eitaa logo
پاسخ به احکام و معارف
681 دنبال‌کننده
4.5هزار عکس
3.8هزار ویدیو
42 فایل
بیان احکام شرعی و معارف اسلامی شامل: #یک_آيه #حدیث_روز #داستان_روز #حکمت_روز #مشاوره_روز #تلنگر_روز #رمان های جذاب احکام شرعی شامل تقلید، بانوان، طهارت، صدقه، خمس و... پاسخگو به احکام و استخاره: (۱) @mzamf135960 (۲) @M_Roshnay
مشاهده در ایتا
دانلود
🌴🌹🥀🏴🥀🌹🌴 گـفت : آقای امينی جايگاه من توی سپاه چيه؟ سئوال عجيب و غريبی بود! ولی ميدانستم بدون حكمت نيست. گفتم : شما فرمانده‌ی نيروی هوايی سپاه هستين سردار. به صندلی‌اش اشاره كرد. گفت : آقای امينی، شما ممكنه هيچ وقت به اين موقعيتی كه من الآن دارم، نرسی؛ ولی من كه رسيدم، به شما ميگم كه اينجا خبری نيست ! آن وقت‌ها محل خدمت من، لشكر هشت نجف اشرف بود. با نيروهای سرباز زياد سر و كار داشتم. سردار گفت: اگر توی پادگانت، دو تا سرباز رو نمازخون و قرآن خون كردی، اين برات می‌مونه؛ از اين پست‌ها و درجه‌ها چيزی در نمی‌آد! 🆔 @AhkamStekhare
🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀 ما بچه که بوديم، بابا يادمان داده بود که در مدرسه هر کس پرسيد پدرتان چه کاره است، بگوييد کارمند دولت. کسي واقعاً‌نمي‌دانست پدر ما سپاهي هست؛ فرمانده هست. الحمدالله در خانه هم يک طوري برخورد مي‌کرد که حالا ما فکر نکنيم خبري هست! خودش عميقاً به اين قائل بود که اينها همه‌اش يک لحظه است؛ امروز هست و فردا نيست. اصلاً پست و مقام و درجه و جايگاهي که داشت حقيقتاً برايش بي‌ارزش بود. يادم هست هفته‌هاي آخر منتهي به شهادت ايشان بود. کمي مريض احوال و سرماخورده بودند. رفتند وسط هال و يک کاغذ A4 گذاشتند زيرپايشان. من و سعيد و مادرم را هم صدا کردند. گفتند پست و مقام براي من، مثل اين کاغذ مي‌ماند، نه وجودش، من را بالا برده و نه بعداً‌ اگر از زير پايم کشيده شود، زمين مي‌خورم. کشيدنش و وجودش برايم هيچ فرقي ندارد. شما هم طوري زندگي کنيدکه مقام برايتان اينطوري باشد. راوی: محمدمهدی کاظمی اللهم عجل لولیک الفرج ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅── 🆔 @AhkamStekhare
🥀💐🌹🕊🌹💐🥀 همه نیروهایش در عملیات شهید شدند و او تنها مانده بود و باید عقب نشینی می کرد. در این میانه، با گروهانی از نیروهای بعثی مواجه شد. سینه را سپر کرد و گفت: من علی چیت سازیان هستم، عقرب زرد. حال دیگر خود دانید اگر می خواهید مقاومت کنید من تا آخرین گلوله با شما خواهم جنگید در غیر این صورت تسلیم شوید تا جان سالم به در برید. وحشت بر جانشان افتاد از بس که درباره شهامت هایش از فرماندهانشان شنیده بودند و خود را تسلیم کردند، گروهان به حرکت در آمد و علی دور آنها می چرخید. دیده بان فریاد زد که گروهانی در حال پیشروی است و باز هم فریادی دیگر که دست نگه دارید، شلیک نکنید به نظر می رسد علی باشد. نزدیک و نزدیکتر شدند بله علی بود و گروهانی که به اسارت گرفته بود. 🌹 🌹 اللهم عجل لولیک الفرج ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅─ 🆔 @AhkamStekhare
🌴🌹🕊🥀🕊🌹🌴 خاطره ای در مورد قبل انقلاب در زمان دوره تکاوری بین شیراز و پل خان بسمت مرودشت ، دانشجوها را برده بودند راهپیمایی استقامت . از آسمان آتش می بارید ، خیلی ها خسته شده بودند. نگاهم افتاد به ، عرق بدنش بخار می شد و می رفت هوا . یک لحظه حس کردم دارد آب می شود ، آتش می گیرد و ذوب می شود. شنیده بودم قدرت بدنی بالایی دارد. باخودم گفتم«اینهم که داره می بره» رفتم نزدیک و به ایشان گفتم : اگه برات مقدور نیست میتونی آروم تر ادامه بدی ، قبل از اینکه صیاد چیزی بگه یکی از دانشجوها خودش رو رسوند به ما و گفت : استاد ببخشید ایشان هستند، شونزده هفده روزه... پرسیدم است؟ بله الان ، هم می گیره. ایستادم و جا خوردم . از من فاصله گرفت. مواقعی که بود همراه مهمانهایش خودش هم چای و میوه برمی داشت و نمی گفت هستم ! خدمتکار دفتر هم می دانست که چه باشد چه نباشد باید ظرف میوه را بگذارد جلویش . دیگران هم هیچوقت حق نداشتند پیش مهمانها از بودن ایشان چیزی بگویند. اللهم عجل لولیک الفرج ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅─ @AhkamStekhare
🌺🕊🌹🌸🌹🕊🌺 چند روز قبل از ، از سردشت مےرفتیم باختران بین حرف هایش گفت: « بچه ها! من دویست روز روزه بدهڪارم» تعجب ڪردیم گفت : « شش ساله هیچ جا ده روز نموندم کہ قصد روزه ڪنم. » وقتے خبر رسید شده، توی حسینیه انگار زلزلہ شد ڪسے نمےتوانست جلوے بچہ ها را بگیرد توے سر و سینہ شان مےزدند چند نفر بےحال شدند و روے دست بردندشان آخر مراسم عزاداری، آقای صادقے گفت « ، بہ من سپرده بود ڪہ دویست روز روزه ی قضا داره ڪے حاضره براش این روزه ها رو بگیره » همہ بلند شدند نفرے یک روز هم روزه مےگرفتند، مےشد ده هزار روز... 📚 یادگاران، جلد ده، صفحه ۹۴ اللهم عجل لولیک الفرج ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅── ✳️ کانال پاسخ به احکام و معارف: 🆔 @AhkamStekhare
💐🌼🌺🌴🌺🌼💐 سالروز مظلومانه مدافع حریم یار باوفای جناب گرامی باد . 🔹↶【به ما بپیوندید 】↷ ┄┄┅┅┅❅🌼❅┅┅┅┄┄ ✳️ کانال پاسخ به احکام و معارف: 🆔 @AhkamStekhare