eitaa logo
اشعار آیینی محمد عابدی
417 دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
123 ویدیو
24 فایل
به اصرار هنردوستان و عاشقان ادبیات، برخی از اشعار آیینی اینجانب محمد عابدی در کانال زیر قرار گرفت تا مورد استفاده عزیزان قرار گیرد. 🔰ارتباط با ادمین @Kara_holding
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
😭 برای جاماندگان اربعین حسینی حسرت ....................... منم و یاد تو و خاطره ای بارانی سال ها پیش، حرم، نافله ای طولانی یاد باد آنچه که با هم به خدا می گفتیم یاد باد آنچه که می گفت خدا پنهانی دلم آن روز پر از شور و نوا بود حسین محو شش گوشه شدم، باز مرا می‌خوانی!؟ آسمان رو به تو آورده، زمین دریایی ست ای که کشتی نجات همه در طوفانی سفره ات جمع شد و قسمت من هم این بود بگذرد بی من و امثال من این مهمانی زائری عکس فرستاد و به من گفت رفیق بُعد منزل نبوَد در سفر روحانی ۱ می روم قم به هوای پدر معصومه (س) تا که آزاد شود بلکه دل زندانی قم المقدسه .................................................. ۱. اشاره به بیتی از حافظ شیرازی گر چه دوریم به یاد تو قدح می‌گیریم بعد منزل نبود در سفر روحانی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💚🌹🖤 نذر امام حسن (ع) و امام حسنی ها سمرقند .............. مرا جانی، مرا جان چون سمرقند بگو آه ای مدینه، دیدنت چند!؟ بگیر از من، منم را و بگو که چگونه می شود از خویش دل کند من، آن که شُهره در شهرم به تلخی تو، آنکه در وجودم حل شد ای قند من، آن مغرورِ خامِ از هوا پُر تو، آن پیر طریقت... آن خردمند تو در من یک جوانِ پخته بودی که می داد از قضا، روح مرا پند تو را آیینه ای دیدم پر از آه سفر کردم تو را ای آهِ دربند سفر کردم تو را تا کوچه ای تنگ زدم از آسمان بر خاک، پیوند زمینگیرت شدم وقتی که دیدم زمین خوردی به طرزی ناخوشایند همینکه شعله ها پرواز کردند تو هم آتش گرفتی مثل اسپند تویی آن دلبر شیرین زبانی که پیغمبر تو را می خواند دلبند بگیر ای دستگیر از نوکرت دست مرا پابند کن پابندِ پابند اگر عشقت هنر باشد حسن جان! هنرمندم هنرمندم هنرمند نشان دادی به ما با دست خالی که آدم می شود باشد توانمند تو را دیدم به پرچم های هیئت تو را دیدم به جبهه، روی سربند علی را با حسن ها می شناسند به «تهرانی» و «نصرالله»، سوگند خدا را با علی ها می شناسند به این سید علیِ آبرومند سرم یک توده، ابرِ انتقام است دلم آتشفشانی از دماوند شدم زندانیِ چشمت وگرنه من و غم تا ابد هستیم هم بند کرامت را گرفت از تو، کریمی - که شد خان و بزرگ مردمِ زند نه تنها که مرامت بین لرهاست که یک ایران به عشقت شد حسنوند تو در تقویم شمسی بودی ای ماه غریب و سرد مثل ماه اسفند نصیبت می شود تنهایی و درد برایت نیست وقتی که همانند تو را دشنام دادند و ندادی جواب دشمنت را جز به لبخند غریبی ناسپاست شد ولی رفت سرِ ظهر از سرِ خوان تو خرسند هزاران نقشه در سر پروراندند برای کشتنت بستند ترفند چه کرده با تو زهرِ جَعده مولا!؟ چگونه سر کنم با این فرآیند!؟ دخیل بوسه می بستم به تابوت که از من تیرها سبقت گرفتند قم المقدسه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🙏🌷 برای مدینه و امام مجتبی (ع) انگورِ شهادت ........................ ای غریب دو جهان! شب شده... با شب بنشین که دلم لک زده لبخند تو را... ماه ترین! غافل از نور تو بودم همه ی سال اما رو زدم تا به تو...! هر آینه دیدم تسکین ما که بودیم!؟ همان قومِ به حج رفته ی خواب آن خوارج که نبودند شبی توّابین در رکاب حسن از جنگ جمل سیر شدیم با معاویه نشستیم سر سفره ی دین بزنم آه گریزی به در خانه ی وحی آن دری که... شد از آغوش خدا عطرآگین آتش آمد که به غارت ببرد باغی را آتشی سخت که پشت تبری کرد کمین به هوا رفت صدای علی از ضربه ی کین مادر افتاد زمین و پسر افتاد زمین بگذریم از دل این کوچه ی بی رحم، حسن روز تشییع تنت را کمی از دور ببین تیرها زوزه کشان سمت تو می آیند... آه زخم هر تیر شده روی رکاب تو، نگین هر که آمد به بقیع تو کبوتر شد و گفت که فضای حَرمت بود عمیقاً سنگین کاش این جمعه، ظهور پسرت باشد و کاش از حرم طرح جدیدی بزند روح الامین ۱ شاعران از تو بگویند غزل پشتِ غزل بیت بیتش بشود بر سر ایوان، آذین مستِ انگور شهادت شدی و باید که بر ضریحت بزند فرشچیان نقش، چنین: ۲ «رشته ی تاک چنان بر پر و پایم پیچید که جهان، سبز شد و آدمیان، حورالعین» ما گدایان توایم، از همگان دل کندیم دلخوشیم ای پسر فاطمه... تنها به همین العجل! ذکر، مگر هست از این بالاتر؟ ما دعا کرده و او گفت به جامان آمین قم المقدسه .................................................. ۱. نقاش معاصر استاد حسن روح الامین ۲. نقاش معاصر استاد محمود فرشچیان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌴🌴به نخل سبز علی (ع) حسن سبز است! ........................... به لطف چشم او، دشت و دمن سبز است چنانکه شال ساداتِ وطن سبز است تمام شهر از چشمش گذر کردند چراغ چارراهش دائماً سبز است تفاوت می کند سبزیِ او اما...! وگرنه مثل خیلی ها لجن، سبز است یقین دارم به اینکه دوستش دارم چنانکه مطمئن هستم چمن سبز است نخیلِ اشک از من، ربّنا از او که پایان دخیل او شدن سبز است به خاکِ مجتبی افتاده بذرِ دل تمام واژه ها در شعر من سبز است علی... جان است و زهرا... قلب و احمد... تن حسین، آه و حسن مثل سخن، سبز است حسین از روز اول پرچمش سرخ و عَلَم در دست عباس و حسن، سبز است حسین آنکه به خون غلتید و غارت شد اگرچه تا ابد... آن پیرهن سبز است! حسن، آیینه ی درد است چون مادر ولی آهی که دارد در دهن، سبز است بلندای نگاهش، روز موعود است که چشم اندازِ یک سرو کهن، سبز است خیانت می کند یک شاخه در این باغ تبر بر شانه ی هیزم شکن سبز است خدا...! بنویس بر تختهْ سیاهِ دل دروغ است اینکه می گویند زن سبز است چنان کرده اثر زهرِ جفا در او که وقتِ دفن او دیدم کفن، سبز است قم المقدسه