درمحضرحضرت دوست
🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ #خاکریز_اسارت ✍نویسنده: طلبه آزاده رح
🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃
✫⇠ #خاکریز_اسارت
✍نویسنده: طلبه آزاده رحمان سلطانی
#قسمت_صدوشصت_و_نهم
💢انس با قرآن
با ورودم به بند یک و جدا شدن از دوستانی که یه سال و نیم بهشون عادت کرده بودم دل و دماغی برام نمونده بود که حفظ قرآن رو ادامه بِدم. لذا تصمیم گرفتم چن ماهی نصف قرآن رو که بند سه حفظ کرده بودم رو مرور کنم و تثبیت بشه. روزی چن جزء رو مرور می کردم و بیشتر وقتمو اختصاص داده بودم به مرور قرآن. ولی در عین حال می دیدم اینجا زمینه برای فعالیت فرهنگی و کلاسداری مناسبتره. همزمان با آمدن من به بند یک و آسایشگاه یک، چن نفر از بند چهار هم تبعید شده بودن اینجا که از شاخص ترین اونا صادق(نادر) دشتی پور و رحیم قمیشی بودند.
یه روحانی خیلی معنوی و متهجد هم بنام محمد خطیبی بود که بچه ها خیلی بهش ارادت داشتن و مورد احترام همه بود. یه مداح خوش صدا هم از بچه های تهران داشتیم که اسمش نعمت دهقانیان بود. احساس می کردم با این جمعی که تو آسایشگاه یک هست خیلی راحت میشه یه سری برنامه ریزیها رو انجام داد تا بچه ها بیشتر از وقتشون استفاده کنن.
بعد از مدتی هم یکی از بچه های طلبه بنام عبدالکریم مازندرانی از بچه های مازندران که مدتی بیمارستان بستری بود وارد آسایشگاه یک شد و خیلی علاقمند به فعالیتای فرهنگی بود. با اومدن عبدالکریم، یه زوج فرهنگی شدیم و تصمیم گرفتیم مشترکا یه سری کارا رو مدیریت کنیم و با همکاری نادر و رحیم و مشورت آقای خطیبی شور و نشاطی بین بچه ها بوجود بیاد و با مشغول شدن به یه سری فعالیتای جمعی و مفید دچار گوشه گیری و فکر و خیالات نشن.
ادامه دارد...✒️
🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃
✨اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدوَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم✨