eitaa logo
آفتابگردان‌ها
527 دنبال‌کننده
180 عکس
34 ویدیو
1 فایل
«ما همه آفتابگردانیم» محلی برای نشر آثار شاعران جوان انقلاب اسلامی اعضای محترم دوره‌های آفتابگردان‌ها پل ارتباطی ما جهت ارسال شعر، پیشنهادات و انتقادات: https://eitaa.com/office4poem موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب @Aftabgardan_ha
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از شهرستان ادب
غیرت قیصر این را بنویس یادگاری: گنجشک به قیمت قناری جادوی رسانه مسخمان کرد با شعبده و شلوغ‌کاری چادر ز سر زنان کشیدند گفتند حجاب اختیاری سرباز مدافع وطن را کشتند به جرم پاسداری جلّاد و شهید جابه‌جا شد در مغلطۀ خبرگزاری افسوس که چشم‌انتظاران ماندند به چشم‌انتظاری کو غیرت قیصر امین‌پور؟ کو شور حمید سبزواری؟ از پا منشین، دوباره برخیز ای شعر بلند پایداری @shahrestanadab
🇮🇷 دست‌هایم به روی تو باز است، تا زمانی که عمر امان بدهد چه نیازی به اینکه ‌نامحرم، به تو آغوش رایگان بدهد پارۀ جان و ساقۀ تُردَم، قد بکش، گل بده، بهاری باش نکند پاسخ سؤالت را، رنگ و وارنگی خزان بدهد سر سجاده، زیر چادر من، خانه‌ات را دوباره برپا کن خانۀ عشق و اعتقادت را، نتواند کسی تکان بدهد درد دل کن همیشه می‌شنوم، غم اگر داشتی خریدارم نگذاری تمسخر دستی، اشک‌های تو را نشان بدهد خانه و خانواده‌ات اینجاست، ما تو را عاشقانه می‌خواهیم نکند نور چشم این خانه، دل خود را به این و آن بدهد خانه با قلب‌های ما گرم است، سر سفره کنار هم‌ شادیم نفروشی کرامت خود را، بی‌طمع کی غریبه نان بدهد؟ خانه یعنی وطن عزیز دلم، وطن آغوش مادر است آری! عاقل آخر نمی‌تواند که خانه را دست دشمنان بدهد 🇮🇷 @Aftangardan_ha
هدایت شده از شهرستان ادب
به رغم زخم زبان‌ها به غم، عنان ندهم ز کف، قرار خود از طعن طاعنان ندهم رفیق عهدشکن! از تو کمترم، آری اگر که بر سر پیمان خویش جان ندهم اگر چه صورتم از سیلی خودی سرخ است چراغ سبز به بیگانگان نشان ندهم به خیمه‌گه چو شبیخون بی‌امان زده خصم ز تیربار کلامم به او امان ندهم به رغم این همه تحریم، پیش چشم عدو ز بیم، پرچم تسلیم را تکان ندهم سبک‌‌سرانه چو پیران طالب تمجید زمام عقل به تأیید هر جوان ندهم بس است خوردن نیش از شکاف‌ها یک بار دوباره در دهن مار، امتحان ندهم رهین باور خویشم! هر آنچه خواهی گو که دل به خشم و خوشایند این و آن ندهم به رغم تازه به دوران رسیدگان حریص مقام فقر به سرمایۀ‌ جهان ندهم زمین اگر همه دشمن شود، بگو به «امین» که دست زخمی او را به آسمان ندهم @shahrestanadab
ای دل تو چگونه نشکنی با این داغ؟ آتش زده باز دست دشمن بر باغ یک زخم دگر به زخممان افزودند با این خبری که آمد از شاهچراغ @Aftabgardan_ha
🇮🇷 هرچند دشوار است، راه ساده‌ای دارد آبادی این خاک حتماً جاده‌ای دارد هر چند دشمن روی میزش کینه می‌چیند غوغا برای هیچ و... فکر ساده‌ای دارد از گردباد حادثه هرگز نمی‌ترسیم وقتی وطن هر جای خود دلداده‌ای دارد در این زمانه، روزهای سختی و تحریم این خاک در خود مردم آزاده‌ای دارد با شور می‌خواند تمام چاوشی‌ها را هر بار پیروزی فوق‌العاده‌ای دارد ما می‌توانیم و همیشه سرفرازانیم باغ شهیدان لشکر آماده‌ای دارد 🇮🇷 @Aftabgardan_ha
🇮🇷 از جان برایت می‌نویسم خاک زرخیز یک‌ بار دیگر با تمام درد برخیز در برگریزِ فتنه‌هایِ استخوانسوز برخیز و جانی تازه شو در جان پاییز جانِ تمام مردهای سرزمینم! مام وطن! دلداده! دلدارم! دلاویز ای بر تمام دردهامان مرهمِ‌ عشق ای شادی شب‌های غمگین و غم‌انگیز خورشید از چشم تو دستی گرم دارد دریا و باران از نگاه توست‌‌ لبریز با دشمنانِ چشم‌های پاک، دشمن چشمان تو با پاکبازان صلح آمیز دست از وجود و جانمان شستیم مادر! با جان فرزندان خود، با غصّه بسْتیز! یک‌ بار دیگر با تمام درد برخیز ای دامنت سبز و سپید و سرخِ زرخیز 🇮🇷 @Aftabgardan_ha
گودال قتلگاه همین‌جاست، اینجا که جمع خون و جنون است اینجا که شروه‌خوان عزیزان، اینجا که دشت شیون و خون است تَق‌تَق صدای تیر می‌آید، جای اذان نفیر می‌آید دشمن رسیده تا لب مقتل، آه این صدای پای قشون است باید چه کرد این همه غم را؟ خون را، شهید را و حرم را شاهِ چراغ! حال دلم را از من سراغ گیر که چون است درد آمده که مرد بگرید، بر جسم‌های سرد بگرید مرهم به غیر اشک ندارد، زخمی که از شماره فزون است جز آه در بساط ندارم، آهی که کاخ ظلم بسوزد با این شرار خانه‌برانداز، دشمن به حدّ مرگ زبون است @Aftabgardan_ha
سرمست و رها کنار هم رقصیدند معنای شعار «زندگی» را دیدند در پیش نگاه حضرت شاهچراغ یک دسته گل لاله به خون غلتیدند @Aftabgardan_ha
هدایت شده از فصل فاصله
وطن، عشق، آینده (نامه‌ای به جوانان وطن) امیدم به این شوروحال شماست به فردای فرخنده‌فال شماست همه‌شادی و شور و سرزندگی‌ست نشاطی که در قیل‌وقال شماست پر از جست‌وجویید و زاینده است جوابی که در هر سوال شماست دلیرید و شیرید و چشمان ما ثناگوی بازو و یال شماست من از منظر چشمتان دیده‌ام چه در خواب‌ها و خیال شماست تنم گرچه فرسوده، دارم دلی که هم‌قدّ و همسنّ‌وسال شماست افق‌های آینده تا بی‌کران در این سرزمین زیر بال شماست من و نسل من می‌رویم از جهان وطن، عشق، آینده مال شماست مجال من و ما گذر می‌کند پس از چند روزی مجال شماست که گفته‌ست خامان ناپخته‌اید که آغاز اوج و کمال شماست ولی جهد بیگانگان مدّتی‌ست در این عرصه جنگ و جدال شماست اگر رستم زال باشید او همیشه به فکر زوال شماست به دنبال نابودی این وطن جنوب شما و شمال شماست بدون وطن عشق و آزادگی خیالی خوش، امّا مُحال شماست امانت به دست شما این وطن که باغی سراسر نهال شماست به خون حفظ کردیم این خاک را که مال شما و منال شماست کنون پاس داریدش از جان و دل که او پاسدار جلال شماست اگر پاس دارید این باغ را همه شیر مادر حلال شماست وطن چشم امیدش ای سروها به آگاهی و اعتدال شماست @faslefaaseleh
آه ای وطن، ای داغ تو در سینۀ من هم دوست به تو زخم زده، هم دشمن با حضرت احمد بن موسی، امشب از خون دلی که خورده‌ای حرف بزن! @Aftabgardan_ha
🇮🇷 وقت آن است قلم برداری شاعرا تیغ دو دم برداری وقت آن است که در معرکه‌ها واژه در واژه عَلَم برداری مثل عباس تو هم از قلبِ پسر فاطمه غم برداری  بنویسی و نقاب از رویِ چهره‌ی شومِ ستم برداری    تیغ برداشته دشمن وقتی جای دارد که تو هم برداری سفره‌ی زخم به هرجا پهن است هان مبادا که تو کم برداری همه‌ی عمر به راه شهدا با سر ای کاش قدم برداری خاک ایران حرم است و گامی، کاش در حفظ حرم برداری 🇮🇷 @Aftabgardan_ha
غم است و هرچه بگویم از این قضیه کم است نگو دروغ که راوی کبوتر حرم است به بال خونی گلدستۀ حرم بنگر از این شهادت صادق چه شاهدی بهتر شکسته آینه‌کاری، عزا گرفته حرم به دوش پیکر زوار را گرفته حرم کجاست آن‌که تسلی دهد دل ما را؟ که غم گرفته دل احمد بن موسی را تفألی زدم و گریه کرد دیوان، گفت شکسته سینۀ حافظ ز داغ ایران گفت: «ز گریه مَردُمِ چشمم نشسته در خون است» در این عزا دل حافظ غمین و محزون است چه کرده‌اند که امروزِ ما پر از درد است چه کرده‌اند که رخسارِ لاله‌ها زرد است در این زمانۀ سفله دگر دلی خوش نیست و کام سعدی شیرین‌سخن، پر از تلخی‌ست: «دل شکسته که مرهم نهد دگر بارش؟ یتیم خسته که از پای بر کَنَد خارش؟» حریم دوست همیشه محل احرام است گلوله خورده ببین کودکی که بی‌نام است گلوله خورده خدایا سرور و سبزی باغ گرفته شاهِ خراسان عزای شاهِ چراغ و خادمی که از این داغ شعله‌ور شده بود شهید بود و در آن دم شهیدتر شده بود گلوله خورده در این بین نخبۀ ایران آهای نخبه‌پرستان کجاست غیرتتان؟ گلوله خورده زن مهربانِ آبادی کجاست مدعی حُقّۀ «زن... آزادی» گلوله می‌زند و سینه منفجر شده است دوباره درد در این خِطّه منتشر شده است مباد مرثیه ما را اسیر غم سازد حماسۀ شهدا را مباد کم سازد و روی سرخ شقایق مباد زرد شود و خون گرم شهیدان مباد سرد شود به دشمنان قسم خورده حرف ما این است که ضرب سیلی مردم مهیب و سنگین است @Aftabgardan_ha
شکسته بالِ نوپروازها، زخمی شده پرها بمیرم من، چه بهتی هست در چشم کبوترها! گلوله رد شده بی اِذن، هنگام اَذان از صحن ترک خورده‌ست آیینه، پریده رنگ مرمرها ببین! روی مفاتیح پدرها لاله روییده ببین! بوی شقایق می‌دهد مُهر برادرها سر سجاده، جایی در میان سجدۀ آخر هوای گریه دارد چادر زخمی مادرها چه بی‌‌ لالایی و بی ‌سرصدا خوابیده‌اند آرام عروسک‌های خون‌آلود در آغوش دخترها یکی سقا شده، آبی رسانده دست مجروحین یکی تنها شده، روضه گرفته بین پیکرها چه زیبایند این پروانه‌های شمع‌درآغوش چه آرامند روی دامن مولایشان سرها تو شاعر! از علی‌اکبر بخوان در گوش اشعارت تو مداح! از علی‌اصغر بگو بالای منبرها اگر فتنه، اگر غوغا، اگر آشوب، اگر بلوا بمان در قلعۀ ایمان و در باروی باورها خدایا! از تو و پیغمبرت در مکتب تکفیر برای قتل ما پاداش می‌خواهند کافرها شهادت سیب سرخی بود روی شاخۀ تقدیر که افتاد از قضا در دامن باآبروترها @Aftabgardan_ha
هنگام مغرب بود وقت نماز دسته‌جمعی با درختان شد گنجشک‌ها از راه، می‌آمدند و شور بسیاری نمایان شد فواره قامت بست تکبیر او تلقین او بود و نمی‌دانست گلدسته‌ها مبهوت گل‌ها همه حیران و ناآرام... طوفان شد صحن حرم خونین حالا صدای نحس رعد و برق می‌آید جمع کبوترها ناگاه پاشید از هم و دنیا پریشان شد یکبار دیگر آه دارد صدای بغض گوهرشاد می‌آید آیینه‌ها مات‌اند... نم‌نم غزل بارید در شیراز و باران شد اینجا چراغی هست این شاه با خود نور امید فرج دارد با هر شهید آری دل‌های ما ثابت قدم در راه ایمان شد @Aftabgardan_ha
🇮🇷 خون، گل شد و خاک لاله‌کاری شده است جوشیده و یک چشمۀ جاری شده است این خاکِ همیشه سبز را می‌بینی با خون شهید آبیاری شده است 🇮🇷 @Aftabgardan_ha
چشمان تو دید، هر چه این شهر ندید شاگرد حسین! دانش‌آموز شهید! ای شهد لبِ تو از عسل شیرین‌تر برخیر ببین که قاسم از راه رسید @Aftabgardan_ha
سلام داغ بزرگ نشسته بر سینه سلام گرمی خون‌های صحن آیینه سلام سرخی چادر نمازِ یاسِ سپید سلام صحنِ پر از نورِ لاله‌های شهید چه کرده‌اند چه شد روزهایمان مولا؟ کدام بغض، غزل می‌شود صدایم را؟ بخند، قهقه‌هایت، شعار، آمریکا دروغ و دشمنی‌ات آشکار، آمریکا چقدر بوی اسارت از این صدا پیداست چقدر، زندگی از دیدهٔ تو بی‌معناست تو با صدای جنایت و جَنگ‌ها، شادی و حقٓه‌های زن و زندگی و آزادی زنی که تبلیغِ خرده جنس‌هاتان شد فساد و نیرنگت در جهان، نمایان شد سکوت کن، چقدَر حقّه‌های تو پوچ است و چشم های تو پیش جهانیان، لوچ است وطن! تو مایهٔ فخری، همیشه آبادی شکوهِ چادرِ یک زن و صحن آزادی @Aftabgardan_ha
به گریه تا که نبیند دو چشم هموطنش را به خون نشسته نبیند شقایق چمنش را برای زن که نبیند سر بریده به دامن سر بریدهٔ همسر وَ طفل پاره‌تنش را برای مرد که روزی مباد آنکه ببیند به چنگ داعشیان گیسوی رهای زنش را به عزم رزم به میدان قدم گذاشت و یوسف به مقتل آمد و گرگی درید پیرهنش را کنون چه پاسخی آید به چشم مادر او که در انتظار نشسته نوید آمدنش را؟ کنون چگونه پدر را که دیده اش به جوان است بگویمش که بیاور برای من کفنش را؟ @Aftabgardan_ha
🇮🇷 آیینه شکست و باز، زیباتر شد دریا که به صخره خورد، دریاتر شد هر زخم که با تبر به این سرو زدند آن زخم جوانه زد، شکوفاتر شد 🇮🇷 @Aftabgardan_ha
مثل گل لاله، شعله‌ور از بادم چون گل شیپوری، زادۀ فریادم جوشش خونم من، شعرم و پر دردم کو قلم سرخی تا کند ایجادم؟ سینه سپر کردم، باز شهیدم کن تا که ببینم در معرکه جان دادم منتظر سنگم، تا که شوم تکثیر تا که ببینی با آینه همزادم خون مرا دشمن چون‌که به ناحق ریخت پاک شدم همچون لحظۀ میلادم اسلحۀ دشمن، جهل خودی‌ها شد جهل خودی‌ها آه، کی رود از یادم مرثیۀ شیراز، مرثیۀ مشهد روضه همان روضه‌ست، زخمی الحادم حرف شهادت شد، حاجت من را داد من که دخیلی بر پنجره فولادم آه پر از درد شاهچراغم من در دل این مجلس اشک گوهرشادم قلب پدر مجروح، جسم پسر خونین ناله بلند است آه، شاخۀ شمشادم چادر خونین را، کاش نمی‌دیدم روضه چه سنگین شد، از نفس افتادم این شب پاییزی، می‌رود اما من منتظر صبحِ نیمه خردادم @Aftabgardan_ha
هدایت شده از 🚩 هی هات | جهاندار
🚩 ای وطن ای بی‌قرار، ای غم سرشار، ای وطن ای زخم‌خورده از در و دیوار، ای وطن چادرنمازِ خونیِ گلدار، ای وطن شمشیرِ در نیام گرفتار، ای وطن تاریخِ موبمو شده تکرار، ای وطن این شعر نیست، این غم آتش گرفته‌ای است این اشک نیست، زمزم آتش‌گرفته‌ای است این شکوه نیست، پرچم آتش‌گرفته‌ای است این خیمه‌ی محرّم آتش گرفته‌ای است آتش تو را مباد سزاوار، ای وطن ابلیس را تصوّر ادریس کرده‌اند این است خدمتی که به ابلیس کرده‌اند از آن زمان که حیله و تَلبیس کرده‌اند شلوارهای بیشتری خیس کرده‌اند! ای دشمنت زبون و زیانکار، ای وطن در عین سرو بودنِ خود، سایه‌افکن است در اوج سربلندی و عزّت، فروتن است کاری که در رشادت مردان میهن است، چیزی شبیه حضرت عباس بودن است برخیز پا به پای علمدار، ای وطن گاهی اگر به دشت، نسیم ملایمیم مانند کوه در شب طوفان مقاومیم تا زنده‌ایم، ریشه‌کَنِ ظلم و ظالمیم یک انتقام سخت، بدهکار قاسمیم ای داغدارِ قافله‌سالار، ای وطن معشوق را شکفته و خندان که دیده است خندان میان خیل سواران که دیده است از سمت جاده‌های خراسان که دیده است اینقدر کوچه‌های چراغان که دیده است چشم‌انتظارِ لحظه‌ی دیدار، ای وطن @mehdi_jahandar
مزن به خواب خودت را، صدا صدای اذان است مبین سیاهی شب را، ببین سپیده‌دمان است مباد اسیر سکوت و سکون شب شده باشی که زندگی هیجان و حیات در ضربان است قبول! رد شدن از نیل، ترس و واهمه دارد کسی که پیرو موساست پس چرا نگران‌ است؟ عصای حضرت موساست دست حضرت خاتم خدای او که همین و هدایتی که همان است اسیر ترس شده شهر وقت حملۀ احزاب نگاه کن که نگاه نبی به فتح جهان است نترس و بگذر از این سقف بی‌اساس تکیده جهان بدون سقیفه، جهان امن و امان است غدیر خاطره‌ای نیست در تورق تاریخ غدیر دست هدایت در آستین زمان است @Aftabgardan_ha
🇮🇷 برای خاک، برای شرف، برای وطن برای خون شهیدی که ریخت پای وطن برای عزّت ایران، برای ایرانی که خطّ‌ و خال نیفتد به جای‌جای وطن برای آن همه خونی که ریخت بر این خاک برای آن همه جانی که شد فدای وطن برای «گریۀ هر روز مادران شهید» برای حسرت بابای بچه‌های وطن برای «فرّخی» و «عشقی» و «نسیم شمال» برای بلبل مست غزل‌سرای وطن برای ترک، عرب، لر، بلوچ، گیلک، کرد برای هرکه دلش می‌تپد برای وطن برای هرکه وطن را رها نکرد و نرفت که گرد و خاک نگیرد پر قبای وطن برای جملۀ «حُبُّ الوَطَن مِنَ الایمان» چه بیش‌ از این بنویسیم در ثنای وطن؟ برای این‌که بدانیم اوج خوش‌بختی‌ست که می‌شود ریه‌هامان پر از هوای وطن برای رقص جنون در میان آتش‌ و خون برای رد شدن از خویش در اِزای وطن برای این‌که اگر خسته شد، زمین نخورَد که شانه‌های من‌ و ما شود عصای وطن برای شاهرگ زیر تیغ رفتۀ ما اگر که خون بشود ضامن بقای وطن برای این‌که اگر تن‌ به‌ تن کفن بشویم مباد بر تن ما جامۀ عزای وطن برای آن که می‌آید به یاری ایران برای آخر شیرین ماجرای وطن 🇮🇷 @Aftabgardan_ha
🇮🇷 من از ریشه دواندن در دل این خاک خرسندم از این تقدیر خوشحالم، ثناگوی خداوندم خدا بذر وجودم را میان دشت ایران کاشت به لطفی بی‌کران در خاک حاصلخیز افکندم مرا رویاند و روییدم، چه رشد حیرت‌انگیزی که من، آن بذر کوچک، شد درختی که تنومندم تمام برگ‌هایم سبز و تازه، سیب‌هایم سرخ چه خوشبختم! چه سرسبزم! از این احساس می‌خندم زنی ایرانی‌ام، در سرزمین خویش آزادم به روی خاک حاصلخیز ایران نقش می‌بندم 🇮🇷 @Aftabgardan_ha
🇮🇷 به رخت شعر که دارم به تن بدهکارم به واژه واژه تن بی‌کفن بدهکارم به روضه‌های عجیب حسین مدیونم به روضه‌های غریب حسن بدهکارم حسین گفتن من هم اگر حماسی نیست به این دیار، به این مرد و زن بدهکارم سری‌ست روی تنم سبز، خوب می‌دانم به خون سرخ شهید وطن بدهکارم همان‌قَدَر که دم از شعر بی‌هدف زده‌ام به غزه، سوریه، لبنان، یمن بدهکارم به روز حشر چه خاکی به سر کنم، وقتی که هر شهید طلبکار و من بدهکارم 🇮🇷 @Aftabgardan_ha