eitaa logo
یا صاحب الزمان ادرکنی ❤
7.1هزار دنبال‌کننده
6.4هزار عکس
7.6هزار ویدیو
26 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
⭕️ ✳️۱- در آخرالزمان، شدن به وسیله ی و است. حضرت محمد(ص) ✳️۲- در آخرالزمان، به مؤمنان واقعی و می گویند. امام صادق(ع) ✳️۳- در آخرالزمان، فراوان می شود. حضرت محمد(ص) ✳️۴- در آخرالزمان، از اسلام فقط آن باقی می ماند. حضرت محمد(ص) ✳️۵- در آخرالزمان، کاملا پوشیده می شود. حضرت علی(ع) ✳️۶- در آخرالزمان، می کنند؛ حتی در آب وضو و غسل. حضرت محمد(ص) ✳️۷- در آخرالزمان، شب ها می خوابند و نماز قضا می شود. حضرت محمد(ص) ✳️۸- در آخرالزمان، مؤذّنان به مظلومان پناهنده می شوند. حضرت محمد(ص) ✳️۹- در آخرالزمان، ی مردان زنانشان خواهند بود. حضرت محمد(ص) ✳️۱۰-در آخرالزمان، مردم از می گریزند. حضرت محمد(ص) ✳️۱۱-در آخرالزمان، مؤمن و فاسق می شود. امام حسن عسکری(ع) ✳️۱۲-در آخرالزمان، زنان و می شوند. حضرت علی(ع) ✳️۱۳-در آخرالزمان، علما را با لباس می شناسند. حضرت محمّد(ص) ✳️۱۴-در آخرالزمان، اسلام چون واژگون شده می ماند. حضرت علی(ع) ✳️۱۵-در آخرالزمان، برای حفظ دین باید از گریخت. حضرت محمد(ص) ✳️۱۶-در آخرالزمان، گناه خویش را به گردن می نهند. حضرت محمد(ص) ✳️۱۷-در آخرالزمان، بعضی از علما کار می شوند. حضرت محمد(ص) ✳️۱۸-در آخرالزمان، حضرت محمد (ص) هفتاد و سه گروه می شوند. حضرت محمد(ص) ✳️۱۹-در آخرالزمان، بهترین مونس مردم است. امام صادق(ع) ✳️۲۰-در آخرالزمان، عبادت را وسیله برتری می دانند. حضرت علی(ع) ╲\╭┓ ╭⁦🌺🍂🍃🌺🍂🍃 ┗╯\╲ @Adreknee
۱ من و شوهرم وضع مالیمون متوسط بود خدا بهمون دوتا بچه داد اوایل پسرم رو خیلی دوست داشتم و بینشون فرق میذاشتم میگفتم این پسره و باید بهای بیشتری بهش بدیم هیچ وقت پسرم رو بی پول نمیذاشتم و هر گونه ازادی ام بهش میدادم چون پسر بود دخترم که اعتراض میکرد چرا اینجوری میکنی و فرق میذاری میگفتم ساکت شو اون پسره و با تو فرق داره به مرور که بزرگ شدن فرق گذاری های منم بیشتر شد در حدی که صدای همسرم در اومد توجیح منم این بود که این پسره، پسرم رو حسابی لوس بار اوردم اما ذاتا پسرم عصبی بود و رفتار های منم تشدیدش کرده بود که فکر میکرد همه باید به ساز اون برقصن ادامه دارد کپی حرام
۲ بچه هام بزرگ شدن و شوهرمم فوت شد بعد از فوت شوهرم پسرم بخاطر محبت های زیادی من بی مسئولیت و لوس بار اومده بود برعکس دخترم خیلی دلسوزم بود کشیده شدم سمت دخترم، برای پسرمم زن گرفتم و سرگرم زنش و نامزدی و این چیزا بود خلا وجود همسرم رو با دخترم پر کردم به حدی که از شوهرش بدم اومد فکر میکردم دامادم دخترم رو برای خودش گرفته و اگر اون نباشه دخترم تمام و کمال مال منه دخترمم بهم خیلی محبت میکرد اما پسرم بیشتر ‌وقتشو با زنش بود خیلی با هم خوب بودن و همو دوست داشتن اما من از حسودی داشتم‌ منفجر میشدم هر کاری میکردم بینشون فاصله بیافته مقطعی بود و دوباره باهم خوب میشدن رابطه عمیق من و دخترم باعث شد که زندگیش با شوهرش بهم بخوره اما اصلا برای من مهم نبود و از خدامم بود طلاق بگیرن چندباری تا طلاق بردمشون ولی باز اشتی میکردن ادامه دارد کپی حرام
۳ پسرم و زنش طبقه بالای خونه من زندگی میکردن خیلی هوام‌ رو داشتن و بهم محبت میکردن و میرسیدن ولی من خوبیاشونو وظیفشون میدونستم و فکر میکردم که باید اینکارارو بکنم هیچ وقت تشکر نکردم هر کاری هم‌ برام میکردن معتقد بودم که کم کردن و کار خاصی انجام ندادن عروسم خیلی رک بود و مستقیم حرفشو میزد این برام ازار دهنده بود ی بار که بحثمون شد هر کاری کردم پسرم‌ کتکش بزنه یا بینشون دعوا درست شه نشد که نشد، هر حرفی میزدن عروسم ی دلیل منطقی داشت که حتی خودمم قانع میشدم و نمیتونستم توی دام بندازمش عروسم‌انصافا خیلی خوب بود و حرمتم رو نگه میداشت اما من قدر دان نبودم همیشه باهاش بد رفتاری میکردم در عوض دامادم خیلی باهام بدرفتار بود ولی تا میتونستم حرمتش رو نگه میداشتم که ی وقت دخترم سرشکسته نشه ادامه دارد کپی حرام
۴ با عروسم عین ی ادم اضافه و بی ارزش رفتار میکردم و در عوض با دخترم بهترین رفتارو میکردم در عوضم عروسم خیلی بهم احترام میذاشت و دخترم اصلا، منم فکر میکردم دخترم با من خودمونی هست و عروسم از ترس با من خوبه، این شرایط ادامه داشت و من اگر هزار تومن پس انداز داشتم یا طلا میخریدم همه رو میدادم به دخترم میگفتن تو نگه دار با اینکه از عروس و پسرم چیزی ندیده بودم ولی فکر میکردم ممکنه بیان بدزدن ازم یا وقتی خونه نیستم خونه م رو بیان بگردن با اینکه خودمم مطمئن بودم اینها در حد فکر هستن و محاله اینکارارو بکنن ولی بازم خودم رو قانع میکردم که اونها پول منو میخوان نه چیز دیگه انگار از اینکه بهشون بدبین باشم لذت میبردم ادامه دارد کپی حرام