#شعر_کودک_و_نوجوان
هدیه به پیشگاهِ
#امام_حسن_عسکری_علیه_السلام
روییده یک شکوفه
بر شاخههای امّید
یک نوگل بهشتی
در بوستان توحید
او چون ستارهای سبز
در باغ آسمان است
از نسل آفتاب و
امّید شیعیان است
چشم امام هادی
روشن، که نور آمد
با این گل بهشتی
عطر ظهور آمد
نام حسن میانِ
یک دسته یاس و شببو
از آسمان رسیده
هدیه به مادر او
از ده امام، عطری
جاریست در کلامش
پاک است مثل دریا
زیباست مثل نامش
#فاطمه_غلامی
#دوره_پنجم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha
بیا ای بادِ پاییزی شبم را غرق رویا کن
نوازش کن مرا، حال مرا چون شهر، زیبا کن
کمی با من قدم بردار جای او که دیگر نیست
کمی با من پریشان شو، کمی با من مدارا کن
به یاد بغضهایی که به آسانی ترک خوردند
برایم از نگاه آسمان اشکی مهیا کن
به پایم برگ میریزی، چه لذتبخش پاییزی!
سرود برگهای خسته را با من تماشا کن
به باطن سردی اما رنگهای گرم میپوشی
خودم را در تو میبینم، مرا آیینه! رسوا کن
برای رفتنت یلدا گرفتم «جشن دلتنگی»
به یاد خون دلهایم انار دیگری وا کن
#فاطمه_غلامی
#دوره_هفتم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha
هدیه به پیشگاه پیامبر مهربانی
یک شب میان آسمانها
صدها فرشته ریسه بستند
با چلچراغی از ستاره
تاریکی شب را شکستند
باران رحمت چکه چکه
بارید آن شب بر دل خاک
زیباتر از ماه و ستاره
آمد به دنیا غنچهای پاک
چشمان خود را باز کرد و
دنیا پر از عطر خدا شد
نام محمد از همان روز
ذکر لب سجادهها شد
#فاطمه_غلامی
#دوره_پنجم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha
دریا شبیه آسمون
بزرگه و خیلی قشنگ
توی دلش خونه دارن
ماهیهای رنگ و وارنگ
عروس دریایی، داره
یه پیرهن نرم و سپید
خریده از صدف خانم
گوشوارههای مروارید
ماهی زرد عینکی
یه گوشه فکر بازیه
ارّهماهی تو نجاریش
مشغول خونهسازیه
مثل یه نقاشی شده
دریا با بچهماهیهاش
کشیده رنگای اونو
خدای مهربون، براش
#فاطمه_غلامی
#دوره_پنجم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha
دوچرخهام دوباره
بی حال و لق و لوق است
آهنگ چرخهایش
امشب تلق تولوق است
قهر است با من انگار
کز کرده کنج خانه
آورده او برایم
از صبح، صد بهانه
بابابزرگ خوبم
با چسب و پیچ و آچار
رفته عیادت او
مانند یک پرستار
یک زنگ هم خریده
هدیه برای چرخم
تا آشتی دهد باز
ما را دوباره با هم
#فاطمه_غلامی
#دوره_پنجم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha
خانهتکانی کردهایم امروز
باید که برگردی به انباری
صد خاطره، صد قصه از یلدا
حالا میان سینهات داری
هرچند جایت خالی است اما
هستی میان خاطرات ما
گرمای مهرت توی تابستان
پر میکند انباری ما را
وقتی زمستان باز برگردد
تو میشوی در خانهها مهمان
غصه نخور اصلا که آنجایی
خوب استراحت کن، بخاری جان!
#فاطمه_غلامی
#دوره_پنجم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha
روی جوراب من است
عکس گلدانی قشنگ
توی آن یک دسته گل
شادمان و رنگ رنگ
گفت دیشب خواهرم
هست جورابت کثیف
میدهد گلهای آن
بوی بد... آه... پیف... پیف
وای! تقصیر من است
او اگر بد بو شده
آب میخواهد، اگر
خسته و اخمو شده
خاک گلدان تشنه بود
من شدم یک باغبان
توی دشت آب و کف
باز شد گلهای آن
#فاطمه_غلامی
#دوره_پنجم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha
#ویژهنامه_شعر_محرم_و_صفر_آفتابگردانها
بابای من آهنگری دارد
او توی شغلش یک هنرمند است
با اینکه دشوار است کار او
روی لبش هر لحظه لبخند است
زنجیرهایی ساده و زیبا
میسازد او از چوب و از آهن
او ساخته در کارگاه خود
زنجیر خوبی هم برای من
امشب حسینیه عزاداریست
همراه بابا میروم آنجا
امسال هم زنجیرهایش را
او میدهد هدیه به هیئتها
#فاطمه_غلامی
#دوره_پنجم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha
زیر نور آفتاب
یک چنار مهربان
برگ برگ مینوشت
چند شعر و داستان
با صدای های و هو
باد، شادمان رسید
هر چه برگ سبز و زرد
روی شاخه بود، چید
چند برگ سبز را
باد ریخت توی آب
قصههای تازهای
خواند چشمه وقت خواب
ماند لای سنگها
برگ زرد کوچکی
گاز زد به گوشهاش
بچه کفشدوزکی
برگ آخر درخت
سهم یک کلاغ شد
آن چنار مهربان
قصهگوی باغ شد
#فاطمه_غلامی
#دوره_پنجم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha