eitaa logo
✍️عباس گودرزی
183 دنبال‌کننده
106 عکس
12 ویدیو
1 فایل
السلام علی الشیب الخضیب ما ریزه خوار روزی هر سفره نیستیم ماییم و خوان محترم خانه‌ی حسین عباس_گودرزی @AbGoodarzy1368 ارتباط @Abbasgoodarzicanal
مشاهده در ایتا
دانلود
سخاوت داری آن قدری که دائم می زند زانو هزاران حاتم طائی به پیش قامتت بانو هر آنچه داشتی را وقف دین کردی و بعد از آن تمام خویش را وقف امین کردی و بعد از آن در آن دوران که تنها بود تنها همدمش بودی که هر چه زخم بر دل داشت تنها مرهمش بودی حمایت کردی از پیغمبر و حامی دین بودی امینه بودی و آیینه‌ی بیت الامین بودی شب معراج پیغمبر برایت هدیه آورده سلامی گرم از سمت خدایت هدیه آورده زنی غیر تو طاقت داشت همراز امین باشد؟ زنی جز تو لیاقت داشت ام المومنین باشد؟ فقط دامان پاک توست جای فاطمه آری که دامان تو معراج است و نوری در بغل داری تو در شعب ابی طالب به عهد خود وفا کردی گره های زیادی را به دست خویش وا کردی دل دریایی ات را نذر کردی چون برای دین خودت را از تمام مال دنیا‌ پس رها کردی ملائک صف به صف همراه تو بودند وقتی که نماز اولت را بر پیمبر اقتدا کردی کسی جای تو رادر قلب پیغمبر نمی گیرد خودت را در دل دریایی اش با عشق جا کردی پس از تو آه بر روی لبش هر روز و هرشب داشت سفر کردی و با داغت چه غوغایی به پا کردی! همین که رفتی از روی لبش لبخند را بردی که با داغ خودت با قلب پیغمبر چه ها کردی؟ ______________ https://eitaa.com/joinchat/935789287C39f07ebf5a
محمدخُلق و حیدر صولت و زهرا صفت زینب شکوه علم و کوه صبر و رود معرفت زینب خدا در لوح محفوظش نوشته نام زینب را تماشا کن به تعظیم مقامش،ماه و کوکب را حجاز و حاجیان مات اند در تفسیر و عرفانش عراق و شام مبهوتند در گفتار و برهانش به دامانش ببین دست توسل برده میکائیل به خاک بارگاهش می‌نهد سر با ادب جبریل کسی که اعتبار مذهب است و روح ایمان است وجودش زینت است و افتخار شاه مردان است به تیغ خطبه اش رجّاله را از پا در آورده کلامش کاخ شاهان عرب را زیر و رو کرده قلم، از مدح او بنویس و از عمر خودت کم کن سرت را پیش پای دختر شیر خدا خم کن قلم با اشک خود از اضطرار خواهری بنویس‌ قلم از اتصال خنجری با حنجری بنویس بگو از آن زمانی که سوار از روی زین افتاد که زینب دید یک دم عرش بر روی زمین افتاد که زینب مضطرب بود و حسینش را صدا می زد برادر پیش چشم خواهرش هی دست و پا می زد عطش بود و بیابان، آب هم نایاب تر می شد در آغوش پدر هی کودکی بی تاب تر می شد سه شعبه آمد و حلقی برید آشفته شد زینب به جای اشک با خون صورت ارباب تر می شد به روی او که دریای کرم بود آب را بستند فرات از شرم بی شرمی آنها آب تر می شد برادر رفت سمت علمقه آن گاه خواهر دید پس از شقُّ القمر مهتاب هم مهتاب تر می شد امان از عصر عاشورا که پیش چشم یک خواهر برادر آن زمان از خون خود سیراب تر می شد پس از هر داغ هی داغی می آمد بر دل زینب پریشان بود هر لحظه دلش بی تاب تر می شد _________________ @Abbasgoodarzicanal