«اللهم عجل لولیک الفرج» 😭🤲🏻
سیزده
...........
سیزده نحس نباشد که نمادِ ولی است!
که رجب هست گواه من و این منجلی است!
سیزده بار زمین گفته علی! این جمعه -
آسمان، منتظر گفتن یک یا علی است ✋🏻
#محمد_عابدی
قم المقدسه
#عید_غدیر_مبارک
🆔 @Pelak15
🆔 @Abedi_Aaeini
🌷👌🏻 تقدیم به علی بن ابیطالب (ع)
در روز_غدیر به مولا عرض کنیم👇🏻
لبریز
.....................
راه را گم کرده ام، یک جاده می خواهم علی
گیر کردم، راه حلی ساده می خواهم علی
من از این دنیای وانفسا به جز مِهر خودت
یک دل بیچاره و دلداده می خواهم علی
له شدن مابینِ زائرها خرابم می کند
مست انگور ضریحم، باده می خواهم علی
ذاکری با لهجه، بیتی پارسی را خواند و گفت
من سگ کوی توام، گلّاده (قلّاده) می خواهم علی
سجده بر سنگ تو زین العابدینم می کند
از خودت در این حرم، سجاده می خواهم علی
تا شبی، یک گوشه از قدر تو را قنبر شوم
چشم هایم را کمی افتاده می خواهم علی
داده فرزندت عبا بر دعبلِ شاعر ولی
من لبِ بر باده و لباده می خواهم علی
جای آزادی برای دختران کشورم
مام میهن را زنی آزاده می خواهم علی
از تو هرگز کم نخواهم خواست ای دریاترین
هر چه که #زهرا به خوبان داده، می خواهم #علی!
#محمد_عابدی
قم المقدسه
#عید_غدیر_مبارک
🆔 @Abedi_Aaeini
🆔 @Pelak15
🌷🙏برای محمد (ص) و علی (ع) که یکی بودند
نخلستان
...............
نبی، خورشید شهر است و علی، ماهی به نخلستان
یکی گاهی به صحرا و یکی گاهی به نخلستان
محمد، ابر رحمت شد عطش را سر برید اما
چه خوش تر بود اگر می شد شبی راهی به نخلستان
محمد آمد و حیدر به دنبالش نفس می زد
چه کس شایسته تر از او به همراهی به نخلستان
همینکه آستین بالا زد و عمامه را برداشت
مُبدّل شد همانا واحه ای واهی به نخلستان
نه از روی طمع بود و نه از باب زمین خواری
دلش پُر بود مولا... کَند اگر چاهی به نخلستان!
علی هر بار سر در چاه کرد اینگونه خواندش ماه:
«تو آن احساس پاک و ناخودآگاهی به نخلستان»
گدایان، حاتم طایی شدند و سکه بخشیدند
به تخت بوریا تا تکیه زد شاهی به نخلستان!
جهان در خواب غفلت بود و مولا غرق بیداری
و مهتابی که هر شب می کشید آهی به نخلستان
#محمد_عابدی
#اشعار_علوی
قم المقدسه
#عید_غدیر_مبارک
😭امیدوارم به عنایت مولا، همه ما از خواب غفلت بیدار شویم🙏🏻
🆔 @Abedi_Aaeini
🆔 @Pelak15
🌺 ﷽بنام خداوند جانها 🌺
✅ مولا علی (ع) : وَ فِرُّوا إلی الله مِن الله...
میگویند پسری در خانه خیلی شلوغکاری کرده بود. همهی اوضاع را بهم ریخته بود. وقتی پدر وارد شد، مادر شکایت او را به پدرش کرد. پدر که خستگی و ناراحتی بیرون را هم داشت، شلاق را برداشت.
🤦🏻 پسر دید امروز اوضاع خیلی بیریخت است، همهی درها هم بسته است، وقتی پدر شلاق را بالا برد، پسر دید کجا فرار کند؟ راه فراری ندارد! خودش را به سینهی پدر چسباند. شلاق هم در دست پدر شل شد و افتاد.
😭🙏🏻 شما هم هر وقت دیدید اوضاع بیریخت است به سوی خدا فرار کنید!
🆔 @Abedi_Aaeini
🆔 @Pelak15