eitaa logo
یا صاحب الزمان ادرکنی ❤
7.1هزار دنبال‌کننده
6.5هزار عکس
7.8هزار ویدیو
26 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
7.01M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 😱😱😰😰 💢 آخرالزمان و نشانه های ظهور💢 خروج سفیانی و... مردان و زنان در آخرالزمان 🔥🔥وقایع و رخدادها🔥🔥 ☠ های_نزدیکی_ظهور 💝الّلهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَـ الْفَرَج💝 ╲\╭┓ ╭⁦🌺🍂🍃🌺🍂🍃 ┗╯\╲ @Adreknee
۱ توی یک خانواده پرجمعیت به دنیا آمدم و بزرگ شدم از همون بچگی من دوست داشتم که با اعضای خانواده ام متفاوت باشم دلم میخواست مرکز توجه همه باشم و وقتی که میرم یه جا همه به من بیشترین توجه را بکند اما یکی از معایب زندگی توی ی خانواده پر جمعیت اینه که به همه توجه کافی نمیشه منم قربانی این موضوع شدم و ی جورایی برام شد عقده که دیده بشم زندگیم روی پایه توجه و تایید دیگران می گذشت توی مدرسه سخت درس میخوندم که توی کلاس پیش بچه ها و معلم ها مورد توجه قرار بگیرم حتی خانواده مم برای نمراتم بیشتر تحویلم میگرفتن و متاسفانه این موضوع به همین جا ختم نشد ادامه دارد کپی حرام
۲ ۱۸ سالم بود که رفتم سرکار توی کارگاه کوچکی کار میکردم اما انقدر خودم رو بزرگ نشون داده بودم پیش خانواده ام که فکر میکردند من حسابدار ی کارگاه بزرگم و خیلیا زیر دستم کار میکنن و این صاحب کارم حتی برای آب خوردن شم از من اجازه میگیره خانوادم وقتی که حرفام رو می شنیدن بیشتر از قبل توجه می کردن و اینها براشون خیلی عجیب بود که من تا این حد پیشرفت کردم این حس نیاز به توجه من همینجا ساکت نشد و هر روز بیشتر از قبل می شد با صاحبکارم رابطه خوبی داشتم تشویقم کرد که درس بخونم کم کم دست به دامن هر دروغی میشدم که خودم رو مرکز توجه دیگران بکنم این بینابین با چندتا پسرم دوست شدم که از خودم خیلی بهتر بودن و توجهی که اونا بهم می کردن به خاطر دروغ هایی بود که از زندگیم گفته بودم بهشون گفته بودم که بابام خیلی پولداره و سفرهای خارجی میریم ادامه دارد کپی حرام
۳ اونام با تصور اینکه میتونن از طریق من خودشون رو بالا بکشن با من دوست بودن یکی از این پسر ها خیلی دوستم داشت اونای دیگه هم همش حرف از این میزدن که بیان کار توی کارخونه بابام که به دروغ گفته بودم داریمش، یکی ازپسرها خیلی بهم محبت میکرد کم کم از بقیه دل کنده شدم و ولشون کردم و چسبیدم به همین یکی ، اسمش علی بود کم کم متوجه شدم علی تغییر کرده و حقیقت زندگیم رو متوجه شده اما به روم نمیاورد خودمم اتفاقی متوجه شدم که همه چیزو میدونه یه روز بهم گفت که می خوام بیام خواستگاریت من عاشقتم و نمیتونم بدون تو زندگی کنم بهش گفتم نمیخوام بیای من هنوز نمیخوام ازدواج کنم ادامه دارد کپی‌حرام
۴ گفت چرا؟ میترسی همه بفهمن که تو دروغ گفتی یا دستت برای خانوادت رو بشه ؟ نمیتونستم انکار کنم حرفامو برای همین راستشو بهش گفتم اره میترسم آبروم پیش تو یا خانواده م بره با ی لبخند گفت من خیلی وقته که دارم در رابطه با تو و خانواده ت تحقیق می کنم خانواده خوبی دارید حسن شهرت دارید و کسی و ندیدم ازتون ناراضی باشه من نمیدونم چرا دروغ گفتی اشکالی هم نداره تو بیا با من ازدواج کن منم به روت نمیارم هر کسی اشتباه میکنه، انصافا پسر خیلی خوبی بود بهش جواب مثبت دادم با خانواده ش اومدن خونمون و صحبت کردن چند وقت بعدشم باهاش ازدواج کردم خانوادش وقتی از مدرک تحصیلی من پرسیدن با یک اینکه فارغ التحصیل یکی از شهرهای کشور بودم به دروغ گفتم که رفتم هند و درس خوندم اونا هم با پز زیاد به فامیلاشون گفته بودن که عروسمون تو هند درس خونده شوهرم فهمید گفت این بار هیچی نمیگم و توام دروغ نگو دوباره با خانوادش که حرف میزدم از سفرهای خارجی دوران مجردیم میگفتم باز شوهرم فهمید و هیچی نگفت ادامه دارد کپی حرام
۵ کم کم خانواده شوهرم متوجه دروغ های من شده بودن گاهی به روم می آوردن میخندیدن منم خیلی محکم سر حرفهام بودم رابطه م با شوهرم خیلی خوب بود یه روز بهم گفت من دیگه نمیتونم با دروغات کنار بیام آبرومو همه جا بردی و همه میدونن که دروغ میگی بهش گفتم اما با دروغ کلی خودمون رو بالا آوردم از دستم عصبانی بود و می گفت این بدتر خورو کردن خودمونه نه بالا بردن شورش رو در اوردی، همین حرفها باعث شد که بینمون اختلاف بیافته و دعوای بدی کردیم منم رفتم قهر خونه پدرم بهم پیام داد اگر قول بدی دست از دروغ گفتن برداری من میام دنبالت یه زندگی بهتر از قبل برات میسازم وگرنه طلاق من به شوهرم گفتم که نمیتونم دروغ نگم فکر نمیکردم اینجوری بشه احتمال میدادم بیاد دنبالم اما شوهرم نیومد و منو طلاق داد خیلی دوسش داشتم جدایی از شوهرم ضربه روحی خیلی بدی بهم وارد کرد تا مدت ها مریض بودم ادامه دارد کپی حرام
۶ کمی که بهتر شدم دوباره شروع کردم به دروغ گفتن که مادرم بهم گفت من از همان نوجوونیت که دروغ میگفتی میدونستیم فقط دستتو رو نمیکردم میگفتم دلت میشکنه اما الان میبینم که اشتباه کردم ای کاش اون موقع یکی میزدم توی دهنت که از سزت بیافته اینقدر دروغ نگو مامان جان خیلی بهم برخورد ولی دیدم راست میگه به مرور زمان تنها شده بودم دیگه دورم خلوت بود الان دست از دروغ گفتن برداشتم دیگه دروغ نمیگم ولی ای کاش از اول دروغ نمیگفتم شوهرمو از دست دادم و هنوزم که هنوزه پشیمونم گاهی اوقات دعا می کنم که کاش زمان به عقب برگرده و من جور دیگه ای رفتار کنم اما غیر ممکنه پایان کپی حرام
🔮دعای برای روا شدن حاجات از امام صادق علیه السلام 💎عبدالملک بن عمرو روایت کرده از امام صادق علیه السلام که فرمودند: 🏮روزهاى و و را روزه بدار، و چون روز پنجشنبه به آخر رسدبه ده مسكين، هر مسكينى يك مدّ [به مقدار تقريبى 10 سير] طعام صدقه بده. ودر آغاز روز جمعه غسل كن و به صحرا برو و نماز جناب جعفر را، بخوان، آنگاه زانوها را برهنه ساز و بر زمين بگذار و بگو: 📿يَا مَنْ أَظْهَرَ اَلْجَمِيلَ وَ سَتَرَ اَلْقَبِيحَ يَا مَنْ لَمْ يُؤَاخِذْ بِالْجَرِيرَةِ وَ لَمْ يَهْتِكِ اَلسِّتْرَ يَا عَظِيمَ اَلْعَفْوِ يَا حَسَنَ اَلتَّجَاوُزِ يَا وَاسِعَ اَلْمَغْفِرَةِ يَا بَاسِطَ اَلْيَدَيْنِ بِالرَّحْمَةِ يَا صَاحِبَ كُلِّ نَجْوَى وَ مُنْتَهَى كُلِّ شَكْوَى يَا مُقِيلَ اَلْعَثَرَاتِ يَا كَرِيمَ اَلصَّفْحِ يَا عَظِيمَ اَلْمَنِّ يَا مُبْتَدِئاً بِالنِّعَمِ قَبْلَ اِسْتِحْقَاقِهَا يَا رَبَّاهْ يَا رَبَّاهْ 🎈ده مرتبه 📍اَللَّهُ يَا اَللَّهُ 🎈ده مرتبه 📍يَا سَيِّدَاهْ يَا سَيِّدَاهْ 🎈ده مرتبه 📍يَا مَوْلاَهْ يَا مَوْلاَهْ 🎈ده مرتبه 📍يَا رَجَايَاهْ 🎈ده مرتبه 📍يَا غِيَاثَاهْ 🎈ده مرتبه 📍يَا غَايَةَ رَغْبَتَاهْ 🎈ده مرتبه 📍يَا رَحْمَانُ 🎈ده مرتبه 📍يَا رَحِيمُ 🎈ده مرتبه 📍يَا مُعْطِيَ اَلْخَيْرَاتِ 🎈ده مرتبه 📍صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدِ كَثِيراً طَيِّباً كَأَفْضَلِ مَا صَلَّيْتَ عَلَى أَحَدٍ مِنْ خَلْقِكَ 🔮ده مرتبه و حاجاتت را از خداوند متعال درخواست کن. 📗منبع : مصباح المتهجد ج 1 ص 331 – بلد الامین ص 152 ق کنید عزیزان نماز جعفر طیار رو در منزل خودتون هم می تونید بخونید❌