eitaa logo
آفتابگردان‌ها
526 دنبال‌کننده
180 عکس
34 ویدیو
1 فایل
«ما همه آفتابگردانیم» محلی برای نشر آثار شاعران جوان انقلاب اسلامی اعضای محترم دوره‌های آفتابگردان‌ها پل ارتباطی ما جهت ارسال شعر، پیشنهادات و انتقادات: https://eitaa.com/office4poem موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب @Aftabgardan_ha
مشاهده در ایتا
دانلود
از بی درختی من پریشان‌خاطرم یا برگ؟ ما نیز افتادیم از چشمت... نه تنها برگ هرآنچه در خشکی و در دریاست دلتنگت... خشک و تر عالم به پایت سوخت حتی برگ «برگی نمی‌افتد مگر از حالش آگاهیم»* پاییز ما جامانده‌ها تفسیر شد با برگ من را ببر تا جاده‌های اربعین ای باد جایی که خش خش می‌کند در زیر پاها برگ در قتلگاه سرخ پاییزی عزا برپاست زنجیرزن‌ها صف به صف افتاده هرجا برگ باید به جای کوله‌پشتی چتر بردارم باران چهل روز است می‌بارد... و اما برگ... * و ما تسقط من ورقه الا یعلمها (انعام - ۵۹) @Aftab_gardan_ha
📝 فراخوان «مويه‌های عاشقانه»، دلنوشته‌های عاشورايی»؛ ويژه استادان، دانشجويان و طلّاب حوزه‌های علميّه. 📖 آثار پس از بررسی و تایید نهایی در دبيرخانه ‌مشترک، متشكل از نمايندگان مركز آموزش زبان و دانشكده‌ های معارف اسلامی و فرهنگ و ارتباطات، الهیات، معارف اسلامی و ارشاد، مركز مديريت حوزه علمیه استان تهران، شهرستان ادب و صدای دانشجو در دو قالب كتاب الکترونیکی و چاپی منتشر خواهد شد. ⏳ مهلت ارسال آثار: اربعین حسینی 🖇 کسب اطلاعات بیشتر و ارسال آثار : ✏️ moyehhayeasheghane@gmail.com در نرم‌افزار بله: ✅ @labbaik_hussain 🆔 @Student_voice @Aftab_gardan_ha
می‌جوشم و در من خروشی نیست گوشم به پیغام سروشی نیست عالم همه جاده‌ست؛ پایم کو؟ یک آسمان بار است و دوشی نیست صد مثنوی حرفم ولی افسوس اندازه‌ی یک بیت گوشی نیست پرهیز داری می فراوان است وقتی که می‌خواهی بنوشی نیست گفتم به نقد جان خریدارم گفتند خوشحالی فروشی نیست با هیچ‌ کس از خود نگو ای دل وقتی رفیق عیب‌پوشی نیست @Aftab_gardan_ha
قدم بردار جابر! مدفن دلدار نزدیک است نگاهت نم گرفته لحظه‌ی دیدار نزدیک است نه دیگر کربلا آن شوره‌زار خشک و بی گُل نیست قدم بردار جابر! ساحت گلزار نزدیک است تمام راه زیر سایه‌ی گرم علم بودی تماشا کن زیارتگاه پرچمدار نزدیک است کسی می‌خواندت انگار، این صوت زمینی نیست صدا از دور می‌آید ولی بسیار نزدیک است غم خار مغیلان و غم خون خدا با اوست ببین پشت سرت را زینب غمخوار نزدیک است قدم بعدِ قدم، پشت قدم‌های تو می آییم پیاده اربعین زیباترین تکرار نزدیک است @Aftab_gardan_ha
این غلغله از کجا چنین می‌جوشد؟ از دور نگاه کن، زمین می‌جوشد با خاک عراق، جز فرات و دجله رودی دگر است، اربعین می‌جوشد @Aftab_gardan_ha
و اربعین پس از این ابتدای عاشوراست نگاه کن که خروج امام بعد مناست نگاه کن که چگونه به صحنه می‌آییم اگرچه باز به پای برهنه می‌آییم برهنه‌پایی ما انقلاب ساده‌ی ماست که زخم، همسفر پابه‌پای جاده‌ی ماست مسافرانِ سحرخیزِ جاده‌ایم هنوز به رغم حادثه‌ها ایستاده‌ایم هنوز   بگو به شیخ کمی بیشتر نظاره کند بگو که خیر ندارد که استخاره کند   بگو که خواب نمانَد، بگو شتاب کند بگو که وقت ندارد که انتخاب کند چه سود از اینکه برای دو کیسه، جان بدهد هزار مرتبه ایمان برای نان بدهد به هر طریق، بزرگ طریقتی باشد مجازِ روشنِ هر بی‌حقیقتی باشد بگو به شیخ دو خط هم بیاورد برهان که خسته‌ایم از این فقه‌های استحسان چقدر دیدن و فهمیدن و دوباره سکوت صدا شوید دمی، زنده‌های در تابوت! صدا شوید و بغرّید! تا به کی لالی؟! چقدر صورتک خنده‌های پوشالی   سلاح گریه ندارید پس خراب شوید کمی کمیل بخوانید تا که آب شوید   «بگو به شیخ که از کفر تا به دین فرق است» میان راه تو با راه اربعین فرق است پیاده رفتن ما مظهر رجزخوانی‌ست ولی همیشه رجز خواندن تو پنهانی‌ست میان قول و عمل‌ها بهانه می‌بینیم و دستخطّ تو را کوفیانه می‌بینیم    دم از مصالحه در مجلس یزید زدی  برای وعده‌ی گندم، دم از امید زدی بس است، توبه کنید آن‌چنان که حر باشید برای پاک شدن متصل به کر باشید   به‌ پا شوید که از دستتان زمان رفته اگر که دیر بجنبید کاروان رفته و اربعین پس از این ابتدای عاشوراست نگاه کن که خروج امام بعد مناست   نگاه کن که چگونه به صحنه می‌آییم اگرچه باز به پای برهنه می‌آییم دوباره در سر ما شور عشق افتاده حبیب‌های غریبیم در دل جاده بدون واهمه افتاده‌ایم در این راه هر آنکه همسفر کربلاست بسم الله @Aftab_gardan_ha
نه از جرم و عقاب خود می‌ترسم نه از کمی ثواب خود می‌ترسم بیش از همه‌ی عذاب‌هایم در قبر از چهره‌ی بی‌نقاب خود می‌ترسم @Aftab_gardan_ha
از زبان همسر شهید به لحظه لحظه‌ی لبخندهای تو سوگند که رفت بعد تو از لحظه لحظه‌ام لبخند چه قدر بودنمان در کنار هم کوتاه چه قدر بعد تو آوای گریه‌هام بلند که گفته است در خانه بعد تو بسته‌ست؟ مدام خاطره‌ها می‌روند و می‌آیند گرفته حلقه‌ی اشکی فضای چشمم را به یاد حلقه‌ی دستت که مثل گردنبند... پر از تلاطمم آری نمی‌رسد هرگز به بی‌قراری من بی‌قراری اروند خوش است دور سر تو همیشه چرخیدن چه غبطه‌ها که نخوردم به حال آن سربند نمانده وقت زیادی به عید، می‌آیی؟ به شوق آمدنت دود می‌شود اسفند @Aftab_gardan_ha
چارپاره ای تقدیم به کادر درمان اگر مجال گریزت به خانه هم باشد برای اینکه نمیرد حیات، می‌مانی اگر که شهر می‌افتد به کام مرگ، چه باک؟ برای خلق، به چتر نجات می‌مانی تنت به خستگی کودکان باربر است دلت به گرمی آتشفشان جوشیده در این لباس چقدر استقامتت زیباست درست مثل دماوند برف پوشیده در این نبرد _نبرد تنفس و خفقان کسی که روبه‌روی مرگ ایستاده تویی تمام شهر کنون دستشان به دامن توست مگر ضریح کدامین امامزاده تویی؟ به فکر نذری امسال خود نباش رفیق که بهتر از همه‌ی سالها ادا کردی خدا قبول کند موکبی که مدت‌هاست در ایستگاه پرستاری‌ات به پا کردی چنان بدون رمق باز هم سر پایی که پای خسته‌ی تو، پای زائر است انگار صدای ناله‌ی بیمارها که می‌آید همان «کنار قدم‌های جابر» است انگار همین که تشنه شدی، یک دو قطره اشک بریز برای گریه‌ی ما عاشقان بهانه یکی‌ست بایست روبه‌روی کربلا سلام بده حسینِ کرب و بلا و مریض‌خانه یکی‌ست @Aftab_gardan_ha
از زبان دختر شهید تقدیم به شهید محمد بلباسی دوباره زلف تو افتاد دست شانه‌ی من طنین نام تو شد شعر عاشقانه‌ی من پس از تو جمع نکردیم جانماز تو را اتاق تو شده حالا نمازخانه‌ی من هنوز مثل همیشه دلم که می‌گیرد تویی مخاطب غم‌های دخترانه‌ی من بغل گرفته‌ام عکس تو را و می‌افتد به روی صورت تو اشک دانه‌ دانه‌ی من دلم برای تو تنگ است بهترین بابا! کجاست آغوشت؟ ها؟ کجاست خانه‌ی من؟ چقدر کار بزرگی‌ست دخترت بودن! چقدر بار بزرگی‌ست روی شانه‌ی من! @Aftab_gardan_ha
شاعر كمی نشست كنار درخت‌ها شعری سرود و كرد نثار درخت‌ها ديروز بود، با چمدانى پر از غزل آهسته شد سوار قطار درخت‌ها همراه خود چه داشت؟ فقط کاغذ و قلم هر جفتشان از ايل و تبار درخت‌ها جايى نداشت در دل آن تيرهاى برق شد رهسپار، سمت ديار درخت‌ها شاعر قلم به دست گرفت و شروع كرد: «يا رب! خزان مباد بهار درخت‌ها اى پَست‌هاى مرتفع اى برج‌هاى شهر سر خم كنيد پيش وقار درخت‌ها ايمان بياوريد به اين برگ‌هاى سبز اين آيه‌هاى معجزه‌وار درخت‌ها» اما چه زود خنده‌ی جنگل تمام شد برباد رفت دار و ندار درخت‌ها كاش ارّه‌هاى برقىِ آهن‌دل حسود كارى نداشتند به كار درخت‌ها شاعر كنار سنگ مزار درخت‌ها شعرى سرود و كرد نثار درخت‌ها @Aftab_gardan_ha
تقدیم به شهیدان مدافع حرم مژده بده عزم وطن کرده است سرو چمان میل چمن کرده‌ است یوسف گمگشته به کنعان رسید پیرهنی تازه به تن کرده است بی سر و بی دست به رقص آمده صوفی ما ترک بدن کرده است رایحه‌ی سوری سوغاتی‌اش میکده را مشک ختن کرده است شرحه‌ی پیکر به چه شرحی؟ مپرس! خون به دلِ غسل و کفن کرده است هرچه غم است از دل من می‌بَرَد آنچه غمش با دل من کرده است @Aftab_gardan_ha