🌷غزلی عاشقانه تقدیم به بزرگمرد عرصه سخن
جناب استاد مجاهدی (پدر شعر آیینی)
سروده سحرگاه پنجم تیرماه ۱۴۰۱
۲۶ ذی القعده ۱۴۴۳
به پاس زحمات استاد مجاهدی (پدر شعر آیینی)
بودن
................
دیدم در آبِ چشم او پیمانه بودن را
باید تماشا کرد این میخانه بودن را
اهل خرابات است و از آبادیِ مستان
برهم زده غمواژه ی ویرانه بودن را
پر کرده جام شاعری را از رخ ساقی
با مستی اش، دامن زده دیوانه بودن را
تیغ قلم را سایه کرده بر سر دفتر
خالی نکرده لحظه ای میدانِ بودن را
با آیه های روشنِ اعجاز در هر شعر
تفسیر کرده معنی فرزانه بودن را
سروی برایم شعر خواند و از تعالی گفت
در سایه اش دانستم آب و دانه بودن را
بغض هزاران ابر در من خفته... کو کوهی!؟
او را بغل کردم بفهمم شانه بودن را
دُرّ و گوهر می ریزد از لب ها و چشمانش
تا علتی باشد چنین دردانه بودن را
حظ می کنم حافظ شدن را در پس هر بیت
در هر غزل می بینم این رندانه بودن را
ای همنشینِ خواجه و هم سفره ی سعدی
ما را بفهمان ساعتی... در خانه بودن را [۱]
پشت درِ خود ایستادم! در زدم... «من» بود
از «تو» ولی آموختم بیگانه بودن را
فردوسیِ آیینی [۲] و خاکستر شعری
آتش زدی ققنوسِْ هر افسانه بودن را
باید که عمری در «محیط» عاشقی باشی
تا حس کنی تنهاییِ «پروانه» بودن را [۳]
محمد عابدی
...............................................
۱.میرزا علی اصطهباناتی شیرازی ملقب به معین الشریعه مشهور به فقیر شیرازی یا فقیر اصطهباناتی، زادهٔ سوم شعبان در استهبان (۱۲۹۶–۱۳۵۱ قمری/ ۱۲۵۶–۱۳۱۰ خورشیدی) خطیب، ادیب و شاعر قرن سیزدهم، متخلص به فقیر که به ادبیات فارسی و عرب اشراف داشته و بیشتر آثارش را به پیروی از سعدی سروده است. آثار او درونمایه عرفانی، اخلاقی و حکمی دارد.
از خود وی چنین نقل شده است: اول شعری را که گفتم در سن پانزده سالگی در ارض اقدس در شهر مشهد در مجمع جمعی از اهل ادب، رباعی معروف خوانده شد:
دل گفت مرا علم لدنی هوس است
تعلیمم کن اگر تو را دسترس است
گفتم که الف، گفت دگر هیچ مگو
در خانه اگر کس است یک حرف بس است
۲. این لقب یا عنوان از طرف شاعر به استاد مجاهدی داده شده است که همچون فردوسی که زبان فارسی را زنده نگه داشت در پاسداشت شعر آیینی بی وقفه کوشید و عنوان پدر شعر آیینی را دریافت کرد.
۳. «پروانه» تخلص شعری استاد مجاهدی است و «محیط» نام انجمن شعری است که ایشان پدید آورنده آن بود و بیش از نیم قرن، آن را مدیریت کرد.
🔰داستان این غزل، از تعارف سیگاری ناخواسته توسط استاد مجاهدی در جلسه ای خصوصی شروع شد و منی که به ایشان ارادت قلبی دارم و نتوانستم بی ادبی کنم و دستشان را رد کنم
سیگار استاد
.......................
استاد سیگاری تعارف کرد
من هم کشیدم در کنارش ریز
بعد از دو تا پُک، تازه حس کردم
شاعر شدم شاعرتر از پاییز
دیدم خودم را در میان دود
دیگر فقط من بودم و او بود
چندی گذشت و یک غزل فرمود
خالی شدم از خویش، از او لبریز
گفت از شراب همتِ خواجه
گفت از گلستانِ نگاه شیخ
او باغبانِ دشتی از گل بود
من یک مترسک بر سر جالیز
زد یک پُک سنگین و پنهان شد
کوهی میان جنگل ابری
باران مضمون ریخت بر جانم
از اشکِ آن چشمانِ شورانگیز
در استکان چای خود حل کرد
قندِ وجودم را به لبخندی
هورتی کشید اشعار نابم را
چی بهتر از یک نقد تند و تیز!؟
از خود مثال آورد در هر بیت
از نردبان شعر بالا رفت
در لایه زیرین هر شعرش
دیدم شعور واژگان را نیز
در چشم خون آلود او پیداست
یک ظهر عاشورای بی پرده
«باید بمیرم ایستاده» آه
از آیه های سرخ رستاخیز
تا در محیط عاشقی باشم
باید مرید لایقی باشم
من که ندارم در تشرف ها
جز تار مویش هیچ دستاویز
«یک آسمان پرواز» باید کرد
«در سایه سار حضرت خورشید»
پروانه «یک صحرا جنون» دارد
با «آسمانی ها» سر این میز
جام علی را بر لبش آورد
مست از تولی شد به یک رعشه
رقص سماعی داشت مولانا-
در چشم او؛ رقصی جنون آمیز!
یک یا علی گفت و زمینم زد
یک یا علی گفت و بلندم کرد
من هم علی گویان شبیه او
بی خود شدم از خویش و از هر چیز
بذر محبت بر دلم پاشید
با دست هایی از تعالی پُر
بر جان من افتاد و شخمم زد
خاک مرا چون دید حاصلخیز
ظرف مرا بشکست هر هفته-
لیلاترین مجنونِ این سامان
بر من همیشه لطف دارد او
در حیرتم از این همه تبعیض
می خواستم شعری بخوانم باز
از روزهای سختِ تنهایی
ساعت نگاهی کرد بر من...گفت
استاد خسته ست از میان برخیز
محمد عابدی
قم المقدسه
..............................................
«»: نام کتاب ها و مجموعه های شعری استاد مجاهدی
🌺🎊🎇🎉🌟
به پیشگاه امام جواد (ع)
باده ی نور
.................
ما که هستیم؟! سرابِ عطشی رو به زوال
تو که هستی؟! خبر آبیِ دریای زلال
تا که خورشیدِ ازل بر گِل آدم تابید
او حقیقت شد و ما سایه ای از خواب و خیال
سر من داغ شده از عرقِ شرم جواد
باشد این باده به اهل کرم و جود، حلال
تا ببینم نفسی... نفْسِ خدا را در ماه
چشم های تو جلو آمد و شد صبح وصال
تا که سائل... برسد! تاک وجودت خم شد
دست های تو پلی زد به بلندای کمال
هر کجا صحبتی از نور و تجلی می رفت
از تو آورد سَبیکه به شبِ شهر، مثال ۱
چون عمویش علی اصغر، تب باران دارد
کارِ صد سرو و صنوبر کند این تازه نهال
باده می ریخت از انگور امامت در جان
و جهان مست شد از جرعه ی او، هفده سال
بدعت معتزله، بیعت با شیطان بود ۲
آن جماعت که به دل داشت سر جنگ و جدال
عصمت از روی تو بارید به هر دعوتِ کور
معتصم بود در آیینه ی چشمان تو لال ۳
عالِم دهر، ابوجعفرِ فاضل اینجاست ۴
مرد اگر هست بیارید به میدان سوال
لرزه انداخت به اندیشه مأمونِ دروغ
«قالَ صادق» که می آورد به لب، طبق روال
تیغ بُرّانِ ولایت به دهان میچرخاند
به مسلمانِ ریاکار نمی داد مجال
تا علی گفت و ولی گفت و جلی گفت و بلی
همگان، مات جلال و... همگان، محو جمال!
از ولی گفت و غدیر و شب معراج و رسول
دین بی مِهر علی!؟ وای... مُحال است مُحال!
امّ فضل از پس نیلوفر مرداب آمد ۵
تا به تدریج کند غرق... تو را، غرق ملال!
باخبر بودی و حرفی نزدی، این یعنی
صید دل کردی و آخر نشدی صید، غزال!
با توام، با تو که یک عمر حسینی بودی
با تو که نوحه شدی... شد شب و روزت گودال
رفتی و شاعر چشمت لب دفتر را دوخت
تا غمت را ننویسد، نشود بال... وبال
این اشارت ز امام دو جهان ما را بس ۶
او که فرمود: شمارا به خدا... بیت المال!
سر به تقدیرِ رضا داد و اجل شد انگور
تا در آغوشِ گلستان رضا، رفت از حال
#محمد_عابدی
قم المقدسه
...........................................................
۱. سبیکه؛ یک. نام مادر امام جواد (ع)
دو. زر و سیم گداخته
خاموشی چراغ هنگام فارغ شدن سبیکه (خیزران) و روشنی اتاق بعد از تولد حضرت (به نقل از حکیمه؛ خواهر امام رضا (ع) در کتاب مناقب ابن شهرآشوب)
۲. معتزله: از جریانهای اصلی کلامی در میان اهل سنت است. عقل و خرد را به تنهایی برای پیروی از اسلام راستین کافی میدانستند؛ و گاهی نظرات فلاسفه را با دین مخلوط میساختند. بعدها اشاعره برخاستند و جانشین اهل حدیث شدند. اشاعره را میتوان جمع میان معتزله و اهل حدیث دانست ولی آنها نیز عقاید معتزله را مردود میدانستند
۳. معتصم؛ خلیفه عباسی همزمان امام
۴. ابوجعفر؛ کنیه امام جواد (ع)
عالم و فاضل؛ دو مورد از القاب ایشان
۵. امّ فضل؛ همسر امام جواد (ع)
۶. بیتی از حافظ شیرازی
بر لب جوی نشین و گذر عمر ببین
کاین اشارت ز جهان گذران ما را بس
👌🌷 برای امام جواد (ع)
یازده
..............................
شرط دین در اعتدال است اعتدال است اعتدال
غیر ازین دین ابتذال است ابتذال است ابتذال
هر رسولی با خودش آورد تعبیری بدیع
تا بفهماند خدا را با زبان حال و قال
مصطفی، آیینه شد... زهرای زهره، نور پاک
مرتضی شد جلوه گر؛ «گویا» محمد بود و آل
چهارده گام بلند است از زمین تا آسمان!
غیر از آن هرآنچه می بینی... فقط خواب و خیال
چشم های او حسن بود و دو ابرویش حسین
باقر و سجاد بودند آن صدای بی مثال
صادق و کاظم، قنوت دست های بالغش
ماهِ لبخندِ پدر در هر رکوعش چون هلال
یازده...! فصل امام مهربانی ها تقی ست
او که باتقواترین بود و به شانه داشت بال
روسیاهم، برقعی از نور میخواهم جواد
از ید بیضای موسایت، بپوشانم جمال ۱
نقشه ی شیطان صفت ها شد بر آب از آیه اش
هر حدیثش آتشی می زد به جان اعتزال ۲
معتصم از روضه ها ترسید و حکمی تازه داد
خون سادات حسینی شد به دستورش حلال
شیعه! مولایت غدیری زاده و اهل ولاست
مفتخر باش و به شکر این ولی، بر خود ببال
«پله پله تا ملاقات خدا» با عشق باش ۳
نردبان عقل، کوتاه است از درک کمال
نام تو مشکل گشایم بوده در تهدیدها
حرز تو بالاتر است از مهره و تعبیر و فال
با رضایت آمدم، از عمه آوردم سلام
پل زدم از مشهد و قم تا به دریای وصال
پیش از این در سامرا و کاظمین از بیمِ جان
حقِ دیدار تو شد ای دست برتر، پایمال
نسخه داعش به دست قاسمت پیچیده شد
امنیت دارد عراق، اینروزها... تا بوکمال ۴
#محمد_عابدی
قم المقدسه
....................................................
۱. اشاره به حضرت موسی مبرقع فرزند بلافصل ایشان که در چهل اختران قم آرمیده اند و از شدت زیبایی، نقاب به صورت می گذاشتند.
۲. اعتزال: یک. گوشه نشینی و کناره گیری
دو. قدرت مکتب «اعتزال» و پیروان معتزله در زمان حضرت، افزایش یافته بود تا آنجا که حکومت وقت نیز از آنان حمایت می کرد و از نفوذ خود برای تقویت و تثبیت خط فکری آنان و ضربه زدن به فرقه های دیگر بهره می برد. معتزلیان نیز از این فرصت استفاده برده، دستورات دینی را بر عقل ناقص خود عرضه می کردند و آنچه را که عقلشان صریحاً تأیید می کرد، می پذیرفتند و بقیّه را رد و انکار می کردند.
۳. پله پله تا ملاقات خدا اثر دکتر عبدالحسین زرینکوب
۴. شهری در مرز سوریه و عراق (آخرین پایگاه داعش)
نائب الزیاره شما عزیزان در محضر بانوی با کرامت قم، فاطمه ثانی و عمه امام محمدتقی (ع) هستم🙏
👌🤦🏻غزلی به پیشگاه امام رضا (ع)، امام جواد (ع) و حضرت معصومه (س)
همقدم
................
با اینکه جهانِ هر کسی محترم است
پایان جهان و جان هر کس عدم است
باید که وجود را صدا زد همه شب
معنای وجود در جواد و کرم است
او مثل رضا، زیاد بخشید... زیاد
هر قدر بگویم از رضا باز کم است
در مشهد و کاظمین و قم، می گردم
آنجا که فرشته با بشر همقدم است
بر هر سه حرم نگاه می اندازم
در سینه ام انگار که دنیای غم است
آنقدر که نقره داغ کردند تو را
ایوان طلای تو از این داغ، خم است
بارانیِ روضه ات شدم تا دیدم
هر اشک، کبوتری رها در حرم است
هنگام زیارتت نفس می گیرم
نور صلوات، در دم و بازدم است
هر ضربه ی استاد، گُلی شد به ضریح
صد رازِ شگفت در زبان قلم است
عشاق جهان را سر ذوق آورده
این کعبه که هم کعبه ی جان، هم صنم است
هنگام طوافش لکَ لبیک بگو
این کعبه، صفا و مروه ای مغتنم است
#محمد_عابدی
قم المقدسه
📣معاونت فرهنگی-تبلیغی بنیاد فرهنگی امامت برگزار می کند.
🔹هشتمین نشست شاعرانه #مدح_امیر
همزمان با ولادت امیرالمؤمنین علیه السلام
🔸با حضور حضرت آیت الله سیدعلی میلانی دامت برکاته
🔹سخنران: حجت الاسلام والمسلمین استاد میرزامحمدی
🔸با اجرای حامد حجتی
🔷شعرخوانی شعرای ارجمند:
امیراکبرزاده
سیدمحمد بابامیری
شهاب خالقی
حامد طونی
حسین مودب
مهدی کبیری
مجتبی خرسندی
مهدی قنبری از نوشآباد
سجاد روانمرد از بروجرد
محمدجواد اکبری از کاشان
علی گلچینپور از تهران
🔶خانوادگی دعوت هستید
🗓زمان: پنجشنبه ۵ بهمن ماه ۱۴۰۲ (۱۳ رجب ۱۴۴۵) ساعت ۱۵
🏢 مکان: قم، بلوار سمیه، خیابان شهیدین، بنیاد فرهنگی امامت
🆔 @Bonyad_Emamat
🆔 @emamateradat
🆔 @Abedi_Aaeini
🌺تقدیم به شش ماهه اباعبدالله الحسین علیه السلام
کوثر
...........
به جهان آمد و شد جان حسین بن علی
سوره ی کوثرِ قرآنِ حسین بن علی
کربلا ناب ترین شعر خدا بود و حسین -
شاه بیت و... علی اش، آنِ حسین بن علی
#محمد_عابدی
قم المقدسه
🙏🌹 به ساحت حضرت علی اصغر (ع)
شش ماه
...............
شش ماه فقط مانده کبوتر بشود
شش ماه فقط مانده که پرپر بشود
ای کاش که حرمله نمانَد زنده
تا آخر قصه ی تو بهتر بشود!
#محمد_عابدی
قم المقدسه
🌷🙏برای محمد (ص) و علی (ع) که یکی بودند
نخلستان
...............
نبی، خورشید شهر است و علی، ماهی به نخلستان
یکی گاهی به صحرا و یکی گاهی به نخلستان
محمد، ابر رحمت شد عطش را سر برید اما
چه خوش تر بود اگر می شد شبی راهی به نخلستان
محمد آمد و حیدر به دنبالش نفس می زد
چه کس شایسته تر از او به همراهی به نخلستان
همینکه آستین بالا زد و عمامه را برداشت
مُبدّل شد همانا واحه ای واهی به نخلستان
نه از روی طمع بود و نه از باب زمین خواری
دلش پُر بود مولا... کَند اگر چاهی به نخلستان!
علی هر بار سر در چاه کرد اینگونه خواندش ماه:
«تو آن احساس پاک و ناخودآگاهی به نخلستان»
گدایان، حاتم طایی شدند و سکه بخشیدند
به تخت بوریا تا تکیه زد شاهی به نخلستان
جهان در خواب غفلت بود و مولا غرق بیداری
و مهتابی که هر شب می کشید آهی به نخلستان
#محمد_عابدی
#اشعار_علوی
قم المقدسه
🆔 @Abedi_Aaeini
Mohsen Chavoshi - Ali (128).mp3
4.5M
🟦 علی علی تو به ولله تمام منی...❣
🎶#موسیقی
🆔 https://eitaa.com/Abedi_Aaeini