#کوری ۱
من خیلی بدجنس بودم و از کارامم لذت میبردم تسلط زیادی روی سه تا برادرم داشتم و تا میتونستم توی زندگیشون کارشکنی میکردم زنداداش هام که میترسیدن زندگیشون رو بدتر نکنم به من هیچی نمیگفتن و کسی کاری به من نداشت خودم سه تا پسر و دو تا دختر داشتم حرف م برای برادرهام عینیت سند بود گاهی اوقات وقتی که میدیدم با دست پر میرن به سمت خونشون می گفتم بیا خونه ما و میکشوندمشون اونجا وقتی که می اومدن میگفتم شب و اینجا بمون برای اینکه دلم نشکنه اونا هم قبول میکردن میموندن اما زناشون خیلی از این موضوع ناراحت بودن اذیت و آزار های من تمومی نداشت شوهرم هم متوجه رفتارهام شده بود گاهی بهم میگفت دست از این کارهات بردار اما من کوتاه بیا نبودم میخواستم حرف حرف خودم باشه از اینکه ازم میترسیدن احساس قدرت می کردم و خیلی خوشحال بودم
#ادامهدارد
❌کپی حرام⛔️
#کوری ۲
وقتی میرفتم خونه زن داداشام به همه چیز دست میزدم جای وسایل رو عوض میکردم خودشون میدونستن بعد بیام ببینم جای وسیله عوض شده باهاشون قیامت می کنم و میدونستم که داداشم اجازه اینکه وسایل جابجا کنن رو بهشون نمیدن و میگن خواهرمون گفته اینجا باشه یه بار سر زده رفتم خونه داداشم دیدم خونه خیلی نا مرتبه فتم برای چی اینجا این شکلیه زن داداشم به من گفت که حالش خوب نیست منم مجبورش کردم که با همون حال شروع کنه به تمیز کردن وگرنه به داداشممیگم از اینجا بندازش بیرون اونم از ترس آبروش جلوی خانوادهاش اون روز خونه رو تمیز کرد اما متوجه این که از من خوشش نمیاد و نفرتش نسبت به خودم شدم برام مهم نبود بهش گفتم سبزی قورمه داری دوتا بسته بهم بدی
#ادامهدارد
❌کپی حرام⛔️
#کوری ۳
اونم گفت که نداره و خودش هم تموم کرده منم ناغافل رفتم سر فریزر شو دیدم بیست بسته قورمه سبزی داره برای اینکه تنبیه ش کنم تمام سبزی ها رو برداشتمو اوردم خونه خودم شوهرم وقتی بسته های قورمه سبزی رو دستم دید و متوجه شد که من چیکار کردم با من دعوا کرد که تو حق نداری اینقدر بدجنسی کنی اما من محلش نذاشتم گفتم به تو ربطی نداره و اینا رو با پول داداشم خریدن شوهرم بهم گفت که دیگه باهات کاری ندارم خودت میدونی ولی اینو بدون که خدا جای حق نشسته و ی روز جوابت رو میده از خونه بیرون رفت منم با احساس پیروزی که برای سبزی ها داشتم برای خودم خوشحال بودم چند وقتی گذشت که خبر رسید زن داداشهام به دور از چشم من دورهمی گرفتن فکر انتقام ازشون زد به سرم
#ادامهدارد
❌کپی حرام⛔️
#کوری ۳
اونم گفت که نداره و خودش هم تموم کرده منم ناغافل رفتم سر فریزر شو دیدم بیست بسته قورمه سبزی داره برای اینکه تنبیه ش کنم تمام سبزی ها رو برداشتمو اوردم خونه خودم شوهرم وقتی بسته های قورمه سبزی رو دستم دید و متوجه شد که من چیکار کردم با من دعوا کرد که تو حق نداری اینقدر بدجنسی کنی اما من محلش نذاشتم گفتم به تو ربطی نداره و اینا رو با پول داداشم خریدن شوهرم بهم گفت که دیگه باهات کاری ندارم خودت میدونی ولی اینو بدون که خدا جای حق نشسته و ی روز جوابت رو میده از خونه بیرون رفت منم با احساس پیروزی که برای سبزی ها داشتم برای خودم خوشحال بودم چند وقتی گذشت که خبر رسید زن داداشهام به دور از چشم من دورهمی گرفتن فکر انتقام ازشون زد به سرم
#ادامهدارد
❌کپی حرام⛔️
#کوری ۴
برادر هام رو صدا کردم و بهشون گفتم که بیاید مثل قدیما خودمون باشیم بدون اینکه شوهر من یا زنای شما و بچه مون باشن بریم مسافرت عین همون قدیما که خودمون بودیم و خودمون برادرهام از حرفم استقبال کردن بهشون گفتم که دیگه از اینجا خونتون نرید و همین الان راه بیافتیم بریم شمال برادرامم قبول کردن بدون اینکه به کسی بگیم رفتیم شمال فقط من به شوهرم خبر دادم تو مسیر بودیم که زناشون تماس گرفتن منم مثل ابر بهاری گریه کردم و گفتم که بدور از چشم من دورهمی گرفتن و منو دعوت نکردن من خیلی دلم شکسته توروخدا بیاید حالشونو بگیریم تا یاد بگیرن که باید به من احترام بزارن برا همین بهشون نگید که ما کجاییم و با همیم برادرام که از زناشون عصبانی بودند متوجه شدند که من دارم انتقام میگیرم با من همکاری کردن به زن هاشون گفتن که برمیگردم خونه و گوشی هاشون رو خاموش کردن
چند روزی که توی شمال بودیم خیلی بهم خوش گذشت و برادرم گفتن که برگردیم زناشون رو ادب میکنن تا دیگه جرات نکنن یواشکی من برای خودشون دورهمی بگیرن این چند روز که گذشت ما برگشتیم به خانه، شوهر من مثل همیشه غر غر می کرد که این کارا آخر عاقبت نداره هیچ اهمیتی ندادم یکی از زن برادر هام که خیلی نترس بود و تلاش میکرد که دست منو رو کنه باهام تماس گرفت و به من گفت که میدونم چه نقشه ای کشیده بودی و فکر می کنی موفق شدی اما خدا جوابت رو میده
#ادامهدارد
❌کپی حرام ⛔️
#کوری ۵
خیلی بدم اومد که بهم حرف زد منم چند روز بعدش به همه برادرهام گفتم که دیدم به پریروز ی مرد غریبه رفت خونه داداشم، برادرم روی مسئله ناموسی خیلی حساس بود سریع حرف من رو باور کرد وقتی به خونشون رفتیم روبرو کردن مارو زنداداشم گفت دیدی که من مرد اوردم؟ من گفتم که آره دیدم، همسایه ها را اوردن روبرو کردن همه گفتن ما چنین چیزی ندیدیم، ولی حرف من برای برادرام سند بود برای اینکه جای شکی نمونه با صدای بلند قسم خوردم اگر دروغ بگم کور بشیم همه هم شنیدن، داداشم خیلی زنش رو زد و همون شب وقتی که داشتیم از خونه ش می آمدیم بیرون تا زنشو ببره بندازه خونه باباش برای طلاق میخواستم سوار ماشین بشم گوشه در ماشین تو چشمم رفت و همون لحظه چشمم پر از خون شد زن داداشم بلند بلند خندید و گفت بیا گفتی که اگر دروغ میگی خدا کورت کنه کورت کرد آبروی من رفت همون شب دکترا گفتن کور شدی فهمیدم دیگه هیچ وقت نمیتونم ببینم اون چشمم رو تخلیه کردن و مصنوعی جاش گذاشتن دستم که برای برادرم رو شد همشون دورمو خالی کردن الان حتی شوهرمم نگاهم نمیکنه
#پایان.
❌کپی حرام ⛔️