هدایت شده از شهرستان ادب
این آیههای سورۀ حشر است، هان! به گوش!
در صور میدمند، هلا خفتگان، به هوش!
بالابلندِ مأذنهها با اذان خوش است
زیباتر آنکه مسجدالاقصی زند خروش
میدان پر از تلألو «الله اکبر» است
مهلت تمام! زوزۀ بیدادها خموش!
سردار! صبح سورۀ اسری دمیده است
جای تو خالی است در این بزمِ نوشنوش
طوفان شدهست، جان برادر! کجاستی؟
دستی برآر تا که بگیری علم به دوش
بسیار زخم دیده و سر خم نکرده است
جانم به استقامت این خاک سختکوش
این فتح ناب، از نفحات شهادت است
بوی بهار میدهد این دشت لالهپوش
#فائزه_زرافشان
#آزادی_قدس
#فلسطین
#شعر_مقاومت
@shahrestanadab
هدایت شده از شهرستان ادب
قسم که جان من و تو درون یک تن بود
و جانمان نخ یک شمع نیمهروشن بود
کفن سپیدهٔ صبح من و تو بود انگار
و گورجمعیمان ناگزیر، میهن بود
همان که رج زده بودیم با هزار امید
–گلیم خانهیمان– زیر پای دشمن بود
زمین به حنجرههامان گدازهها میریخت
و روی پیکرمان سنگ و تیرآهن بود
هوا، هوا خفهشد بین ابرهای سیاه
و شیونی که میآمد هراس یک زن بود
زنی که گیج و پریشان نشست بر آوار
زنی که خواهر من بود، مادر من بود
به مرگ خیره نماندیم و قهوه نوشیدیم
به ناسلامتی هرچه بمبافکن بود
من و تو داد زدیم و خدا شنید چه غم؟
که گوشهای جهان عاجز از شنیدن بود
#زینب_احمدی
#فلسطین
#شعر_مقاومت
@shahrestanadab