هدایت شده از شهرستان ادب
به آتشت کشیده است باز بغض تازهای
نشسته است بر دل صبور تو گدازهای
شکسته است شیشهٔ زلال خاطر تو را
به خاک و خون کشیده دست کینه زائر تو را
به یک اشاره شعله زد غمی عمیق بر زمان
زمین دوباره سرخ شد شکست بغض آسمان
چه بالها که باز شد از این دیار با صفا
چه مرغهای عاشقی که پر زدند تا خدا
تو حاج قاسمی، همیشه چاره ساز بودهای
تو حاج قاسمی که میهماننواز بودهای
تو آشیانهای برای جان هر کبوتری
تو آشنای از قدیم لالههای پرپری
سر تو سر سپردهٔ صراط مستقیم شد
خوشا سری که در کنار پیکرت مقیم شد
خوشا چنین نماز عشق با اذان چشم تو
خوشا چنین پریدنی در آسمان چشم تو
قسم به داغهای مانده در گلوی روزگار
قسم به آن شرار رفتنت که هست ماندگار
به اشکهای کودکی که خیره شد به مادرش
به آن جوان که سوختهست از غم برادرش
به خون آن مسافری که با تو روسپید شد
به آرزوی زائری که عاقبت شهید شد
به جان عاشقان تو نیامده هراس، نه
ادا نگشته است حق واژهٔ تقاص، نه
چه تیرهروز دشمنی که برده آبروی خود
که باب گور را کنون گشوده است روی خود
چهار سال میشود که در گِل است پایشان
جهنم است گوشهگوشه منطقه برایشان
به چشمهای کورشان نیامده است خواب خوش
که از گلویشان فرو نرفته است آب خوش
قسم به قطرهقطره خون پاک آسمانیان
تقاص میدهید پیش دیدهٔ جهانیان
شهید قدس باز از شما لجام میکشد
که خون ملت حسین انتقام می.کشد
هدایت شده از شهرستان ادب
اگرچه زخم و داغِ کینه بر تو کم نیامده
وطن! به سرو قامت تو هیچ خم نیامده
به هوش باش هموطن! به هوش باش جان من!
حقیقت است گوش کن بگو بگو به مرد و زن
همان که غیر تیغ و خون به میهنت نشان نداد
به کودکان بیگناه غزه هم امان نداد
از آن بهار پیش رو به ما نشانهای بگو
برای گریههایمان کجاست شانهای؟ بگو
قسم به حق سپیده میدمد بهار میرسد
که انتظار ها به سر رسیده، یار میرسد
#حادثه_تروریستی_کرمان
#سردار_سلیمانی
#سیدمحمدصادق_آتشی
@shahrestanadab
دوباره عطر شهادت عجین کرمان شد
چه آتشی به دل داغدار ایران شد
دوباره لاله شکفته به دشت مام وطن
دوباره در دل دیماه ما بهاران شد
«شهید زندهترین است»* این عقیدهی ماست
همان که آیهی حق است و نور تابان شد
فرشتهای که به شوق شهادت آمده بود
خودش به بزم شهیدان پیالهگردان شد
همان که مشق عمو قاسمش تمام نشد
در امتحان شهادت ولی درخشان شد
چقدر دور، شهادت، چقدر دور ز ماست
شهادتی که برای «شهید» آسان شد
دلی شکست، دلی خون، دلی به شوق وصال
شکست و معبر عشاق حق گلافشان شد
شکستِ دشمن ما از رذالتش پیداست
رذالتی که به کودککشی نمایان شد
ظهور میرسد، این خون نثار آمدنت
هزار جان گرامی، فدای جانان شد
#علی_بهاری
*مبین اردستانی
#کرمان #شهید
@aftabgardan_ha
دنبال رسالت خودت میرفتی
بیتاب سعادت خودت میرفتی
گفتی به زیارت شهیدان بروم
آری به زیارت خودت میرفتی
#حمیدرضا_مداح
@Aftabgardan_ha
به هوش باش که با صبرمان گلاویزیم
نشستهایم که از جانتان بپرهیزیم
نشستهایم به دندان گذاشتن به جگر
خدا نیاورد آن روز را که برخیزیم
بخوان ز خشم نگاه رفیق مردهٔ ما
که حکم خون برسد خون خصم میریزیم
سلاح ما غم در سینه تفت خوردهٔ ماست
قسم به شوق شهادت ز بغض لبریزیم
شما و لشکر آل امیه، ما و حسین
بترس از اینکه تب عشق را برانگیزیم
به این قبیله مبادا نگاه بد بکنید
که ما شکارچی چشم هرزه و هیزیم
#سجاد_نوابی
@Aftabgardan_ha
میان سیل خبرهای گیج و سرگردان
میان اینهمه رخداد ناگوار جهان
در اوج دود و شلوغی و راهبندانها
در اوج پچپچهٔ کوچه کوچهٔ تهران
صدای شرشر باران، عجیب میپیچید
میان بغض غریب حیاط بی بی جان
خبر رسید به گوش کبوتری غمگین
نشسته بر لبهٔ ناودان، دم ایوان
خبر رسید به شهر و به خانهها، آری
خبر چه داغ چکید از نگاه پیر و جوان
برو کبوتر تنها، ببر خبرها را
به سوی جادهٔ ده، سوی خانهٔ دهقان
ببر به دامن صحرا و دشت، این غم را
بده به نالهٔ حزنآورِ نیِ چوپان
ببین که ریل خبرها چگونه میسوزد
به پیش چشم پر اندوه مرد سوزنبان
چقدر رود که زائر شدند تا دریا
چقدر لاله دمید از سراسر ایران
چکید نم نم باران، از آسمان شهر
خبر چه بود مگر؟ هان! چه بود ای باران؟
چه شد که باغ گل خانه سوگوار شدهست؟
به خون نشسته مگر نقش قالی کرمان؟
ببار بر دل غمبار و داغ خرماها
به خون نشسته دوباره غروب نخلستان
بخوان حدیث غمت را میان این گلزار
ببار از غم یاران، ببار ای باران
#ماهرخ_درستی
@aftabgardan_ha
هان! بترسید! گرچه عصاییم
چشم بر هم زنید اژدهاییم
گاه چون صبرِ حیدر، سکوتیم
گاه چون خشمِ خیبر، صداییم
گاه با دشمن آهیم و نفرین
گاه با دوست دست دعاییم
ای یزیدان دوران! حسینیم
از رفیقان شیطان جداییم
هر مسلمان که مشکی به تن کرد
ما هم از غصه، صاحبعزاییم
غزّه، بیروت، کابل و کرمان
ما عزادار جغرافیاییم
صبح امّید غرق طلوع است
هان! بشارت که باد صباییم
#راضیه_مظفری
@Aftabgardan_ha
دی ماه، شروع فصل کرمانی ماست
خون، برکت سفرهٔ زمستانی ماست
جان میدهم و خاک به دشمن هرگز
این مکتبِ قاسمِ سلیمانی ماست
#میثم_جعفری
@Aftabgardan_ha
رسیده نقطهٔ حساس ماجرا که تو باشی
گره به کار نیفتد گرهگشا که تو باشی
میان همهمهها میرسی حماسی و محکم
چگونه گوش ندادن به این صدا که تو باشی؟
همه کنار هم اما سلیقهها متفاوت
غریبه نیست در این جمع، آشنا که تو باشی
مباد خسته شویم آه، مباد در وسط راه
رها کنیم غرور قبیله را که تو باشی
وصیت تو حرم بود و عشق بود و علم بود
خوشا مسیر حقیقت جهتنما که تو باشی
به روز واقعه اثبات میکنیم چه عهدیست
میان ما و علمدار خیمهها که تو باشی
هزار برگ بهار و هزار غنچه میآیند
به سرسلامتی رأی سبز ما که تو باشی
#فاطمه_عارفنژاد
#حاجقاسم
#انتخابات
#ایران 🇮🇷
@aftabgardan_ha
@fatemeh_arefnejad
غزلی برای عزیزی
در عزیزی شبیه جان و تن است
او که گلدانِ ریشههای من است
هویت داده، پرورانده مرا
مثل آغوش مادر است ، زن است
لهجهی لحظهی قشنگ نگاه
اشتیاق نشسته در سخن است
سرخیِ صورت شقایقهاست
مهد اسطورههای کوهکن است
او که جریان گرفته در رگ من
اوکه نزدیکتر ز پیرهن است
در حقیقت نشان او عشق است
نام در من تنیدهاش وطن است
نقشهاش مقتدرترین نقش است
پرچمش آرزوترین کفن است
در کدامین پیاله سهم من است
از شرابی که اینچنین کهن است
در چنین سرنوشت شورانگیز
سهم من حق انتخاب من است
فرق ما با تمام مخلوقات
قدرت انتخاب داشتن است
#غزل
#وطن
#انتخابات
#سعیده_کرمانی
@Aftabgardan_ha
بسم الله النور
به قطره قطره باران قسم که دریاییم
به برگ برگ درختان… که دشت و صحراییم
بهار روی من و تو حساب وا کرده
که در تلاطم اسفند هم شکوفاییم
غروب پشت سر ماست، پیش رو صبح است
بیا و بگذر از امروز، رو به فرداییم
در انتظار طلوعیم، از چه بنشینیم؟
بلند شو که ببینند در بلنداییم
به رغم سعی غبار و تلاش مفرط سنگ
درون آینههای شکسته پیداییم
بگو به باد و به طوفان، که مومنیم به نوح
بگو به نیل و به فرعون، یار موساییم
سری اگر به بدن مانده هم فدایی دوست
قسم به نیزه سرافراز معرکه، ماییم
تمامی شهدا رأی رأی میآیند
سپاه نور میآید، که گفته تنهاییم؟
به رد پای شهیدان قسم که تا خورشید
برای روشنی سرنوشت میآییم
#عاطفه_جوشقانیان
#انتخابات
#انقلاب
#ایران
#رأی
@Aftabgardan_ha
جوهر نه! جواز رد شدن از نیل است
انگشت نه! خار چشم اسرائیل است
از قدرت انتخاب ما میترسند
هر برگهی رأی، موشک سجیل است
#فائزه_امجدیان
@Aftabgardan_ha