در ۱۳ خرداد ۱۳۶۸ در چنین شبی ساعت ۲۲:۲۰ دقیقه...
جهان یکی از بزرگترین و تاثیرگذارترین انسان های خود را از دست داد و در حقیقت، او را به دست آورد!😭🖤
سال هاست که همسایه و در سایه این مرد بزرگ هستم و از نور او بهره می گیرم🙏🏻🤦🏻
🆔 @Abedi_Aaeini
🆔 @Pelak15
🌺🙏🏻 برای امام خمینی (ره) در ۲۲ بیت
او که انقلابش، انفجار نور بود و ارتحالش، بازگشت تاریکی به دل های دوزخی و برزخی
صدا
.................
در روزگاری بی صدا بودی صدا، تو
تنها امید مردمِ دردآشنا تو
ای مهربانْ تصویر بر جلد کتابم
می بخشی ام گفتم اگر جای شما، تو
از اولِ تحصیل، الگویم تو بودی
تا آخر عمرم کماکان مقتدا، تو
آن کودک آشفته و تخس و بلا... من
آن پیرمرد دلنشین و باصفا... تو
گفته پدر از تو برایم داستان ها
از روزهایی که تو بودی فکر ما... تو!
گفتی بشو، شد! باورش هرچند سخت است
ما بندگانی کوچک و روح خدا، تو
محدودیت، محبوبیت دارد همیشه
گاهی به تقدیرش اگر باشی رضا، تو
با دست خالی راه افتادی به سمتِ -
یک دیوِ تا دندان مسلح... از قضا، تو
تا فتنه ها قدری بخوابد، پس گذشتی -
از مرگ مشکوک عزیزت مصطفی، تو
یک روز ایرانم صدا زد با چه شوقی
آماده ام، آماده ام، پاشو بیا تو
از آسمان، باران لبخند تو آمد
سیراب کردی تشنگان را بی هوا، تو
دریای طوفان دیده ی غرق دعا، ما
بر عرشه ی کشتی، امیر و ناخدا تو
قرمز، سفید و سبز، شد یک فصل تازه
در دفتر این خاکِ سرتاسر «طلاطُ -
م» تا نمیرد ریشه ی های این تمدن!
تا قد کشد درک و شعور باغ... تا تو
نور امیدی در قنوتِ ماه بودی
وقتی زدی بر کاخ ظلمت، پشت پا تو
بر تکه ای از بوریا کنج جماران
دور از تجمل های دنیا، بی ریا تو
پشت و پناهت بر ولایت گرم بود و
دل بر خدا بستی نه بر امثالِ ناتو
در هشت سالی که جهان جنگید با ما
تنها علمدار سپاه کربلا، تو
وا شد گره ها با سرانگشت درایت
وقتی شدی فرمانده کل قوا، تو
بهمن همینکه می رسد قلبش بهار است
هر سال یادت می کند نوفل لوشاتو
من هم شبیه هر کجا بوی تو دارد
ای آسمان آبی ام، دارم هواتو
از موج های رادیو با حرف هایت
دل را به دریا می زنم هر روز با تو
#محمد_عابدی
قم المقدسه
#شعر_انقلاب
#سالروز_رحلت_امام_خمینی_ره
........................................
طلاطم: شکل تغییریافته تلاطم
طلاطم، طلا را به ذهن متبادر می کند و شاعر با این تغییر نوشتار، پارادوکسی را در این واژه به وجود آورده و نیز اشاره ای دارد به گنج های پنهانی که در دل این خاک نهفته است، از معادن و ذخایر ارزی گرفته تا گنج های پادشاهی و نخبگان فراموش شده
همچنین شکسته شدن این واژه، یک نوع قافیه سازی بدیع است.
🆔 @Abedi_Aaeini
🆔 @Pelak15
🤦🏻👌 چه خوبه که هم #بنیانگذار_جمهوری_اسلامی_ایران شاعرند و هم نائب بر حقشان، حضرت_آقا
دکۀ عطر فروشیست و یا معبر یار؟
ماه، روشنگر بزم است و یا روی نگار؟
ای نسیم سحری از سر کویش آیی
که چنین روحفزایی و چنین غالیه بار
غمزهای تا بگشایی به رخم راه امید
لطفی ای دوست ، بر این دلشدۀ زار و نزار
در میخانه به رویم بگشودهست حریف
ساغری از کف خود بازده ای لالهعذار
خُم می زنده، اگر ساغری از دست برفت
سر خُم باز کن و عقده ز جانم بردار
برکَنم خرقۀ سالوس، اگر لطف کنی
سر نهم بر قدمت خرقه گذارم به کنار
#روحالله_موسوی_خمینی
🆔 @Abedi_Aaeini
🆔 @Pelak15
دیوان امام خمینی.pdf
27.71M
📚 دیوان امام خمینی (سروده های امام)
✏️نویسنده: امام خمینی (ره)
📄 تعداد صفحه: ۴۳۲
📣 زبان: فارسی
#️⃣ #شعر #دیوان_امام #امام_خمینی #تسنیم #کتابخانه_مجازی #کتابخانه_دیجیتال
➖➖➖➖➖➖➖➖➖
برای دیدن کتابهای بیشتر و دانلود رایگان 👈 عضو شوید
🆔 @tasnim_pdf
🆔 @Abedi_Aaeini
🆔 @Pelak15
🔰👌🏻 این قصیده در فاصله سالهای ۱۳۴۰ تا ۱۳۵۵ قمری (۱۳۰۹ تا ۱۳۲۴ شمسی) سروده شده است.
ای ازلیت به تربت تو مُخَمّر
وی ابدیّت به طلعت تو مقرّر
آیت رحمت ز جلوۀ تو هویدا
رایت قدرت در آستین تو مُضمَر
جودت همبسترا به فیض مقدس
لطفت همبالشا، به صَدرِ مُصَدّر
عصمت تو تا کشید پرتو به اجسام
عالَم اجسام گردد، عالم دیگر
جلوۀ تو نور ایزدی را مَجلی
عصمتِ تو سرّ مُختفی را مظهر
گویم واجب تو را، نه آنَتْ رتبت
خوانم ممکن تو را، ز ممکن برتر
ممکن اندر لباس واجب پیدا
واجبی اندر ردای امکان مَظهر
ممکن امّا چه ممکن، علتِ امکان
واجب، امّا شعاع خالق اکبر
ممکن امّا یگانه واسطۀ فیض
فیض به مهتر رسد و زآن پس کهتر
ممکن امّا نمودِ هستی از وی
ممکن اما ز ممکنات فزونتر
وین نه عجب زآنکه نور اوست ز زهرا
نور وی از حیدر است و او ز پیمبر
نور خدا در رسول اکرم پیدا
کرد تجلی ز وی به حیدر صفدر
وز وی تابان شده به حضرت زهرا
اینک ظاهر ز دخت موسی جعفر
این است آن نور کز مشیت «کُن» کرد
عالم، آن کو به عالم است منوّر
این است آن نور کز تجلّی قدرت
داد به دوشیزگان هستی زیور
شیطانْ عالِم شدی اگر که بدین نور
ناگفتی آدم است خاک و من آذر
آبروی ممکنات جمله از این نور
گر نَبُدی، باطل آمدند سراسر
جلوۀ این خود عَرَض نمود عَرَض را
ظِلّش بخشود، جوهریّت جوهر
عیسی مریم به پیشگاهش دربان
موسی عمران به بارگاهش چاکر
آن یک چون دیدهبان فرا شده بر دار
وین یک چون قاپقان معطّی بر در
یا که دو طفلند در حریم جلالش
از پی تکمیل نفس آمده مُضطر
آن یک انجیل را نماید از حفظ
و ین یک تورات را بخواند از بر
گر که نگفتی امام، هستم بر خلق
موسی جعفر، ولیّ حضرت داور
فاش بگفتم که این رسول خدایست
معجزهاش میبوَد همانا دختر
دختر جز فاطمه نیابد چون این
صُلب پدر را و هم مَشیمه مادر
دختر چون این دو از مَشیمۀ قدرت
نامد و ناید دگر هماره مقدّر
آن یک امواج علم را شده مبدأ
وین یک افواج حلم را شده مصدر
آن یک موجود از خطابش مَجلی
وین یک معدوم از عقابش مُستر
آن یک بر فرق انبیا شده تارک
وین یک اندر سرْ اولیا را مِغفر
آن یک در عالم جلالت «کعبه»
وین یک در مُلک کبریایی «مشعَر»
لَمْ یَلِدم بسته لب وگرنه بگفتم
دختِ خدایند این دو نور مُطهّر
آن یک کون و مکانش بسته به مَقنَع
وین یک ملک جهانش بسته به مِعجر
چادرِ آن یک، حجابِ عصمت ایزد
مِعجَر این یک، نقابِ عفت داور
آن یک بر ملک لایزالی تارک
این یک بر عرش کبریایی افسر
تابشی از لطفِ آن، بهشت مُخَلَّد
سایهای از قهر این، جحیم مُقعَّر
قطرهای از جودِ آن بِحار سماوی
رشحهای از فیض این ذخایر اغبر
آن یک خاک مدینه کرده مزیّن
صفحه قم را نموده این یک انور
خاک قم این کرده از شرافت جنّت
آب مدینه نموده آن یک کوثر
عرصه قم غیرت بهشت برین است
بلکه بهشتش یَساولی است برابر
زیبد اگر خاک قم به عرش کند فخر
شاید گر لوح را بیابد همسر
خاکی عجب خاک، آبروی خلایق
ملجأ بر مسلم و پناه به کافر
گر که شنیدندی این قصیده «هندی»
شاعر شیراز و آن ادیب سخنور
آن یک طوطی صفت همی نسرودی
ای به جلالت ز آفرینش برتر
وین یک قمری نمط هماره نگفتی
«ای که جهان از رخ تو گشته منوّر»
#روحالله_موسوی_خمینی
🆔 @Abedi_Aaeini
🆔 @Pelak15