eitaa logo
آفتابگردان‌ها
530 دنبال‌کننده
180 عکس
34 ویدیو
1 فایل
«ما همه آفتابگردانیم» محلی برای نشر آثار شاعران جوان انقلاب اسلامی اعضای محترم دوره‌های آفتابگردان‌ها پل ارتباطی ما جهت ارسال شعر، پیشنهادات و انتقادات: https://eitaa.com/office4poem موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب @Aftabgardan_ha
مشاهده در ایتا
دانلود
چهاردهمین «ماه‌شعر آفتابگردانها» برگزار می‌شود. @Aftab_gardan_ha
آفتابگردان‌ها
چهاردهمین «ماه‌شعر آفتابگردانها» برگزار می‌شود. #ما_همه_آفتابگردانیم ‌ @Aftab_gardan_ha
چهاردهمین جلسه از سلسله نشست‌های ماهانه شعرخوانی (ویژه اعضای ادوار مختلف ) با عنوان ، با اجرای ، در دفتر مؤسسه شهرستان ادب برگزار می‌شود. مهمان ویژه چهاردهمین جلسه: همراه با شعرخوانی از اعضای و نقد و بررسی مجموعه غزل و شعرخوانی زمان: دوشنبه ۲۹ بهمن‌ماه ۱۳۹۷، ساعت ۱۸:۰۰ مکان: تهران، خیابان شریعتی، بالاتر از سه راه طالقانی، روبروی سینما صحرا. پلاک ۱۶٨، طبقه چهارم @Aftab_gardan_ha
آفتابگردان‌ها
چهاردهمین «ماه‌شعر آفتابگردانها» برگزار می‌شود. #ما_همه_آفتابگردانیم ‌ @Aftab_gardan_ha
اولویت شعرخوانی با آفتابگردان‌هایی‌ست که زودتر شعرشان را به نشانی @office4poem در تلگرام بفرستند. @Aftab_gardan_ha
آفتابگردان‌ها
#معرفی_کتاب_آفتابگردانها مجموعه غزل #همسکوت سروده #سعید_سکاکی نشر #فصل_پنجم #دوره_چهارم_آفتابگردان
نشد که باشم و حتی در انزوا تو نباشی کجا رها شوم از تو که بی هوا تو نباشی؟ دگر کجا بگریزم؟ به خانه؟ شهر؟ به جاده؟ که هر نظر، که هر آن سو، که هر کجا تو نباشی چه چکّ و چکّ و چه هق هق، چه تیک و تاک دقایق نمی شود غمِ در متن هر صدا، تو نباشی چقدر خواهشِ هر روز و هر شبم: «تو می آیی؟» چقدر هر شب و هر روز خاطرات و نباشی؟ در این اتاق زمستان، اتاق خواب پریشان بهار، پنجره‌ای بسته است تا تو نباشی چگونه مایه‌ی دلبستگی! تشعشع امّید! دل شکسته‌ی من باشد و مرا تو نباشی؟ مباد در سفرِ امتداد چشم به راهی از ابتدا که نبودی، در انتها تو نباشی از مجموعه غزل نشر @Aftab_gardan_ha
خسته‌ی راهم، غریبم، میزبانم می‌شوی؟ جانم آشوبِ غم است، آرامِ جانم می‌شوی؟ استراحت می‌دهی دلتنگی‌ام را در صدات؟ یک دو ساعت می‌نشینی؟ هم‌زبانم می‌شوی؟ دست‌هایم خالی و سرمایه‌ام این واژه‌هاست چند بیتی شعرِ تازه میهمانم می‌شوی؟ آسمانی پرستاره بی تو می‌خواهم چه کار؟ یک ستاره در شبِ بی‌آسمانم می‌شوی؟ عصر ما عصر طراوت نیست، عصر آهن است مهربان که نیستی! نامهربانم می‌شوی؟ گفته‌ام می‌خواهمت از هر دو دنیا بیشتر گفته‌ای تنها یکی از دوستانم می‌شوی! می‌روم، حرفی نمی‌ماند به جز رفتن، ولی من که می‌دانم تو هم دل‌ناگرانم می‌شوی دست کم روزی که می‌میرم به تشییعم بیا راضی‌ام، پایان خوب داستانم می‌شوی @Aftab_gardan_ha
آینه‌ست مادرم راستگو و مهربان من ولی فقط دو دستِ ناتوان از تکاندنِ غبارِ خوش‌نشسته روی چهره‌اش... @Aftab_gardan_ha
دوباره قسمتت باید فقط یک لقمه نان باشد که سهم همسر و فرزندهایت بیش از آن باشد پر از شوری همیشه، بیشتر اما زمانی که صدای پای بابایم بیاید یا اذان باشد به من آموختی حتی مسیر آشپزخانه برایم می‌تواند نردبان آسمان باشد خودت دست نوازش می‌شوی بر اشک‌های من نمی‌خواهی که چشم من به دست دیگران باشد من از این مهربانی‌های تو فهمیده‌ام دیگر خدا باید چه اندازه صبور و مهربان باشد بیا و شام را پیشم بمان، بد بگذران یک شب که دریا می‌تواند پیش رودی میهمان باشد @Aftab_gardan_ha
هرگز نمی‌گویم چنین یا که چنان باشی تنها کمی ای کاش با من مهربان باشی این روزها هرچند دور از من ولی ای کاش هرجا که هستی باشی اما همچنان باشی کی می‌رسد روزی که با لبخندهای خود با من که سرشار سکوتم همزبان باشی آغوش بگشایی برای خستگی‌هایم تنهایی و دلتنگی‌ام را میزبان باشی پرواز را تا با نگاه تو بیاموزم این مرغ بی بال و پرت را آسمان باشی با من در این دور و زمان بی‌وفایی‌ها یک گوشه دور از هرچه غم هم‌آشیان باشی چشم‌انتظارم همچنان، ای کاش برگردی باشد که پایان خوش این داستان باشی @Aftab_gardan_ha
مغرور و شاد و پرهیجانم کنار تو زیباتر از تمام زنانم کنار تو هم بودنِ تو مایه‌ی آرامش من است هم تند می‌زند ضربانم کنار تو چون کوه، استواری و آرام و مطمئن چون رودها زلال و روانم کنار تو شیراز و بلخ و قونیه در چشم‌های توست وسعت گرفته است جهانم کنار تو «گفتی سخن بگو! چه بگویم؟»، از اشتیاق بند آمده همیشه زبانم کنار تو با من بمان که غربت سی سالِ رفته را از تن درآورم، بتکانم کنار تو بر شانه‌ی تو سر بگذارد جوانی‌ام یک عمر از تو شعر بخوانم کنار تو من _این زنی که از همه عالم گذشته است_ سوگند می‌خورم که بمانم کنار تو @Aftab_gardan_ha
درست آخر آذر شدی بهار، دمت گرم دوباره زود رسیدی سر قرار، دمت گرم هزار کوه یخم آب شد به یک نفس تو مسیح خوش‌قدم من! هزار بار دمت گرم دلم بدون تو جوشید و گُر گرفت ولی تو چه خوب با دل خود آمدی کنار، دمت گرم به برگ خنده‌ی پژمرده‌ام بتاب، سرت سبز به دشت دست ترک‌خورده‌ام ببار، دمت گرم تمام زندگی‌ام در ازای جمله‌ای از تو که دوست داری‌ام ای آتشین قمار! دمت گرم @Aftab_gardan_ha
تقدیم به شهدای فاطمیون کوچه‌هامان پر از سیاهی بود، شهر را از عزا در آوردند چشم‌های ستاره‌ها خندید، ماه را سمت دیگر آوردند شاخه‌هایی که سرفرازانند، میوه‌هایی که جلوه‌ی باغند مادران مثل ام لیلایند، که پسر مثل اکبر آوردند روی تابوت‌هایشان بستند پرچمی که به رنگ خورشید است فاطمیون فداییان حرم، سرورانی که سر برآوردند قصه‌ها را یکی یکی خواندند، آخر ماجرا سفر کردند عاشقی هم برایشان کم بود، عشق بردند و باور آوردند عصر یک جمعه‌ی بهاری بود، همه در انتظارشان بودیم بادهای بهاری از هر باغ، لاله‌هایی معطر آوردند @Aftab_gardan_ha
پانزدهمین «ماه‌شعر آفتابگردانها» برگزار می‌شود. @Aftab_gardan_ha