🤦🏻👌🏻 برای مولا علی (ع) به یاد شب ضربت خوردن حضرت در ۱۹ بیت
گرفته
............
برای وصف او کاتب گرفته
تمام خلق را نایب گرفته
برای خلقِ معنای محمد
خدا از صورتش قالب گرفته
به نطق و خطبه ی نهج البلاغه
مجال از سعدی و صائب گرفته
بنازم حاکم بیداردل را
که خواب از چشم هر غاصب گرفته
تمام قلعه ها و ارگ ها را
علی بن ابیطالب گرفته
و فتح اول او بوده کعبه
خدا را، خانه را جالب گرفته
طنینش بر سر گلدسته، تاج است
جهان را، مشرق و مغرب گرفته
علی! بوده ست نادرشاه و با عشق ۱
چنین هندِ دلِ طالب گرفته ۲
زمین را نه... قلوب المومنین را
شده در جنگ ها غالب، گرفته
میان آن همه شیخ و محدث
چرا راه تو را راهب گرفته!؟ ۳
قسیم النار و الجنه ست حیدر
و رزقش را از او، کاسب گرفته
نخوانی مستحب، حب علی را...!
ولایت را خدا واجب گرفته
حکومت کرده روی بوریایی
کجا در کارها حاجب گرفته!؟
پدر بوده برای هر یتیمی
به بازی، خنده از راکب گرفته
شب قدرش، گناهِ خلق برده
به دستش، دست هر تائب گرفته
چه طوفانی بپا کرده ست نامت
که هوهوی تو را مطرب گرفته
دل بی بندو بارم چند وقتی ست
کمی آدم شده، صاحب گرفته
برای دیدنت هنگام رجعت
دل تنگ من و غائب، گرفته
بیا ای که فرج در رؤیت توست
حقیقت، معنی کاذب گرفته
#محمد_عابدی
قم المقدسه
..............................................
۱. شاهی که نادر است و چون او نیامده و این صفت برازنده مولا علی (ع) است
۲. طالب آملی شاعر مازندرانی، یکی از شاعران مشهور پارسی در سدهٔ یازدهم هجری در سبک هندی بود که هشت سال آخر عمرش را به انزوا طی کرد و سرانجام در سن 46 سالگی در حدود سال 1036 هجری قمری درگذشت. مقبره او اکنون در تاج محل هندوستان است. طالب قصیده ای در مدح مولای متقیان دارد كه مطلع و بعضی از ابیاتش چنین است :
سیل اشكم را به توفان می زنم
قطره جوشان و خروشان می زنم
مهر با كین چون درآمیزم كه دم
از ولای شاه مردان می زنم
در ره اخلاص آن دُر نجف
بوسه بر ریگ بیابان می زنم
خاك صحرای نجف را ز افتخار
بر سر كحل صفاهان می زنم
۳. ماجرای سوالات راهب مسیحی از خلفا و ناتوانی در پاسخگویی و ارجاع وی به مولا علی (ع)
🆔 @Abedi_Aaeini
🆔 @Pelak15
🤦🏻🙏🏻 سوالات راهب رومی از حضرت علی علیه السلام
روزی راهبی با جمعی از مسیحیان به مسجد النبی (ص) آمدند در حالیکه طلا و جواهر و اشیاء گرانبها بهمراه داشتند. پس راهب رو کرد به جماعتی که در آنجا حضور داشتند ( أبوبکر نیز در بین جماعت بود ) و سوال کرد " خلیفه ی نبی و امین او چه کسی است؟ "
پس جمعیت حاضر ، ابوبکر را نشان دادند ، پس راهب رو به ابوبکر کرده و پرسید نامت چیست ؟ ابوبکر گفت ، نامم "عتیق" است ، راهب پرسید نام دیگرت چیست؟ ابوبکر گفت نام دیگرم "صدیق" است. راهب سوال کرد نام دیگری هم داری؟ ابوبکر گفت "نه هرگز" پس راهب گفت گمان کنم آنکه در پی او هستم شخص دیگریست.
ابوبکر گفت دنبال چه هستی؟راهب پاسخ داد من بهمراه جمعی از مسیحیان از روم آمدم و جواهر و اشیاء گرانبها بهمراه آوردیم و هدف ما این است که از خلیفه ی مسلمین چند سوال بپرسیم ، پس اگر توانست به سوالات ما پاسخ دهد تمام این هدایای ارزنده را به او می بخشیم تا بین مسلمانان قسمت کند و اگر نتوانست سوالات مارا پاسخ دهد اینجا را ترک کرده و به سرزمین خود باز میگردیم.
ابوبکر گفت سوالاتت را بپرس ، راهب گفت باید به من امان نامه بدهی تا آزادانه سوالاتم را مطرح کنم و ابوبکر گفت در امانی ، پس سوالاتت را بپرس.
راهب سه سوالش را مطرح کرد :
1) ما هو الشئ الذی لیس لله؟ چه چیزاست که از آن خدا نیست؟
2) ما هو شئ لیس عندالله؟ چه چیز است که در نزد خدا نیست؟
3) ما هو الشئ الذی لا یعلمه الله؟ آن چیست که خدا آن را نمیداند؟
پس ابوبکر پس از مکثی طولانی گفت باید از عمر کمک بخواهم ، پس بدنبال عمر فرستاد و راهب سوالاتش را مطرح کرد ، عمر که از پاسخ عاجز ماند پس بدنبال عثمان فرستاد و عثمان نیز از این سوالات جا خورد و جمعیت گفتند چه سوالیست که میپرسی؟ خدا همه چیز دارد و همه چیز را میداند .
راهب ناامید گشته قصد بازگشت به روم کرد ، ابوبکر گفت : ای دشمن خدا اگر عهد بر امان دادنت نبسته بودم زمین را به خونت رنگین می کردم .
سلمان فارسی که شاهد ماجرا بود بسرعت خود را به امام علی (ع) رسانده و ماجرا را تعریف کرد و از امام خواست که به سرعت خودش را به آنجا برساند. پس امام علی (ع) بهمراه پسرانش امام حسن و امام حسین (ع) میان جمعیت حاضر و با احترام و تکبیر جماعت حاضر مواجه شدند.
ابوبکر خطاب به راهب گفت ، آنکه در جست و جویش هستی آمد ، پس هر سوالی داری از علی (ع) بپرس !
راهب رو به امام علی (ع) کرده و پرسید نامت چیست؟ امام علی (ع) فرمودند: نامم نزد یهودیان "الیا" نزد مسیحیان "ایلیا" نزد پدرم "علی" و نزد مادرم "حیدر" است.
پس راهب گفت ، نسبتت با نبی (ص) چیست ؟
امام (ع ) فرمودند : او همچون برادر و پسر عموى من است و نیز داماد او هستم .
پس راهب گفت ، به عیسی بن مریم قسم که مقصود و گمشده ی من تو بودی .
پس به سوالاتم پاسخ بده و دوباره سوالاتش را مطرح کرد.
امام علی (ع) پاسخ دادند :
فإن الله تعالی أحد لیس له صاحبة و لا ولدا
آنچه خدا ندارد ، زن و فرزند است .
فلیس من الله ظلم لأحد
آنچه نزد خدا نیست ، ظلم است .
و فإن الله لا یعلم شریکا فی الملک
و آنچه خدا نمیداند ، شریک و همتا برای خود است .
پس راهب با شنیدن این پاسخها ، امام علی را به سینه فشرد و بین دو چشم مبارکش را بوسید و گفت :
"أشهد أن لا اله إلا الله و أن محمد رسول الله و أشهد أنک وصیه و خلیفته و أمین هذه الامة و معدن الحکمة"
به درستی که نامت در تورات إلیا و در انجیل ایلیا و در قرآن علی و در کتابهای پیشین حیدر است ، پس براستی تو خلیفه ی بر حق پیامبری ، سپس تمام هدایا را به امام علی (ع) تقدیم کرد و امام در همانجا اموال را بین مسلمین قسمت کرد.
منبع : احتجاج - ترجمه جعفری جلد 1 ، ص : 445 - 450
🆔 @Abedi_Aaeini
🆔 @Pelak15
🌷👌🏻 به بهانه قصیده «گرفته» سروده اینجانب محمد عابدی، یکی از قصاید سعدی را در وصف مولا امیرالمومنین علی علیه السلام ارسال می کنم👇🏻
کس را چه زور و زهره که وصف علی کند
جبار در مناقب او گفته هل اتی
زورآزمای قلعهٔ خیبر که بند او
در یکدگر شکست به بازوی لافتی
مردی که در مصاف، زره پیش بسته بود
تا پیش دشمنان ندهد پشت بر غزا
شیر خدای و صفدر میدان و بحر جود
جانبخش در نماز و جهانسوز در وغا
دیباچهٔ مروت و سلطان معرفت
لشکر کش فتوت و سردار اتقیا
فردا که هرکسی به شفیعی زنند دست
ماییم و دست و دامن معصوم مرتضی
پیغمبر، آفتاب منیرست در جهان
وینان ستارگان بزرگند و مقتدا
یارب به نسل طاهر اولاد فاطمه
یارب به خون پاک شهیدان کربلا
یارب به صدق سینهٔ پیران راستگوی
یارب به آب دیدهٔ مردان آشنا
دلهای خسته را به کرم مرهمی فرست
ای نام اعظمت در گنجینهٔ شفا
گر خلق تکیه بر عمل خویش کردهاند
ما را بسست رحمت وفضل تو متکا
یارب خلاف امر تو بسیار کردهایم
و امید بسته از کرمت عفو مامضی
چشم گناهکار بود بر خطای خویش
ما را ز غایت کرمت چشم در عطا
یارب به لطف خویش گناهان ما بپوش
روزی که رازها فتد از پرده برملا
همواره از تو لطف و خداوندی آمدست
وز ما چنانکه در خور ما فعل ناسزا
عدلست اگر عقوبت ما بیگنه کنی
لطفست اگر کشی قلم عفو بر خطا
گر تقویت کنی ز ملک بگذرد بشر
ور تربیت کنی به ثریا رسد ثری
دلهای دوستان تو خون میشود ز خوف
باز از کمال لطف تو دل میدهد رجا
یارب قبول کن به بزرگی و فضل خویش
کان را که رد کنی نبود هیچ ملتجا
ما را تو دست گیر و حوالت مکن به کس
الا الیک حاجت درماندگان فلا
ما بندگان حاجتمندیم و تو کریم
حاجت همیشه پیش کریمان بود روا
کردی تو آنچه شرط خداوندی تو بود
ما در خور تو هیچ نکردیم ربنا
سهلست اگر به چشم عنایت نظر کنی
اصلاح قلب را چه محل پیش کیمیا؟
اولیتر آنکه هم تو بگیری به لطف خویش
دستی، وگرنه هیچ نیاید ز دست ما
کاری به منتها نرسانید در طلب
بردیم روزگار گرامی به منتها
فیالجمله دستهای تهی بر تو داشتیم
خود دست جز تهی نتوان داشت بر خدا
یا دولتاه اگر به عنایت کنی نظر
واخجلتاه اگر به عقوبت دهد جزا
ای یار جهد کن که چو مردان قدم زنی
ور پای بستهای به دعا دست برگشا
پیدا بود که بنده به کوشش کجا رسد
بالای هر سری قلمی رفته از قضا
کس را به خیر و طاعت خویش اعتماد نیست
آن بیبصر بود که کند تکیه بر عصا
تاروز اولت چه نبشتست بر جبین
زیرا که در ازل سعدااند و اشقیا
گر بر وجود عاشق صادق نهند تیغ
گوید بکش که مال سبیلست و جان فدا
ما را به نوشداروی دشمن امید نیست
وز دست دوست گر همه زهرست مرحبا
ای پای بست عمر تو، بر رهگذار سیل
چندین امل چه پیش نهی، مرگ در قفا؟
در کوه ودشت هر سبعی صوفیی بدی
گر هیچ سودمند بدی صوف بیصفا
پهلوی تن ضعیف کند پشت دل قوی
صیدی که در ریاض ریاضت کند چرا
چون شادمانی و غم دنیا مقیم نیست
فرعون کامران به و ایوب مبتلا
امثال ما به سختی و تنگی نمردهاند
ما خود چه لایقیم به تشریف اولیا؟
غم نیست زخم خوردهٔ راه خدای را
دردی چه خوش بود که حبیبش کند دوا
مابین آسمان و زمین جای عیش نیست
یک دانه چون جهد ز میان دو آسیا؟
عمرت برفت و چارهٔ کاری نساختی
اکنون که چاره نیست به بیچارگی بیا
کردار نیک و بد به قیامت قرین تست
آن اختیار کن که توان دیدنش لقا
تا هیچ دانهای نفشانی به جز کرم
تا هیچ توشهای نستانی به جز تقی
گویی کدام سنگدل این پند نشنود
بر کوه خوان که باز به گوش آیدت صدا
نااهل را نصیحت سعدی چنانکه هست
گفتیم اگر به سرمه تفاوت کند عمی
سعدی علیه الرحمه
🆔 @Abedi_Aaeini
🆔 @Pelak15
🌹👌🏻 به بهانه قصیده «گرفته» سروده اینجانب محمد عابدی، قصیده ای صائب تبریزی در وصف مولا علی (ع) و کعبه 👇🏻
اگر همهی شعر را نمیخوانید به این دو بیت و این دو نکته توجّه کنید:
صائب تبریزی خطاب به بیتالله الحرام میگوید:
هیچ تعریفی تو را زین بِه نمیدانم که شد
در تو پیدا، گوهر پاک «امیرالمؤمنین»
به استناد روایات از جمله کلام حضرت امام صادق علیهالسّلام، لقب امیرالمؤمنین، مختصّ حضرت علیّ بن ابیطالب (ع) است و بس؛ لذا هیچ کس ـ نه قبل از او و نه پس از او ـ سزاوار نیست به این نام نامیده شود و این اعتقاد شیعه به زیبایی در شعر این شاعر شیعی نمودار شده است.
چون لباسِ کعبه بر اندامِ بت، زیبنده نیست
جز تو بر شخص دگر، نام «امیرالمؤمنین»
🔰 اینک متن قصیده:
ای سواد عنبرینفامت سویدای زمین!
مغز خاک از نَکهت مشکینلباست، خوشهچین
موجهای از ریگ صحرایت، «صراط المستقیم»
رشتهای از تار و پود جامهات، «حبل المتین»
غنچهی پژمردهای از لالهزارت، شمع طور
قطرهی افسردهای از زمزمت، درّ ثَمین
در بیابان طلب، یک العطشگوی تو خضر
در حریم قدس، یک پروانهات «روح الامین»
مصرع برجستهای دیوان موجودات را
از حَجَر اینک نشان انتخابت بر جبین
میهمانداری به الوانهای نعمت، خلق را
چون خلیل الله داری هر طرف صد خوشهچین
طاق ابروی تو را تا دست قدرت نقش بست
قامت افلاک خم شد، راست شد پشت زمین
مردم چشم جهانبین سپهر اخضری
جای حیرت نیست گر باشد لباست عنبرین
شش جهت چون خانهی زنبور، پُرغوغای توست
کهکشان از نوشخند توست، جوی انگبین
عالم اسباب را از طاق دل افکندهای
نیست نقش بوریا در خانهات، مسندنشین
تا به کف نگْرفته بود از سایهات رطل گران
در کشاکش بود از خمیازه، رگهای زمین
با صفای جبههی صاف تو از کممایگی
چون دروغ راستْمانند است صبحِ راستین
آب شوری در قدح داریّ و از جوش سخا
میکنی تکلیف خلق اوّلین و آخرین
از ثبات مقدم خود عذرخواهی میکنی
پای عصیان هر که را لغزید از اهل زمین
روی عالم را ز برگ لاله داری سرختر
گر چه خود چون داغ میپوشی لباس عنبرین
بوسه در یاقوت خوبان دارد آتش زیر پا
بر امید آن که خدّام تو را بوسد زمین
گرد فانوس تو گشتن، کار هر پروانه نیست
نقش دیوار است اینجا شهپر «روح الامین»
تا ز دامنگیریات کوته نمانَد هیچ دست
میکشی چون پرتو خورشید، دامن بر زمین
هر گنهکاری که زد بر دامن پاک تو دست
گَرد عصیان پاک کردی از رخش با آستین
ساغر لبریز رحمت را تو زمزم کردهای
چون به رحمت ننْگری در سینههای آتشین؟
تا به روی خاکِ تردامن نیفتد سایهات
پهن سازد هر سحر، خورشید، دامن بر زمین
تا شبستان فنا جایی ناستد چون شرر
گر به روی آتش دوزخ، فشانی آستین
انبیا چندین چه میکوشند در تعمیر تو؟
گنج رحمت نیست گر در زیر دیوارت، دفین
در هوای حُسنِ شورانگیزِ آبِ زمزمت
جمله از سر رفت دیگِ مغزهای آتشین
نیستی گر مُهردارِ رحمتِ پروردگار
چون نگین بهر چه داری این سیاهی بر جبین؟
هست اسماعیل، یک قربانی لاغر تو را
کز نم خونش نکردی لالهگون روی زمین
گر زبان ناودانت، چون قلم میداشت شق
پاک میشد از غبار معصیت، روی زمین
تا درِ تکلیف بر روی جهان واکردهای
در پسِ در، مانده است از شرم، فردوس برین
در حریم جنّتآسای تو اهل دید را
در نظر میآید از هر شمع، جوی انگبین
ناودان گوهرافشانت ز رحمت، آیهای است
از حریم لطف، نازل گشته در شأن زمین
گر نهای روشنگرِ آیینهی دلها، چرا
جامه و دست و رُخت پیوسته باشد عنبرین؟
ایمنند از آتش دوزخ، پرستاران تو
حقگزاری شیوهی توست، ای بهشت هشتمین!
غفلت و نسیان ندارد بر مقیمان تو دست
برنچیند دانهای بی ذکر، مرغی از زمین
هیچ کس ناخوانده نتْواند به بزمت آمدن
چون در رحمت نداری گر چه دربان در کمین
میزنی یک ماه، دامن بر میان در عرض سال
میدهی سامان کار اوّلین و آخرین
هیچ تعریفی تو را زین بِه نمیدانم که شد
در تو پیدا، گوهر پاک «امیرالمؤمنین»
بهترینِ خلق، بعد از بهترینِ انبیا
ابن عمّ مصطفی، داماد خیرالمرسلین
تا ابد چون طفل بیمادر به خاک افتاده بود
ذوالفقار او نمیبرّید اگر ناف زمین
خانهی زنبورِ دل، بیشهدِ ایمان مانده بود
گر نمیشد باعث تعمیر او، یعسوب دین
تا نگرداند نظر حیدر، نگردد آسمان
تا نگوید یا علی، گردون نخیزد از زمین
در زمانِ رحمتِ سرشارِ عصیانسوزِ تو
مدّ آهی میکشد گاهی «کرام الکاتبین»
نقطهی بسم اللَّهی فرقانِ موجودات را
در سوادِ توست علمِ اوّلین و آخرین
شهپر رحمت بُوَد هر حرفی از نام علی
این دو شهپر بُرد عیسی را به چرخ چارمین
سرفراز از اوّل نام تو، عرش ذوالجلال
روشن از خورشید رویت، نرگس عین الیقین
چون لباسِ کعبه بر اندامِ بت، زیبنده نیست
جز تو بر شخص دگر، نام «امیرالمؤمنین»
صائب تبریزی
🆔 @Abedi_Aaeini
🆔 @Pelak15