eitaa logo
درمحضرحضرت دوست
672 دنبال‌کننده
8.7هزار عکس
4هزار ویدیو
70 فایل
لینک کانال : @Abbasse_kardani 🌸🌸شهید مدافع حرم عباس کردانی 🌸🌸ولادت: 1358/12/20 🌸🌸شهادت: 1394/11/19 ثواب نشر کانال هدیه برسلامتی اقامون امام زمان(عج) وشادی روح شهید عباس کردانی ادمین کانال @labike_yasahide
مشاهده در ایتا
دانلود
از امام مهدی (ع) نقل شده که به شیخ مفید فرمود : 🌻 ‌ 🍃اگر شیعیان ما، که خداوند توفیق طاعتشان دهد، در وفا کردن به پیمانشان همدل می شدند هرگز سعادت و ملاقات ما از آنان به تأخیر نمی افتاد، بلکه سعادت دیدار با ما همراه با شناخت و صداقت برای آنان زود به دست می آمد، چیزی جز کارهای ناشایست آنان ما را از ایشان محبوس نمی سازد. ‌ 📚بحارالانوار، ج۵۳،ص۱۷۷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔴 سنخیت با امام زمان 🔹 اگر چه ما قادر نیستیم تا سبک زندگی امام زمان علیه السلام را در زندگی خود داشته باشیم اما باید تلاش کنیم تا در بسیاری از مسائل با امام زمانمان سنخیت پیدا کنیم. 🔹 اگر اعتقاد داریم که حضرت مهدی(عج) می اید تا ظلم و ستم را از بین ببرد، منتظران آن حضرت نیز باید ظلم ستیز باشند. 🔹 اگر حضرت دغدغه ای جهانی دارند و می خواهد برای جهانیان عدالت را بگسترانند، پس یاران حضرت هم باید با اطرافیان خود به عدالت رفتار کنند و در برخی مسائل نگاهی جهانی داشته باشند. 🔹 کسی که می خواهد از یاران امام زمان باشد باید اهل عبادت باشد. کسی که می خواهد از یاران امام زمان باشد باید اهل .... تا نوعی سنخیت با حضرت پیدا نماید.
🔴 توسل به امام زمان در سختی ها 🔹 مرحوم علامه مجلسی نقل میکند: فردی به نام "ابوالوفای شیرازی" در زمان حکومت ابی علی الیاس زندانی و تهدید به قتل شد. ایشان متوسل به حضرات اهل بیت میشود. شب در عالم رؤیا، پیامبر اکرم را زیارت میکند.حضرت میفرمایند: 🔺 اگر کارد به استخوان رسید و شمشیر به گردنت رسید، یوسف زهرای اطهر، فرزندم را صدا بزن و بگو: 🌹 "یا مولای یا صاحبَ الزَّمان اَنا مُستَغیثٌ بکَ" "الغَوثَ اَدرِکنی". (ای مولای من ؛من به تو پناهنده شدم. به فریادم برس؛ یا غوث حقیقی؛ به فریادم برس...). 🔸 ابوالوفا میگوید: من این جملات را در عالم رؤیا گفتم و از خواب پریدم. یک وقت دیدم مامورین ابی علی الیاس آمدند و ما را پیش او بردند. وی گفت: به چه کسی متوسل شدی؟ گفتم: "به منجی عالم بشریت, به فریاد درماندگان و بیچارگان" 🔹 سپس معلوم شد در خواب به ابی علی الیاس گفته بودند: "اگر دوست ما را رها نکنی نابودت می کنیم و حکومتت را بهم می ریزیم...". بعد مبلغی پول و هدایا به ابوالوفا داد و آزادش کرد. 📚 بحارالانوار جلد۵۳ ص۶۷۸
⭕️ آیت الله شیخ اسماعیل نمازی خدمت آقا امام زمان عج 🔹 (قسمت اول) 🔴 در سال 1336 هجری از تهران به همراه جمعی از برادران به مکّه معظّمه مشرّف شدیم. در آن زمان چیزی حدود 250 تومان تا 300 تومان می‌گرفتند و با ماشین‌هایی قرار‌داد می‌بستند که ما را به مکّه رسانده و از آن جا به عراق بازگردانند. 🔵من برای چهاردهمین مرتبه بود که به بیت‌الله الحرام مشرّف می‌شدم و به عنوان روحانی کاروان خدمت می‌کردم. 💠آن سال در راه بازگشت به عراق بخاطر مسائلی،عربستان قوانینی وضع کرده بود و آن اینکه ماشین‌های زائران خانه خدا باید در یک کاروان صدتایی و همراه هم حرکت کنند. ✍ماشین ما دو راننده به نام‌های محمود آقا و اصغرآقا داشت که هر دو بچّه تهران بودند. 💠هنگامی که کاروان به راه افتاد اصغرآقا رانندگی می‌کرد. از قضا ماشینِ ما در آخر صف، پشت سر همه ماشین‌ها قرار گرفت و این موضوع اصغرآقا را خیلی ناراحت کرد 🚫 شروع کرد به غُرولُند کردن و این که: ای بابا در حرکت از تهران ماشین آخری بودیم، در برگشتن هم آخری شدیم و باید تا آخر مسیر خاک بخوریم. ⛔️️ باید از صفِ ماشین‌ها خارج ‌شویم و برویم در جلوی ماشین‌های دیگر قرار بگیریم. 🔴گم شدن در بیابان 🔰اصغرآقا در نظر داشت که از صف ماشین‌ها جدا شده، پس از پیمودن مسافتی دوباره به کاروان ملحق شود و در جلوی کاروان قرار گیرد، اما او نادانسته ماشین را منحرف کرد و از کاروان جدا شد. 🔹من به خاطر سفرهای متمادی می‌دانستم که بیابان‌های عربستان بی‌سروته و بی انتهاست. ⚡️لذا او را خیلی نصیحت کرده و اصرار نمودم که از قافله جدا نشود و طبق ترتیب کاروان حرکت کند اما او گوش نکرد... 🔵اصغرآقا تصمیم خود را گرفت و گفت: به اندازه کافی آب و بنزین داریم و می‌توانیم از یک راه فرعی خود را به جلوی کاروان برسانیم. 🔹او از کاروان جدا شد و در بیابان به راه افتاد و پس از طیّ مسافتی طولانی راه را گم کرد و نتوانست خود را به کاروان برساند. کم ‌کم شب هم فرا رسید. ما با داد و فریاد از او خواستیم که ماشین را متوقف کند تا نماز بخوانیم. ♦️وقتی از ماشین پیاده شدم؛ فهمیدم که راه زیادی را به اشتباه آمده‌ایم‼️ 🔹به همین خاطر به راننده گفتم: «امشب را همین‌جا بیتوته می‌کنیم و فردا صبح از همان راهی که آمده‌ایم، باز می‌گردیم». 🔹فردا صبح سوار شدیم تا از همان راه دیروزی برگردیم اما نتوانستیم راهِ بازگشت را پیدا کنیم. جهت‌های متعددّی را چند فرسخ، چند فرسخ پیمودیم و سرانجام ره به جایی نبردیم و دوباره شب فرا رسید. 🔴فردا صبح روز سوم، آب و بنزین هم تمام شد. ☑️همه وحشت ‌زده و ناامید شده بودیم. من به عنوان روحانی کاروان گفتم: «این اصغرآقا بود که ما را به اینجا کشانید و گناه بزرگی را انجام داد. اما چاره‌ای هم نیست، 🌟بیاید همگی به امام زمان(عج) متوسّل شویم. اگر آن بزرگوار ما را از این بیابان هلاکت نجات بخشید، زهی سعادت و خوشبختی، اما اگر به فریاد ما نرسد همگی در این بیابان مُرده، طعمه حیوانات خواهیم شد.. 🔴بیایید قبل از آن که بی حال شده و دست و پایمان بی‌رمق بیفتد، هر کس برای خود گودالی حفر کند و در آن گودال برود 🍃که اگر مرگ به سراغ ما آمد، در آن گودال‌ها جان بدهیم و حداقل بدن ما طعمه حیوانات نشود 🌪و با گذشت زمان، باد وزیده و شن‌ها را روی ما بریزد و در زیر شن‌ها مدفون شویم... ✍ ادامه دارد...
درمحضرحضرت دوست
⭕️ #تشرف آیت الله شیخ اسماعیل نمازی خدمت آقا امام زمان عج 🔹 (قسمت اول) 🔴 در سال 1336 هجری از تهران
⭕️ آیت الله شیخ اسماعیل نمازی خدمت امام زمان عج(قسمت دوم) ✳️همه مشغول کندن قبر شدند و هر یک برای خود قبری کند، 💠سپس به حاجیان گفتم: جلوی قبر خود بنشینند تا به چهارده معصوم(علیه السلام) توسّلی بجوییم و خودم شروع به خواندن دعای توسّل کردم. 🌕ابتدا به رسول خدا(صلی الله علیه و آله)، بعد به حضرت زهرا(سلام الله علیها و سپس به سایر امامان(علیه السلام) 🔵وقتی به امام عصر(علیه السلام) رسیدم، روضه‌ای خواندم و گریه زیادی کردیم. در این حال الهام شد بهم که همه با هم «آقا» را با این ذکر بخوانیم: 🌹« یا فارس الحجاز أدرکنا، یا اباصالح المهدی ادرکنا، یا صاحب‌الزمان ادرکنی 🔷همه با حال ناامیدی و گریه و زاری این ذکر شریف را تکرار می‌کردیم و آقا را صدا می‌زدیم. ✨به حاجیان گفتم: « با خدا قرار بگذارید که اگر نجات یافتیم همه اموالی که به همراه داریم در راه خدا انفاق کنیم، با خدا عهد ببندیم که اگر نیازمندی به ما مراجعه کرد در حقّ او کوتاهی نکنیم و بقیة عمرمان را در برآوردن نیازهای مردم کوشا و ساعی باشیم». 🔰بعد از توسّل و توجّه، هر کسی مشغول راز و نیاز با خدای خود شده، من هم از جمع، جدا شدم و پشتِ تپة کوچکی رفتم و با خدای خود سخنانی گفتم که بماند. 🌟به امام زمان عرضه داشتم: «آقا جان اگر الان به فریاد ما نرسی، پس کی و کجا به فریادمان خواهی رسید». 🍃گریه و توسل عجیبی داشتم که قابل توصیف نیست. در مدّت عمرم چنین حالت شیرینی چه قبل و چه بعد از آن حادثه، دیگر در من پیدا نشد 🌺در حال توسّل و تضرّع بودم که یک مرد عرب، به همراه هفت شتر که بارهایی بر آنان بود، در برابرم ظاهر شد.... ✳️خیال کردم از عرب‌ های حجاز است و احیاناً شتربانی است که تصادفاً از این بیابان عبور می‌کرده است. 💠با دیدن او به حدّی خوشحال شدم که از شادی در پوست خود نمی‌ گنجیدم. با خود گفتم: این آقا حتماً راه رسیدن به «جریه» را می‌داند. ♻️درحال شادمانی بودم که دیدم آن آقا به طرف من آمد، من هم از جا برخاستم و با خوشحالی به طرف او رفتم و به او سلام کردم. 🌺در پاسخ فرمود: «علیکم السلام و رحمةالله و برکاته». 🔹به هم که رسیدیم روبوسی کرده، من صورت او را بوسیدم. شمایل او در اوج زیبایی و جذّابیّت بود، و چشم و ابرو و صورت بسیار زیبا و نورانی داشتند🌺 ✨پس از سلام و روبوسی به زبان عربی فرمودند: «ضیّعتم الطریق؛ راه را گم کرده‌اید؟» گفتم: بله. ✨فرمودند: من آمده‌ام که راه را به شما نشان دهم. 💠عرض کردم: خیلی ممنون. ✨بعد فرمودند: از این راه مستقیم بروید و از میان آن دو کوه بگذرید، به دو کوه دیگر می‌رسید، از میان آن‌ها هم بگذرید، جادّه برای شما نمایان می‌شود بعد طرف چپ را بگیرید تا به جریه برسید. 🌺آقا پس از نشان دادن راه فرمودند: « النذور الّذی نذرتم لیس بصحیح؛ نذرهایی که کرده‌اید، صحیح نیست». عرض کردم: چرا، آقای من؟ 🌸فرمودند: «نذر شما مرجوح است، اگر همه دارایی خود را در راه خدا انفاق کنید چگونه به عراق می‌روید؟ 💥در حالی که شما چهل روز در عراق می‌باشید و به زیارت امام حسین(علیه السلام) و امیرمؤمنان(علیه السلام) و سایر امامان(علیه السلام) مشرّف می‌شوید، اگر آن چه راه همراه دارید، در راه خدا انفاق کنید، ⛔️در مسیر، بدون خرجی می‌مانید و مجبور به تکدّی و گدایی می‌شوید و تکدّی هم حرام است. آن‌چه را از مال و دارایی به همراه دارید، الان قیمت کرده و بنویسید و وقتی به وطن خودتان رسیدید به اندازه آن در راه خدا انفاق کنید، اکنون عمل به نذرتان مرجوح است. ✍ ادامه دارد..
1_568698777.mp3
2.72M
برای امام زمانم چه کنم؟ دلم گرفته😭😔 امام صادق ع فرمودند: حزن و فرح از ما به شما سرایت میکنه ما و شما از یه نوریم.✨
17 🔰 هرکس رو میدید، فکرش رو هم نمی کرد که بچه 7 ساله و اینقدر سواد و ادب ! آخه اگه با بچه های هم سن و سال خودش که هیچ، با چندین سال بزرگتر از خودش هم مقایسه می کردن ، اصلا با حساب و کتاب جور در نمی اومد ✳️ تربیت آقا هادی اثر کرده بود، حتی نگذاشت یک لقمه حروم وارد زندگیش بشه، گاهی به مناسبت ایام مختلف که می شد،مخصوصا در ماه مبارک رمضان و ماه محرم، همسایه ها نذری که می آوردن، با دقت مراقبت می کرد که آیا این همسایه اهل مراقبت و حساب کتاب مالی و سال خمسی و این چیزها هست یا نه یه همسایه داشتن که مطمئن مطمئن بود اهل رشوه و نزول خواری هست، چون خود هادی بانکی بود و این ها رو می دونست، هروقت این خانواده نذری می آوردن، هادی با احترام دریافت می کرد، اما مصرف نمی کرد و می ریخت دور. چون اطمینان نداشت از مال حلال اون همسایه هست یا حرام 💠 حتی اجازه نمی داد سرسفره راجع به کسی صحبت بشه مگر اینکه مطمئن بود دارن راجع به خوبی اون فرد میگن می گفت اگر سر سفره گناهی انجام بشه ، چه دروغ باشه چه غیبت ، اثر گناه روی غذای سفره تاثیر میگذاره و اون غذا از حلال بودن تغییر پیدا می کنه راست هم می گفت بارها اساتید اخلاق این رو گفته بودن حرام خواری فقط به مال دزدی نیست، 🔰 هادی خوشحال بود که تو این هفت سال ، به اون نذر و عهدی که انجام داده بود، وفا کرده بود. حالا دیگه روزهای اول مهر نزدیک می شد، و باید به مدرسه می رفت تو یک مدرسه دولتی ثبت نام شده بود ، هادی حتی درباره معلم ها هم تحقیق کرده بود تا معلمی بی دین و ایمان نصیب فرزندش نشه ، نه اینکه بخواد خیلی سخت گیری کنه اما حداقل ها هم باید حفظ می شد گاهی اوقات ، اثر پذیری بچه از معلم مدرسه، به مراتب بیشتر از والدینش هست ادامه دارد... : لینک کانال : @Abbasse_kardani
18 🔰روز اول مدرسه بود و شور و حال و هوای همیشگی این روز اکثرا در حال گریه کردن بودن ، خب براشون سخت بود که باید چندین ساعت از خانواده دور باشن ، عادت هم نداشتن اما بدون گریه ، تو صف ایستاده بود و خلی ذوق داشت کلاسها شروع بشه سنش کم بود، اما اینقدر خوب تربیت شده بود که عاشق یادگیری علم بود 💠 پدرش بهش یاد داده بود که هرچقدر مردم به علم اهمیت ندن، آدم عالم راه خودش رو پیدا میکنه و علم آموزی درست در راه خدا ، رزق و روزی خودش رو هم همراهش میاره تنها نبود ، همراه پسر دائی خودش می رفت مدرسه ، سعید دائی ، آقا منصور بود ، آدم مذهبی ای بود ، اما از اون مذهبی هایی که... از اون هایی که فقط از اسلام ، نماز و روزه رو یاد گرفته بودن، اما اخلاق ، هیچی اما عمل صالح ، هیچی کمک به دیگران ، هیچی بسیار هم سخت گیر بود و خشک ! فقط حرف خودش رو قبول داشت ، فکرش رو بکنین ! رفت مکه اما همسرش رو نبرد ! گفتن بهش تو که پول داشتی ، چرا زنت رو نبردی؟ میگفت زنها به استطاعت فکری نرسیدن برن حج ! 👈 یعنی در این حد خشک و بی روح و البته متعصب بی سواد ! همون آفت همیشگی دین ، خشک مذهبهای بی سواد بی فکر ! ✳️ آقا هادی همیشه باهاش بحث می کرد ، اما گوش این آقا منصور به این حرفها بدهکار نبود میگفت من قرائت خودم از دین رو دارم و به تفسیر کسی نیاز ندارم 🌀 روز اول مدرسه با معرفی خانم معلم حمیدی به بچه ها و آشنایی ابتدایی بچه ها با همدیگه تمام شد اما اون روز تمام حواسش به یکی از همکلاسی هاش بود... ادامه دارد... : استاد_احسان_عبادی لینک کانال : @Abbasse_kardani
7.64M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 کلیپ بسیار زیبای دعای فرج☝️🏻 🕊بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ🕊 اِلـهي عَظُمَ الْبَلاءُ ، وَبَرِحَ الْخَفاءُ ، وَانْكَشَفَ الْغِطاءُ ، وَانْقَطَعَ الرَّجاءُوَضاقَتِ الاْرْضُ ، وَمُنِعَتِ السَّماءُ واَنْتَ الْمُسْتَعانُ ، وَاِلَيْكَ الْمُشْتَكى ، وَعَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِي الشِّدَّةِ والرَّخاءِ ؛ اَللّـهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد ، اُولِي الاْمْرِ الَّذينَ فَرَضْتَ عَلَيْنا طاعَتَهُمْ ، وَعَرَّفْتَنا بِذلِكَ مَنْزِلَتَهُم فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلاً قَريباً كَلَمْحِ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ ؛يا مُحَمَّدُ يا عَلِيُّ يا عَلِيُّ يا مُحَمَّدُ اِكْفِياني فَاِنَّكُما كافِيان وَانْصُراني فَاِنَّكُما ناصِرانِ؛يا مَوْلاناياصاحِبَ الزَّمانِ ؛الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ ، اَدْرِكْني اَدْرِكْني اَدْرِكْني ، السّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَةَ ،الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَل ؛يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ ، بِحَقِّ مُحَمَّد وَآلِهِ الطّاهِرينَ لینک کانال : @Abbasse_kardani
شبتون مهدوی دعای فرج🙏