eitaa logo
پاسخ به احکام و معارف
690 دنبال‌کننده
4.5هزار عکس
3.8هزار ویدیو
42 فایل
بیان احکام شرعی و معارف اسلامی شامل: #یک_آيه #حدیث_روز #داستان_روز #حکمت_روز #مشاوره_روز #تلنگر_روز #رمان های جذاب احکام شرعی شامل تقلید، بانوان، طهارت، صدقه، خمس و... پاسخگو به احکام و استخاره: (۱) @mzamf135960 (۲) @M_Roshnay
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✍️استاد مسعود عالی 🎥 اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود: خداوند متعال به حضرت داود عليه السلام وحى فرمود: اى داود! تو مى خواهى، من هم مى خواهم ، ولى جز آنچه من مى خواهم نمى شود. پس اگر تسليم آنچه من مى خواهم بشوى، آنچه را هم تو مى خواهى عطايت مى كنم. امّا اگر تسليم آنچه من مى خواهم نشوى، در آنچه خودت مى خواهى تو را به رنج مى افكنم و جز آنچه هم كه من بخواهم نخواهد شد. [توحید صدوق؛ص۳۳۷] 🆔 @AhkamStekhare
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃 🍃 🔸 سوره هود، آیه ١٧: أَفَمَن كَانَ عَلَي بَيِّنَةٍ مِّن رَّبِّهِ وَيَتْلُوهُ شَاهِدٌ مِّنْهُ وَمِن قَبْلِهِ كِتَابُ مُوسَي إَمَاماً وَرَحْمَةً أُوْلَـئِكَ يُؤْمِنُونَ بِهِ وَمَن يَكْفُرْ بِهِ مِنَ الأَحْزَابِ فَالنَّارُ مَوْعِدُهُ فَلاَ تَكُ فِي مِرْيَةٍ مِّنْهُ إِنَّهُ الْحَقُّ مِن رَّبِّكَ وَلَـكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لاَ يُؤْمِنُونَ ⚡️ ترجمه: آيا آن كس كه (همچون پيامبر اسلام) دليل روشنى (مثل قرآن) از طرف پروردگارش دارد و بدنبال او شاهدى از اوست، و پيش از او (نيز) كتاب موسى (كه) رهبر و رحمت بوده است (بر آمدن او بشارت داده، مانند كسى است كه اين خصوصيات را نداشته باشد؟) آنان (كسانى كه حق جو هستند) به او ايمان مى آورند، و هر كس از احزاب و گروه هاى مختلف به او كافر شود، وعده گاهش آتش است. پس، از آن در ترديد مباش، كه قطعاً آن وحى، كلامِ حقّى است ازپروردگارت، اگر چه اكثر مردم ايمان نياورند. 💥توضیح آیه : اين شخص همان ‏پيامبر(صلى الله عليه ‏وآله) است و «بيّنه» و دليل روشن او قرآن مجيد و شاهد و گواه صدق نبوتش مؤمنان راستينى همچون على ‏(عليه ‏السلام) مى باشند، پيش از او نشانه ها و صفاتش در «تورات» آمده است. به اين ترتيب، از سه راه روشن، حقانيت دعوتش به ثبوت رسيده است. ⭐️آيا با وجود اين دلائل زنده، مى توان او را با مدعيان ديگر قياس كرد و يا در صدق دعوتش ترديد نمود؟ 🆔 @AhkamStekhare
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✍امام علی علیه السَّلام می‌فرمایند: خاموشی و سکوت خلعت وقار بر تو می‌پوشاند و زحمت پوزش‌خواهی را از دوش تو بر می‌دارد. 📚غُرَرالحِکم و دُررالکَلم، ح 1827 🆔 @AhkamStekhare
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ حاج قاسم سلیمانی:افراد پاکدست و معتقد و خدمتگزار به ملّت به کارگیرید؛ نه افرادی که حتی اگر به میز یک دهستان هم برسند خاطره‌ی خان‌های سابق را تداعی می‌کنند. •┈••✾🍃🌹🍃✾••┈• 🌷اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ🌷 ‌‌‌‌‌‌‌‌﴿اَللّھُمَّ؏َـجِّل‌لِوَلیِّڪَ‌الفرَࢪَج﴾ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ 🆔 @AhkamStekhare
💎 🌹: هر خانومی که چادر به سر کند و عفت ورزد و هر جوانی که نماز را اول وقت بخواند، به مولایم امام حسین علیه السلام سفارشش میکنم. ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅── 🆔 @AhkamStekhare
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎙 | انگیزه دینی، عامل صبر و استقامت مادران شهدا 🔻 : این خدماتی است که توی خانه‌ها و توی مراکز زنانه و مردمی و اینها انجام گرفته، فرض کنید که در خانه‌هایی غذا درست کردند، کمپوت درست کردند، عرض کنم که امکانات آذوقه‌های جنگی فراهم کردند، نان پختند و فرستادند، این‌ها چیزهای عجیب و غریبی است، این مردها و این زن‌ها با چه انگیزه‌هایی، با چه همتی این کار را کردند؟ 🆔 @AhkamStekhare
پاسخ به احکام و معارف
📖 رمان «جان شیعه، اهل سنت... عاشقانه ای برای مسلمانان» 🖋 قسمت دویست و هشتاد و چهارم چند روزی هم م
📖 رمان «جان شیعه، اهل سنت... عاشقانه ای برای مسلمانان» 🖋 قسمت دویست و هشتاد و پنجم حتی پس از آن شب که اهل سنت بودنم بر ملا شد، باز هم چند نوبت با مامان خدیجه و زینب‌سادات به همان مسجد رفته و در بین صفوف شیعیان و بدون پنهان کاری، نمازم را به شیوه اهل سنت خوانده بودم که با ناراحتی گفتم: «آخه آسید احمد ناراحت میشه! می‌فهمه ما سرِ اذان مغرب بیرون بودیم و نرفتیم مسجدشون!» فکری کرد و با آرامشی که از مهربانی آسید احمد آب می‌خورد، پاسخ دل نگرانی‌ام را داد: «خُب حالا امشب بغل مسجد اهل سنت هستیم، چه کاری اینهمه راه تا اونجا بریم؟ خُب همینجا نماز می‌خونیم! مطمئن باش ناراحت نمیشه! مهم نماز اول وقته!» و برای اینکه خیالم را راحت کند، اشاره کرد تا حرکت کنیم. دمپایی‌هایمان حسابی خیس شده و ماسه‌های ساحل را به خودش می‌گرفت و تا وقتی به مسجد رسیدیم، نه فقط دمپایی که جورابم غرق ماسه شده و خجالت می‌کشیدم با این وضعیت داخل مسجد شوم که از مجید جدا شده و یکسر به سالن وضوخانه رفتم. در تمام زمانی که وضو می‌گرفتم، فکرم پیِ مجید بود که می‌توانست امشب هم مثل شب‌های دیگر به مسجد آسید احمد برود و نمازش را به جماعت شیعیان بخواند، ولی خودش پیشنهاد داد تا به مسجد اهل سنت بیاییم و با اینکه حالا عضوی از اعضای مسجد شیعیان شده بود، بی هیچ اکراهی به مسجد اهل تسنن آمده و ابایی نداشت که کسی او را در این محل ببیند و همین برایم بس بود تا باز هم هوای تبلیغ مذهب تسنن برای همسرم به سرم بزند، هر چند در این مدت آتش تند و تیز علاقه‌ام به سُنی شدن مجید تا حدودی سرد شده و تیغ مناظره‌هایم هر روز کُندتر می‌شد که دیگر چون گذشته تب و تابی برای هدایت مجید به مذهب اهل سنت در دلم نبود و احساس می‌کردم او در همین مذهب تشیع هم مثل یک مسلمان سُنی به خدا نزدیک است. حالا بیش از یک ماه بود که در خانه عده ای شیعه مقید زندگی کرده و شب و روزم را با ذکر توسل و مناجات‌های شیعیان می‌گذراندم و هیچ کم و کاستی در اعتقاداتشان نمی‌دیدم که بخواهم به ضرب مناظره و مباحثه، زندگی را بر خودم سخت و تلخ کنم تا از همسرم یک مسلمان سُنی بسازم. هر چند شاید هنوز هم اگر روزی می‌رسید که مجید مذهب اهل سنت را می‌پذیرفت، خوشحال می‌شدم، اما دیگر از شیعه بودنش هم ناراحت نبودم که به چشم خود می‌دیدم شیعه در مسلمانی، کمتر از اهل سنت نیست، مگر عشقی که در چشمه جانشان برای خاندان پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) می‌جوشید و من هنوز فلسفه‌اش را نمی‌فهمیدم و گاهی به حقیقت چنین ارتباط پُر رمز و رازی شک می‌کردم. وقتی می‌دیدم شبی به مناسبت میلاد یکی از ائمه (علیهم‌السلام)، جشن مفصلی به پا می‌کنند و چند روز بعد به هوای شهادت کسی دیگر، لباس عزا به تن کرده و از اعماق جانشان ضجه می‌زنند، ناراحت می‌شدم که هنوز یکسال از گریه‌های شب قدر و توسل‌های عاجزانه‌ام به دامان ائمه (علیهم‌السلام) نگذشته و فراموش نکرده بودم که مادرم بعد از اینهمه ضجه و ناله، چه ساده از دستم رفت. هنوز هم نمی‌دانستم چرا وقتی به خاطر امام جواد (علیه‌السلام) دلم برای حبیبه خانم و دخترش به رحم آمد و به تخلیه خانه رضایت دادم، آواری از مصیبت بر سر زندگی‌ام خراب شد که دخترم از دستم رفت، مجید تا پای مرگ کشیده شد و همه سرمایه زندگی‌مان به یغما رفت، ولی اینهمه نشانه هم نمی‌توانست حقیقت توسل به اهل بیت پیامبر (صلی‌الله‌علیهم‌اجمعین) را لکه‌دار کند که در شب شهادت امام کاظم (علیه‌السلام) و به خاطر گریه‌های من و دست نیازی که مجید به دامن این امام بلند کرد بود، معجزه‌ای در زندگی‌مان رخ داد که غرق چنین نعمت و کرامتی شدیم و وقتی جاده افکارم به اینجا می‌رسید، درمانده می‌شدم که باز هم حقیقت این شیدایی‌های شیعیان را نمی‌فهمیدم. با ما همراه باشید🌹 رمان های عاشقانه مذهبی 💍 🆔 @AhkamStekhare