. بگيد الحمدلله که يک نفر از هموطنام ثروتمنده، فقيرنيست، سر چهارراه گدایی نميکنه، نوش جونش حال خيلي ها شايد عوض شد با اين حرف و نگاه قشنگ پيرمرد. وقتی خدا بخواد بزرگی آدمی رو اندازه بگیره !متر رو به جای قدش، دور قلبش میگیره خدا نگاه زيبای ما را دوست دارد.
❀••┈••❈✿🌸✿❈••┈••❀
19.73M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥#ببینید
🔹عزت را خدا می ده نه منوتو و تعداد فالوورها
🔹من باید جواب چشم های حاج قاسم را بدهم
♦️صحبت های معنادار مهران رجبی در جمع بچه هیئتی های اصفهان
✨﷽✨
🔴چگونه صبح كردى؟
✍ رسول خدا (ص) نماز بامداد را با مردم گزارد و به جوانى در مسجد نگاه كرد كه چرت مى زد و سر به زير داشت، رنگش زرد شده بود و تنش لاغر و ديده هايش به گودى نشسته بود. به او فرمود: چگونه صبح كردى؟ گفت: يا رسول اللّه در حال يقين.
رسول خدا (ص) از گفته او در شگفت شد و فرمود: براى هر يقينى حقيقت و علامتى است، حقيقت يقين تو چيست؟ جواب داد: يقين من آن است كه مرا در غم فرو برده و شبم را به بى خوابى كشيده و روز گرمم را به تحمّل تشنگى واداشته، جانم از دنيا و آنچه در اوست به تنگ آمده و روى گردان شده تا جايى كه مى بينم عرش خداوندم براى حساب برپاست و همه مردم بر آن محشورند و من در ميان آنانم، گويا مى نگرم به اهل بهشت كه در نعمت اند و با يكديگر در تعارف و به پشتى ها تكيه زده اند و گويا مى نگرم دوزخيان را كه زير شكنجهايند و فرياد مى كنند! خيال مى كنى من الآن لغزه آتش دوزخ را مى شنوم كه در گوشم مى گردد و مى چرخد.
💥رسول خدا (ص) به اصحابش فرمود: اين بنده اى است كه خدا دلش را به نور ايمان روشن كرده. سپس فرمود: اى جوان! آنچه دارى از آن با شدت نگهدارى كن.دسپس جوان گفت: يا رسول اللّه! دعا كن كه به همراه تو شربت شهادت بنوشم، پيامبر صلى الله عليه و آله برايش دعا كرد،
💢چيزى نگذشت كه در يكى از جنگ ها پس از نه تن شهيد شد و او نفر دهم بود💢
📚 برگرفته از کتاب عرفان اسلامی
جلد 13 اثر استاد حسین انصاریان
┄┅┅┅┅❁💚❁┅┅┅┅┄
🌱🌱🌱🌱🌱🌱
🟢 آنچه کمتر از علی (ع) شنیدهایم
💠 گفتند: فردی در خانه اش به لهو و لعب و گناه و فحشا مشغول است. نگفت به این مرکز فساد حمله کنید و شلاقشان بزنید... گفت خانه و حریم شخصی خودش است. به شما ربطی ندارد با چشمان بسته وارد شد و بعد از خارج شدن از منزل دوباره چشمانش را باز کرد و گفت من چیزی ندیدم.
💠 وقتی مردم، بعد از قتل عثمان، با اصرار شدید و بی سابقه از او خواستند که حاکم شود گفت: "مرا رها کنید و سراغ کس دیگری روید." اینطور نبود که حکومت را حق خداداد خود بداند و تشکیل آن را تکلیف شرعی خود بشمارد ...
💠 اول کسی بود که با رای قاطع مردم حاکم شد. بعد از انتخاب شدن به مردم نگفت به خانه روید و مطیع باشید. گفت: "در صحنه بمانید و اظهار نظر و انتقاد کنید که من ایمن از خطا نیستم مگر اینکه خدا نگاهم دارد”.
💠 بارها در سخنانش انتقاد از حاکم را تکلیف شرعی مردم دانست...
💠 سعد ابن ابی وقاص، مشروعیت دولتش را نپذیرفت و بیعت نکرد، نه خانه را بر سرش خراب کرد، نه در خانه حبس اش کرد و نه حتی علیه او سخن گفت.
💠 طلحه و زبیر پیش او آمدند و از او پست و مقام خواستند، نپذیرفت. چند روز بعد مدینه را به قصد مکه و تدارک نمودن جنگ جمل (بر علیه علی) ترک کردند. علی به آن ها گفت کجا می روید؟ دروغ گفتند. علی گفت می دانم برای جنگ با من می روید. با این وجود آن ها را زندانی نکرد. زندانی سیاسی برای علی معنا نداشت.
💠 روز جمل، اول سپاه مقابل تیراندازی کردند و یک سرباز او را کشتند. یارانش گفتند شروع کنیم. او گفت نه و سر به آسمان بلند کرد و گفت: “اللهم اشهد” (خدایا شاهد باش). سپاه مقابل دومین تیر را انداختند و دومین سرباز او را کشتند. یاران گفتند شروع کنیم. او باز مخالفت کرد و سر به آسمان بلند کرد و گفت “اللهم اشهد”. تیر سوم را که انداختند و سومین سرباز او را که کشتند، سر به آسمان بلند کرد و گفت “خدایا شاهد باش که ما شروع نکردیم” آنگاه شمشیر کشید. ماجراجو و جنگ طلب نبود.
💠 بعد از جنگ جمل، بر پیکر طلحه گریست و خطاب به او گفت: “کاش بیست سال پیش از این مرده بودم و کشته ترا افتاده بر زمین و زیر آسمان نمی دیدم”. حتی حرمت سابقه جهاد دشمنش را هم نگه داشت. سپس به دیدن عایشه رفت و حالش را پرسید، سپس با ۴۰ زن مسلح روپوشیده (شبیه مردان جنگجو!) اسکورتش کرد و به وطنش برش گرداند. با زنان، حتی مجرمانی که اقدام مسلحانه علیه امنیت ملی کرده بودند، اینطور بود.
💠 کسانیکه با او جنگیدند را “محارب و منافق و فتنه گر” نخواند، گفت:“برادران مسلمان مایند که در حق ما ظلم کردند!”.
💠 در زمان خلافت تمامی خزانه داری های سرزمین پهناور اسلام را به دست ایرانیان سپرد، گفت ایرانیان قبل از اسلام هم مردمان پاک دستی بودند.
💠 هنگامی که خلیفه شده بود و برای سرکشی به یکی از شهرها رفته بود، مردمانی را که به دنبال اسب او با پای پیاده راه افتاده بودند و او را مشایعت می کردند، با فریاد آن ها را از این کار بر حذر داشت، گفت من هم انسانی مانند شما هستم، بروید به کار و زندگی خود برسید و فقط در برابر خدا تعظیم کنید.
💠 وقتی خلیفه یکی از بزرگترین امپراطوری های جهان در آن عصر بود، با یک فرد مسیحی اختلاف پیدا کرد و کار به قاضی سپرده شد. نخواست به زور حرف خود را به کرسی بنشاند. در دادگاه از این که قاضی او را محترمانه صدا کرده و بیشتر به او نگاه می کرد، خشمگین شد و گفت که من و فرد مسیحی برای تو نباید فرقی داشته باشیم، از خدا بترس و عدالت را رعایت کن... از آنجایی که علی شاهدی برای ادعای خود نداشت، قاضی به نفع مسیحی حکم داد و علی این حکم را پذیرفت.
💠 فردی نابینا را دید که گدایی می کند. گفت چرا به او نمی رسید و کمکش نمی کنید؟ گفتند مسیحی است. گفت آن زمان که بینا بود و برایتان کار می کرد، از دینش نمی گفتید، حالا او مسیحی شده؟ ... مقرر کرد که از بیت المال مسلمین هر ماه به او پول بدهند تا مجبور به گدایی نباشد...
علی را باید به عملکردش شناخت نه با وهن و خرافات. علی به عدل اش علی بود.
علی خود عین عدل بود.
🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱
💫✨💫✨💫✨💫✨💫
از عارفی پرسيدند:
چرا اينقدر ذکر #صلوات در منابع دينى ما تأکيد شده!
و براى آمرزش گناهان ، وسعت روزى ، صحت و سلامتى ، گشايش در کارها و...
صلوات تجويز کرده اند ، سِرّ و راز اين ذکر چيست؟
فرمود:
اگر به قرآن نگاه کنيد فقط يکجا در قرآن هست که خداوند انسان را هم شأن و هم درجه ى خودش ميکند يعنى از انسان ميخواهد که بيايد کنار او و با هم در يک کارى مشارکت کنند
و آن آيه اینست :
"انّ الله و ملائکته يصلّون علي النبي يا ايها الذين آمنوا صلّوا عليه و سلموا تسليما"
خداوند و ملائکه اش براى پيامبر(ص) صلوات ميفرستند.
شما هم بياييد و همراهى کنيد.
علّت عظمت و بزرگى ذکر صلوات همين است
که انسان را يکباره تا کنار خداوند بالا ميبرد/ه
💚اللَّـهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّد و آلِ مُحَمَّد وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ💚
ثوابش برسه به امواتمون
🌹التماس دعا🌹
✨💫✨💫✨💫✨💫✨💫
💠برخی تصور میکنند محدودیتهای قطر برای میزبانی #جام_جهانی به اسلامی بودن این کشور مربوط میشود؛ اما ۴سال پیش نیز، فیفا به شرکتهای تلویزیونی دستور داد از زوم روی بدن و چهره #زنان تماشاگر پرهیز کنند...
حتی در یک رویداد سرگرمی هم قواعد پوشش وجود داره تا اصل رویداد دچار حواشی نشه!/فائزه اکبرشاهی
🔹ضوابط و مقرراتی که قطر برای حرمت حلال و حرام دینی در #جام_جهانی گذاشته اگر فرضا در ایران بود و جمهوری اسلامی اعلام می کرد، سلبریتی های ورزشی می گفتند کلا مراسم لغو شود، روشنفکران از خجالت آب می شدند و شبه رسانه های لندنی هزاران ساعت در تمسخر آن برنامه می ساختند!/عبدالله گنجی
✍️ من انقلابیام