ای چشمهایت از شکوه شعر سرشار
در گیسوانت ماجرای تازه بسیار
سحر تغزل، وامدار خندههایت
در بوسههایت حسن مطلعها پدیدار
در پیچ موهای تو پیچیدهست عالم
در قعر چال گونهات دنیا گرفتار
طعنه زده گرمای آغوشت به آتش
آتش زده خواب مرا رؤيات هر بار
تا روزم از عطر تنت لبریز گردد
هرشب میان خوابهایم گام بردار
هر بار فال از حضرت حافظ گرفتم
از چشم تو پرسید پاسخ را به ناچار
شبنم نشسته باز کنج چشمهایت
قدری بخند ای سوژهی شیرین اشعار
#مسعود_پایمرد
#دوره_هفتم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha