آفتابگردانها
فراخوان کاروان پیادهروی اربعین سال ۹۸ ویژه آفتابگردانها https://aftabgardanha.com/%D8%AB%D8%A8%D8%
به اطلاع اعضای محترم دورههای مختلف آفتابگردانها میرساند مؤسسۀ شهرستان ادب، طبق سنت سالهای گذشته و به شرط توفیق، قصد راهاندازی کاروان پیادهروی «شاعران و نویسندگان ایرانی» در اربعین را دارد. به همین وسیله از همۀ اعضای علاقهمند و آمادۀ حضور در کاروان دعوت میشود جهت ثبت نام از طریق فرم ثبت نام در همین صفحه اقدام نمایند
توضیحات مهم:
• با توجه به #محدودیت_پذیرش، اولویت با کسانی است که زودتر ثبت نام کنند و هزینۀ سفر را به شمارهای که اعلام خواهد شد واریز کنند.
• با توجه به سختی شرایط بازگشت از مرز و با عنایت به فتاوای مراجع عظمای تقلید در خصوص توسع ایام اربعین، کاروان پیش از روز اربعین باز خواهد گشت.
• با توجه به برنامههای فرهنگی و ادبی پیشبینیشده، همکاری با عوامل اجرایی کاروان در برگزاری این برنامهها ضروری است.
• این سفر به صورت زمینی برگزار خواهد بود.
• در کاروان امسال، امکان حضور بانوان شاعر نیز مهیاست.
• حضور اعضا در جلسۀ توجیهی، روز پیش از سفر ضروری است.
• امضای تعهدنامۀ سفر برای همۀ اعضا ضروری است.
• امضای رضایتنامۀ ولی (همسر یا پدر) برای بانوان شاعر ضروری است.
توضیحات تکمیلی:
• هزینۀ سفر، 600 الی 800 تومان خواهد بود (مبلغ دقیق به زودی و پس از محاسبات کامل هزینههای سفر اعلام خواهد شد)
• زمان سفر حدوداً یازده روز قبل از اربعین خواهد بود (زمان دقیق و برنامۀ کامل سفر متعاقباً اعلام خواهد شد)
• جهت کسب اطلاعات بیشتر از آقای مهدی درویش (آیدی تلگرام @Mdarvish65 ) جویا شوید.
@Aftab_gardan_ha
دور از تو ببین از تک و تا افتاده
این سایه که زیر دست و پا افتاده
ای کاش بلافاصله میرفت از بین
این فاصلهای که بین ما افتاده
#رضا_ابوذری
#دوره_دوم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانيم
@Aftab_gardan_ha
پاشید خونِ ماه بر جامهی پگاه
افتاد پیکرش بر بام صبحگاه
شعله کشید روز در گیسوان ابر
آتش گرفت صبح از خونِ بی گناه
بر چشم آسمان جا ماند ردّ تیغ
بر تیغهی شفق جا ماند خون ماه
بارید آسمان با چشمهای سرخ
در قتلگاهِ ماه بر ماهِ قتلگاه
سرمستتر ز می، لبریزتر ز خم
میریخت باده را از کاسهی نگاه
تاریک شد جهان، شب باز میرسید؟
یا روز میرسید با جامهی سیاه؟
#امیرعباس_بختیاری
#دوره_ششم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانيم
@Aftab_gardan_ha
آرزوها به دلم زار نمیزد ای کاش
راز عریان مرا جار نمیزد ای کاش
سقف غمخانهی من داشت ترک برمیداشت
تکیه بر شانه ی دیوار نمیزد ای کاش
دل وامانده که از درد به تنگ آمده بود
حرفی از لحظهی دیدار نمیزد ای کاش
باز آن بغض گلوگیر چه از من میخواست
پیش چشم تو مرا دار نمیزد ای کاش
در منِ مرده که هفتاد كفن پوسانده
نبض یک خاطره هر بار نمیزد ای کاش
#زینب_احمدی
#دوره_چهارم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانيم
@Aftab_gardan_ha
سلام من به تو ای رشته کوه بینالود
شنیده میشود از چشمههات نغمهی رود
به یاد کودکیام آمدم به دامن تو
برای کودکِ پیرت بخوان هزار سرود
سروده میشود از قلبِ سنگ لالهی داغ
فروغ آن متجلی و شعلهاش بیدود
به جشنوارهی گلهای داغ میآید
کسی که نغمهی توحید خوانده چون داوود
بخوان که تازه شود عهد باستانی من
《کنون که در چمن آمد گل از عدم به وجود》*
بگو ترانه بخوانم به یاد عهد قدیم
مگر شکسته شود بغضِ آخرين بدرود
* حافظ
#حامد_فرد
#دوره_ششم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانيم
@Aftab_gardan_ha
#ویژهنامه_شعر_محرم_و_صفر_آفتابگردانها
و اربعین پس از این ابتدای عاشوراست
نگاه کن که خروج امام بعد مناست
نگاه کن که چگونه به صحنه میآییم
اگرچه باز به پای برهنه میآییم
برهنهپایی ما انقلاب سادهی ماست
که زخم، همسفر پابهپای جادهی ماست
مسافرانِ سحرخیزِ جادهایم هنوز
به رغم حادثهها ایستادهایم هنوز
بگو به شیخ کمی بیشتر نظاره کند
بگو که خیر ندارد که استخاره کند
بگو که خواب نمانَد، بگو شتاب کند
بگو که وقت ندارد که انتخاب کند
چه سود از اینکه برای دو کیسه، جان بدهد
هزار مرتبه ایمان برای نان بدهد
به هر طریق، بزرگ طریقتی باشد
مجازِ روشنِ هر بیحقیقتی باشد
بگو به شیخ دو خط هم بیاورد برهان
که خستهایم از این فقههای استحسان
چقدر دیدن و فهمیدن و دوباره سکوت
صدا شوید دمی، زندههای در تابوت!
صدا شوید و بغرّید! تا به کی لالی؟!
چقدر صورتک خندههای پوشالی
سلاح گریه ندارید پس خراب شود
کمی کمیل بخوانید تا که آب شوید
«بگو به شیخ که از کفر تا به دین فرق است»
میان راه تو با راه اربعین فرق است
پیاده رفتن ما مظهر رجزخوانیست
ولی همیشه رجز خواندن تو پنهانیست
میان قول و عملها بهانه میبینیم
و دستخطّ تو را کوفیانه میبینیم
دم از مصالحه در مجلس یزید زدی
برای وعدهی گندم، دم از امید زدی
بس است، توبه کنید آنچنان که حر باشید
برای پاک شدن متصل به کر باشید
به پا شوید که از دستتان زمان رفته
اگر که دیر بجنبید کاروان رفته
و اربعین پس از این ابتدای عاشوراست
نگاه کن که خروج امام بعد مناست
نگاه کن که چگونه به صحنه میآییم
اگرچه باز به پای برهنه میآییم
دوباره در سر ما شور عشق افتاده
حبیبهای غریبیم در دل جاده
بدون واهمه افتادهایم در این راه
هر آنکه همسفر کربلاست بسم الله
#محمد_مهدی_خانمحمدی
#دوره_اول_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha
#ویژهنامه_شعر_محرم_و_صفر_آفتابگردانها
این غلغله از کجا چنین میجوشد؟
از دور نگاه کن، زمین میجوشد
با خاک عراق، جز فرات و دجله
رودی دگر است، اربعین میجوشد
#محمدعلی_درریز
#دوره_ششم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانيم
@Aftab_gardan_ha
#ویژهنامه_شعر_محرم_و_صفر_آفتابگردانها
بر شاهراه آسمان پا میگذارم
این کفشها دیگر نمیآید به کارم
آوردهام آه دل جا ماندهها را
سنگینی آن بغضها شد کولهبارم
آوارهتر از رودها، صحرا به صحرا
خود را به امواج خروشان میسپارم
پاداش حج، در هر قدم! اجر کمی نیست
شکر خدا اینگونه طی شد روزگارم
خرما تعارف میکند، لبخند شوقی
از پینههای دستهایش شرمسارم
تیر «هزار وسیصد و هشتاد و هشت» است
تا کربلا زخم تنت را میشمارم
این ازدحام شهر، خلوتگاه راز است
من هم دلم را با تو تنها میگذارم
ذکر مصیبت میکند لبهای خشکت
بر زخمهای تو چگونه خون نبارم؟
در کربلای غربت تو، تاب ماندن
از کربلایت پای برگشتن ندارم
من آمدم، بی شک تو هم می آیی آخر
ای مهربان! ای روشنیبخش مزارم!
از راه برمیگردم اما از تو هرگز ...
#عباس_همتی
#دوره_ششم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانيم
@Aftab_gardan_ha
#ویژهنامه_شعر_محرم_و_صفر_آفتابگردانها
من حال پس از سقوط را میفهمم
آشفتهام این خطوط را میفهمم
برگشتهام از بهشتِ بینالحرمین
آدم شدهام ... هبوط را میفهمم
#محمدعلی_درریز
#دوره_ششم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانيم
@Aftab_gardan_ha
شعرخوانی #حمید_میرزایی شاعر عضو #دوره_اول_آفتابگردانها را در سایت آفتابگردانها تماشا کنید
https://b2n.ir/55044
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha
#ویژهنامه_شعر_محرم_و_صفر_آفتابگردانها
یکی آورده با خود گریههای گاهگاهش را
یکی در کولهبار کهنهاش بار گناهش را
یکی پیداست عمری خادم این آستان بوده
یکی هم بعد عمری تازه پیدا کرده راهش را
یکی در هر قدم هرم نفسها را بغل کرده
یکی در حسرت راهی شدن سرمای آهش را
یکی نذر شما کردهست چندین گوسفندش را
یکی وقف شما کردهست تنها سرپناهش را
بسوزان چهرهام را آفتاب داغ!، اربابم
خبر دارم که میبخشد غلام روسیاهش را
ببین موکب به موکب میشود تسخیر او قلبم
چنان ملکی که پیدا کرده باشد پادشاهش را
به هم میریزد آری نظم نفرتآور دنیا
امیر عشق تا آماده میسازد سپاهش را
قدمها محکماند و عزمها راسخ، چه غوغایی!
نمیبندد شهادت تا قیامت شاهراهش را
و در دیدار آخر مادرم با گریه میخندید
و من آوردهام تا کربلا با خود نگاهش را
#علی_سلیمیان
#دوره_هفتم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha
#ویژهنامه_شعر_محرم_و_صفر_آفتابگردانها
حاکم شده حسرت عجیبی بر شهر
از عطر کسی پر شده سرتاسر، شهر
دلتنگ کدام جادهای ای دل من؟
با دیدن چای صلواتی در شهر...
#حمیدرضا_مداح
#دوره_هفتم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha
خاطرم بعد از تو حتی لحظهای خرسند نیست
از همان روزی که رفتی بر لبم لبخند نیست
جرم من عشق است و محکومم به زندان زمین
هیچ کس جز شعر اینجا با دلم همبند نیست
هر کسی از دور حدسی میزند دربارهام
حال من چیزی شبیهِ آنچه میگویند نیست
شاعرت دار و ندارش دفتری ناقابل است
آنقدَرهایی که میخواهی تو، ثروتمند نیست
رفتی و دنبال راهت چشمهایم شد سپید
چشمهای آبیات دنبال من هرچند نیست
سر به روی شانهی دیوار شهرت مینهم
لحظههایی که دگر دستم به جایی بند نیست
#سید_محمدصادق_آتشی
#دوره_چهارم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha
#ویژهنامه_شعر_محرم_و_صفر_آفتابگردانها
خواندن روضهات از بس که جگر میخواهد
کار هر بیهنری نیست هنر میخواهد
یاکریمی به تمنای کریمی که تویی
پرشکسته به بقیع آمده، پر میخواهد
ابرها روی مزارت دلشان میگیرد
باد هم از سر کوی تو خبر میخواهد
گرچه بی شمع و چراغ است مزار تو ولی
شب ماتمزدگان از تو سحر میخواهد
ای وجودت همه اکسیر، نفهمیده تو را
یارت از دشمن اگر کیسهی زر میخواهد
حرز بازوی پسر داشت نشان از اینکه
سرفرازی همه جا اذن پدر میخواهد
صحبت از عاشقی قاسم و عبدالله است
صحبت از وادی عشق است که سر میخواهد
روضهات با جگر و تشت فقط، کامل نیست
روضهات بی کسی و کوچه و در میخواهد
تشنهی حُسن تو هستند حَسن، مرثیهها
شاعر از چشمهی چشم تو نظر میخواهد
#سمانه_خلفزاده
#دوره_ششم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha
#ویژهنامه_شعر_محرم_و_صفر_آفتابگردانها
من از نبرد دلم روسپید برگشتم
قرار بود بمیرم، شهید برگشتم
میان معرکه مشکی پر آب شد چشمم
لبان سوختهات را که دید برگشتم
میان معرکه وقتِ گریختن دیدم
که از گلوی تو خون میچکید، برگشتم
به هر طرف که دویدم، تو راه را بستی
و ناامیدتر از ناامید برگشتم ...
تو از تلاطمِ در جان من خبر داری
همین که لحظهی طوفان رسید برگشتم
اگرچه عقل اماننامه را گرفت و نشست
دلم به شوق تو با سر دوید برگشتم
#زینب_احمدی
#دوره_چهارم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha
هدایت شده از آفتابگردانها
قبل از تو انسان حرف انسان را نمیفهمید
گل را نمی دانست، باران را نمیفهمید
«آن»ی که از صبح ازل پیچیده در هستی
انسان قبل از خنده ات، «آن» را نمیفهمید
انسان قبل از چشمهایت هر چه میکوشید
پیدایی آن ذات پنهان را نمیفهمید
هر شب میآمد بشنود عطر صدایت را
حتی ابوجهلی که قرآن را نمیفهمید
در بی زمان بوسیده پایت را وَ الّا رود
در خود معطل بود و «جریان» را نمیفهمید
تا آمدی انسان به انسان گل تعارف کرد
قبل از تو انسان حرف انسان را نمیفهمید
#سعید_مبشر
#دوره_پنجم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha
چیزی نمیدانی از این اندوه پنهانم
من نیز از غمهای تو چیزی نمیدانم
تو اهل باران و بهارانی و من اما
از روزهای سرد بیرحم زمستانم
ای آشنای موجها، ای لنگر تسکین(۱)
من در کنار تو رها از بیم توفانم
بنگر مرا، بنگر به اندوه غزلخیزم
من آشنای زخمهای ارگ ویرانم
لبخند تلخی بر لبم جاریست چون قیصر
در خلوتم شعری از او آرام میخوانم:
اینروزها، اینروزها، اینروزها دیگر
تعداد موهای سفیدم را نمیدانم(۲)
۱و۲: اشاره به قسمتهایی از شعرهای قیصر امینپور.
#ابوالفضل_حمامی
#دوره_هفتم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha
🔹فهرست اسامی پذیرفتهشدگان در دورۀ هشتم #آفتابگردان_ها منتشر شد.
@Aftab_gardan_ha
🔹فهرست اسامی پذیرفتهشدگان در دورۀ هشتم #آفتابگردان_ها منتشر شد.
⚪️ دفتر شعر مؤسسه فرهنگی هنری «شهرستان ادب» اسامی شاعران جوان برگزیده برای عضویت در هشتمین دورۀ آموزشی را پس از دو مرحله داوری، اعلام کرد. اسامی این عزیزان در ادامه آمده است.
گفتنی است بیش از هزار نفر شاعر جوان از اکثریت قریب به اتفاق استانهای کشور برای فراخوان عضویت در این دوره اثر فرستاده بودند. این موضوع مراحل و کار داوری را بیشترتر و دشوارتر کرد، اما داوران کوشیدند که با توجه به معیارهای متعدد، مستعدترین افراد را برای عضویت در این دوره انتخاب کنند.
بیشک در جمع شاعرانی که افتخار نداریم امسال در خدمتشان باشیم، شاعران بسیار خوب و آیندهداری هستند. امیدواریم این عزیزان در دورههای آینده شرکت کنند و به عضویت #آفتابگردانها درآیند.
برای اطلاع از اسامی پذیرفتهشدگان به نشانی زیر مراجعه کنید.
https://aftabgardanha.com/Content/ID/2499/
@Aftab_gardan_ha
51.84M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📽نماهنگ#معما
به مناسبت فرارسیدن یوم الله ۱۳آبان روز تسخیر «لانه جاسوسی» توسط دانشجویان پیرو خط امام راحل
شاعر و خواننده:
#سید_صادق_آتشی
#دوره_چهارم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha
زیر آوار سنگها ماندی، عرش در عرش آسمان لرزید
داغِ بم تازه شد برای همه، باز هم قلب یک جهان لرزید
از دهت درد سرکشی ماندهست، چشمهای مشوّشی ماندهست
زیر آوار آرشی ماندهست؟ تیر در دست هر کمان لرزید
لرزه بر جان روستا افتاد، آه اینبار جای دریاها
خاک بلعید جسمِ سارا را، کوه از دردِ خانچُبان لرزید
عصر یک روز گرم مردادی، آذری آذری زمین رقصید
عاشیقی داشت نغمه سر میداد، تن تتن تن تتنکنان لرزید
درد را در چکامهها خواندیم، آخر شاهنامهها خواندیم
صبح در روزنامهها خواندیم: عصر دیروز «ورزقان» لرزید
#محمد_شکریفرد
#دوره_دوم_آفتابگردانها
از مجموعه شعر #گشایش
نشر #شهرستان_ادب
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha
قبل از تو انسان حرف انسان را نمیفهمید
گل را نمی دانست، باران را نمیفهمید
«آن»ی که از صبح ازل پیچیده در هستی
انسان قبل از خنده ات، «آن» را نمیفهمید
انسان قبل از چشمهایت هر چه میکوشید
پیدایی آن ذات پنهان را نمیفهمید
هر شب میآمد بشنود عطر صدایت را
حتی ابوجهلی که قرآن را نمیفهمید
در بی زمان بوسیده پایت را وَ الّا رود
در خود معطل بود و «جریان» را نمیفهمید
تا آمدی انسان به انسان گل تعارف کرد
قبل از تو انسان حرف انسان را نمیفهمید
#سعید_مبشر
#دوره_پنجم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha
آفتابگردانها
هو الباقی
با نهایت تاسف و تاثر باخبر شدیم که آقای #محمد_هدایتزاده از اعضای دوره هفتم آفتابگردانها که به تازگی داغدار از دست دادن پدر خویش بودند، به سوگ مادر خویش نشستهاند. مجموعه #آفتابگردانها مصیبت وارده را به ایشان تسلیت عرض میکند و از خداوند بلندمرتبه مغفرت و رحمت برای آن عزیز از دست رفته و صبر برای بازماندگان خواستار است.
@Aftab_gardan_ha
تقدیم به شهید مظلوم؛
میرزا یونس استادسرایی
(میرزا کوچکخان جنگلی)
در های و هوی باد و در آرامش باران
ریشه دواندم از گذشته تا همین الان
از گیسوی آشفتهام برگی نمیریزد
از پیکر من شاخهای نشکسته در طوفان
بر شانههای خستهام گنجشکها خوابند
من کیستم؟ نیمی درختم، نیمهای انسان
حاشا اگر در گوشهای آرام بنشینم
فرقی ندارد کنج خانه، گوشهی زندان
در سایهام همسایهها آرام میگیرند
آرام میگیرند از تبریز تا تهران
آنها که میگفتند میمانند، برگشتند
تنها، به پایان میرسد این راه بیپایان
راه پس و پیش مرا بنبست میبینند
اینسو به دریا میرسم، آنسو به کوهستان
جمع تبرها، ارهها، ارابهها جمع است
این سالخورده سرو تنها مانده در میدان
آتش گرفته نیمی از من در تنور نان
آتش گرفته نیمی از من بر سر قلیان
من؛ جنگلی از سروهای چکمه پوشیده
من زندهام، امضا؛ ارادتمند، کوچکخان
#مجتبی_حاذق
#دوره_دوم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha