7.36M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔰زمین شلمچه خیس و گل آلود بود. عبدالقادر چشم چرخواند و نگاهش روي یک سنگر سه نفره کوچک که داخل خاکریز درست شده بود ثابت شد. رفت داخل سنگر.
دنبالش رفتم. رو به قبله نشست. فهمیدم میخواهد با خدایش خلوت کند.
از عبدالقادر جدا شدم و رفتم براي آوردن ماشین تدارکات. ساعتی در این خط با ماشین میرفتم و می آمدم، اما هنوز عبدالقادر از آن سنگر کوچک خارج نشده بود. رفتم پشت سنگر و گفتم: عبدالقادر، چی کار میکنی، چرا بیرون نمی آي؟
صدایی از دل سنگر بیرون آمد و به جانم نشست: مقامی، بذار کمی با خدا تنها باشم و عبادت کنم.
می گفت: دیگه خسته شدم. پنج ساله جبهه هستم. ان شاالله که خدا، در این عملیات از من راضی بشه!
#سردارشهید عبدالقادر سلیمانی
#شهدای_کربلای_۵
🍃🌷🍃🌷
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
─┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅─
❌در نشر لینک حذف نشود❌
🆔 @AhkamStekhare