eitaa logo
پاسخ به احکام و معارف
673 دنبال‌کننده
4.5هزار عکس
3.8هزار ویدیو
42 فایل
بیان احکام شرعی و معارف اسلامی شامل: #یک_آيه #حدیث_روز #داستان_روز #حکمت_روز #مشاوره_روز #تلنگر_روز #رمان های جذاب احکام شرعی شامل تقلید، بانوان، طهارت، صدقه، خمس و... پاسخگو به احکام و استخاره: (۱) @mzamf135960 (۲) @M_Roshnay
مشاهده در ایتا
دانلود
نویسنده: محمد رضا حدادپور جهرمی «قسمت چهارم» نقل و انتشار داستان به هیچ وجه بدون لینک کامل کانالم جایز نیست. رفتیم اداره ... وقتی وارد شدم، با بچه ها ایستادیم خچ و پچ کردن و سلام و چاخ سلامتی! انگار سالها بود که ندیده بودمشون ... گفتن: «تعطیلات خوش گذشت؟» گفتم: «مرحمت عالی متعالی! دو روز بیشتر خونه بودم؟» وارد اطاقم شدم ... عمار را اونجا دیدم ... قبلا همدیگه را دیده بودیم ... نشستیم و یه چند تا نامه بود بررسی کردیم ... پاراف و جواب دادم ... تا ساعت 8 ... که قرار بود بریم جلسه... تو راه که میرفتیم جلسه، با هم حرف میزدیم ... گفتم: «داستان چیه؟ چرا حالا اینقدر عجله؟ نمیشد صبر کنین تا خودم بیام؟» گفت: «نه عزیز من ... اگه میشد، مریض نیستم که بخوام آه و ناله زن و بچت بندازم پشت سر خودم ... اگه از منه، که بفرمایید قربان! بفرمایید منزل ... در کانون گرم خانواده!» رفتیم بالا ... سه نفر بودیم ... من و عمار و رییس! رییس شروع کرد و با همون لحن آروم و خودمونیش گفت: «خوش اومدی! الحمدلله که سالم برگشتی و بازم میبینمت! خدا خیلی بهت توفیق داده ... شک ندارم خدا دوستت داره که اینجوری هوات داره و روز به روز بر توفیقاتت افزوده! الحمدلله ...» بعدش ادامه داد: «در جریان احوال و اوضاع این روزا هستی؟ رصد داشتی؟ فضای مجازی و این چیزا ...» گفتم: «دقیق نه! چون اونطرف خیلی درگیر بودم ... وسایل بدن میتار را هم که میخواستم تحویل آزمایشگاه بدم، یکی دو روز کارای اداریش و اینا طول کشید ... اما خیلی بی خبر بی خبر هم نیستم!» گفت: «رصد داشتی؟» گفتم: «یه کم آره ... این دو سه شب قبل ... و همین صبح که داشتم میومدم اداره، یه نیم ساعت توراه فرصت بود ... یه چک کردم ... موضوع حدودا سی چهل تا کانال اون طرفی خیلی مشکوک بود ! بیشتر به شلیک میخورد!!» ✅ کانال دلنوشته های یک طلبه @mohamadrezahadadpour (👈مرحله شلیک: مرحله ای که شبهه یا اتهام و یا مطلب خلاف واقع توسط حریف مطرح شده اما با دو شرط: اول اینکه خیلی نامحسوس و زیرکانه و بدون ذکر موضوع اصلی است و ذهن مخاطب را درگیر یک موضوع فرعی اما مرتبط با موضوع اصلی میکند. دوم اینکه آغاز و یا ادامه یک جریان است و هنوز تا مراحل پایانی و اصل هدف را زدن، فاصله دارد.) گفت: «آفرین ... چیزی دستگیرت نشد؟ که دقیقا میخوان کجا را بزنن؟» گفتم: «خیلی پوشش داشت ... عرض کردم که ... شلیک بود... اما فکر کنم بیشتر هدفشون ایجاد موج باشه...» گفت: «درسته ... اما به زبون خودمون حرف بزن ... میخوام بدونم تو همین نیم ساعت چی دستگیرت شده؟» گفتم: «شلیک شده ... توپ خونشون هم حسابی درگیر و داغه ... اما کی میخوان خلاص بزنن نمیدونم ... ولی خیلی گراهاشون نزدیکه ... اینقدر نزدیک که دیگه مستقیم، افراد را هم بردن زیر آتیش توپ خونشون و مستقیم دارن مرحله مقصر سازی را اجرا میکنند... خب وقتی اینقدر گرا را نزدیک میدن، بنظرم خیلی نمونده ... شاید چیزی حدود یه هفته ... شاید هم کمتر ...» 👈 (مرحله خلاص: مستقیم و بدون حاشیه، با تکیه بر ذهنیتی که قبلا با طرح موضوعات فرعی برای مخاطب ساخته اند، به اصل و ریشه ای که قرار است بزنند حمله کرده و تلاش برای نابودی و انهدام آن موضوع در ذهن مخاطب میکنند.) 👈 (مقصر سازی: مرحله پنجم از مراحل هفت گانه تروریست پروری است. در این مرحله، با تکیه بر چهار مرحله گذشته، سیبل و هدف اصلی را به مخاطب معرفی کرده و همه تقصیر و گناهان را کردن او می اندازند. مخاطب هم باور کرده و میپذیرد که باید برای بهبود اوضاع، مقصر را حذف و یا به دورترین حاشیه موجود راند.) ادامه دارد... @AhkamStekhare
🌸‍‎‌‌‌‌‌‌‌‌﷽🌸‍‎ شخصى نزد امام صادق رفت و گفت من از بسيار ميترسم چــه کنــم؟ امام صادق(ع) فرمودند⇩ را زيـاد بخوان.. آن مرد گفت: چگونه با خواندن زيارت عاشورا از خوف آن لحظه در امان باشم؟ امام صادق فرمود: مگر در پايان زیارت عاشورا نمى خوانيد؟ •{ اَللّهُمَّ‌ارْزُقْنی‌شَفاعَهَ‌الْحُسَیْنِ‌یَوْمَ‌الْوُرُودِ }• یعنی خدايا علیـه‌السلام را هنگام ورود به قبر روزى من کن...
🔹 پنج شنبه ها اذکار روز،،، 🔸لا اله الا الله الملک الحق المبین👈100مرتبه 🔶 یا رزاق 👈308 مرتبه 🍃🌸🍃🌸🍃 ↩️سوره روز،،، 🔅سوره مبارک قیامت "خداوند به اومژده عبور از پل صراط را میدهد ↩️ادعیه و زیارت روز ،،، 1/ دعای روز پنج شنبه 2/ دعای کمیل 🍃🌼 روز پنج شنبه ،هر کس در این روز چهار رکعت نماز بجا آوردو در هر رکعتی بعد از حمد،و ده مرتبه سوره توحید را بخواند ، ملائکه به او خواهند گفت که هر حاجتی داری بخواه و خداوند توبه او را از هر گناهی قبول میکند. @AhkamStekhare
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🤲 نماز سر وقت مثل قرص خوردن سر وقته، چجوری قرص رو سر وقت بخورید تاثیر داره؟؟ نماز هم دقیقا همینه باید سر وقت خونده بشه تا تأثیرشو ببینی، گره های زندگیتون با همین نماز اول وقت باز میشه، مطمئن باشید... @AhkamStekhare
🌼به بهانه شب جمعه، هزار مرتبه گر سر برند از بدنم خدا نیاورد آن دم که از تو دل بکنم به نوک نیزه مجسم کنم جمالت را به چوب محمل زینب جبین دل شکنم تمام عمر سخن از تو گفته ام چه شود؟ که وقت مرگ بود نامت آخرین سخنم گریستم به تو، یک عمر و از تو می‌خواهم در آخرین نفسم باز بر تو گریه کنم در آشیانه تن با تو بوده ام مانوس مباد بی تو از این آشیانهِ پر بزنم سری که خاک تو نبود به دورش اندازم دلی که بر تو نسوزد در آتشش فکنم ✋ السلام علیک یا اباعبدالله 💠 @AhkamStekhare 🌷
✨﷽✨ ✍روزی حضرت موسی به خداوند عرض کرد: ای خدای دانا وتوانا ! حکمت این کار چیست که موجودات را می‌آفرینی و باز همه را خراب می‌کنی؟ چرا موجودات نر و ماده زیبا و جذاب می‌آفرینی و بعد همه را نابود می‌کنی؟خداوند فرمود : ای موسی! من می‌دانم که این سوال تو از روی نادانی و انکار نیست و گرنه تو را ادب می‌کردم و به خاطر این پرسش تو را گوشمالی می‌دادم. اما می‌دانم که تو می‌خواهی راز و حکمت افعال ما را بدانی و از سرّ تداوم آفرینش آگاه شوی. و مردم را از آن آگاه کنی. تو پیامبری و جواب این سوال را می‌دانی. این سوال از علم برمی‌خیزد. هم سوال از علم بر می‌خیزد هم جواب. هم گمراهی از علم ناشی می‌شود هم هدایت و نجات. همچنانکه دوستی و دشمنی از آشنایی برمی‌خیزد.آنگاه خداوند فرمود : ای موسی برای اینکه به جواب سوالت برسی، بذر گندم در زمین بکار. و صبر کن تا خوشه شود. موسی بذرها را کاشت و گندمهایش رسید و خوشه شد. داسی برداشت ومشغول درو کردن شد. ندایی از جانب خداوند رسید که ای موسی! تو که کاشتی و پرورش دادی پس چرا خوشه‌ها را می‌بری؟ موسی جواب داد: پروردگارا ! در این خوشه‌ها، گندم سودمند و مفید پنهان است و درست نیست که دانه‌های گندم در میان کاه بماند، عقل سلیم حکم می‌کند که گندمها را از کاه باید جدا کنیم. خداوند فرمود: این دانش را از چه کسی آموختی که با آن یک خرمن گندم فراهم کردی؟ موسی گفت: ای خدای بزرگ! تو به من قدرت شناخت و درک عطا فرموده‌ای. خداوند فرمود : پس چگونه تو قوه شناخت داری و من ندارم؟ در تن خلایق روحهای پاک هست، روحهای تیره و سیاه هم هست . همانطور که باید گندم را از کاه جدا کرد باید نیکان را از بدان جدا کرد. خلایق جهان را برای آن می‌آفرینم که گنج حکمتهای نهان الهی آشکار شود.خداوند گوهر پنهان خود را با آفرینش انسان و جهان آشکار کرد پس ای انسان تو هم گوهر پنهان جان خود را نمایان کن. 📚مثنوى معنوى @AhkamStekhare
✳️امام کاظم عليه السلام مي فرمايند: 💐خدا را در روز هزار نسيم رحمت است که به هر بنده آنچه خواهد از آن رحمت ها عطا فرمايد. پس هر که بعد از عصر صد مرتبه سوره ي قدر را بخواند، خداوند آن هزار رحمت را مضاعف گرداند و به او عطا فرمايد .💐 📚 بحارالانوار: ج ۹۴ ، ص۸۷. ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ @AhkamStekhare
✨﷽✨ 🌼از امام صادق (ع) که در کتاب الخصال شیخ‌صدوق نقل شده که اخلاق نیک ده جز است: 1) صداقت هنگام ناراحتی (حتی وقتی از کسی ناراحت هستیم در موردش بد سخن نگوییم و غیبت او را نکنیم.) 2) صداقت در گفتار 3) ادایِ امانت 4) صله ارحام 5) پذیرایی از مهمان 6) غذادادن به فقیر 7) نیکی‌کردن به کسی که نیکی از او دیده است. 8) حمایت از همسایه 9) حمایت از دوست 10) بالاتر از همه حیا 📚الخصال شیخ‌صدوق @AhkamStekhare
حرفای یک دختر چادری تو شبکه مجازی که بیشترین لایک را گرفت🧕🏻 . . شما خانم خوش تیپی که تو خیابون منو چپ چپ نگاه میکنی ! ببین عزیزم ... فکر نکن من که چادر سرمه عقلم نمیرسه که آدم با مانتو راحت تر و آزاد تره ! فکر نکن زیر چادرم کولر گازی روشنه ... خیلی هم گرمه ! اصن داغه ! لاک قرمز نمیزنم فکر نکنی سر در نمیارم لاک چی چیه ها ! بیا خونمون ببین هر رنگی لاک بخوای دارم ! خوبم ، بلدم بزنم چادر سر کردن خیلی سخته ، فکر نکنی چادر سر میکنم چون مانتویی که زیر چادر تنمه زشته ، نچ ! کلی هم پول مانتومو دادم ! اما تو نمیبینیش حالا مانتو هیچی .. میدونی چادر مشکی چقدر گرون شده ؟؟ بخوای حساب کتاب کنی سر کردنش به صرفه تره اگه شما شال میخری 5 تومن ، من باید شال بخرم n تومن که زیر چادر و حرارت تابستون چروک نشه ! که بافتش جوری باشه که لبه اش درست وایسه ببین منم خیلی دوست دارم روسری و کیف و کفش قرمزم رو با مانتو و شلوار سفید ست کنم و با غرور تمام تو خیابون قدم بردارم و ... اما خیلی چیزا هست که باعث میشه من روی دلم پا بزارم و یه " خانم چادری" باشم ... خیلی چیزا هست که باعث میشه عاشق چادرم باشم چون بهم ثابت شده که هرچی تنگتر بپوشم بالاتر نیستم ... بلکه کالاترم ... چون یاد گرفتم که (( جنس ارزون مشتری های زیادی داره ) ⛔هر روز شالهاتون عقب تر ⛔مانتو هاتون چسبان تر ⛔ساپورتتون تنگ تر ⛔رژ لب هاتون پر رنگ تر ❓بنده ی کدوم خداییید 🔴 ❓دل چند نفر را لرزاندید 🔴 ❓کدام مرد رو از همسرش دلسرد کردید؟🔴 ❓اشک چند پدر و مادر و همسر شهید را در آوردید؟🔴 ❓چند دختر بچه رو به بی حجابی تشویق کرده اید ؟🔴 ❓آه حسرت چند کارگر دور از خانواده را بلند کرده اید؟🔴 ❓پا روی خون کدام شهید گذاشتید؟🔴 ❓چند زوج را بهم بی اعتماد کرده اید؟🔴 ⛔نگاه های هوس آلود چند رهگذر رو ...🔥🔥🔥 🚫چطور ؟؟ 🔥باز هم میگویی ، دلم پاک است ! 🚫چادری ها بروند خودشان را اصلاح کنند؟ 😑باز هم میگویی ، مرد ها چشمشان را ببندند نگاه نکنند؟ 🚫جامعه چاردیواری اختیاری تو نیست❗ 🔻من اگر گوشه ای از این کشتی را سوراخ کنم ، همه غرق میشوند . 🔥میتوانم گاز سمی اسپری کنم و بعد بگویم ، شما نفس نکشید؟؟ ⛔چرا انقدر در حق خودت و دیگران ظلم میکنی؟⛔ وقتی که میگویند "علی(ع) " غریب بود ، لعنت میکنیم مردمان آن زمان را ؛ وقتی که میگویند "حسین(ع) " غریب بود ، لعنت میکنیم مردمان آن زمان را ؛ وای بر روزی که بگویند مهدی(عج)غریب بود ، لعنتمان میکنند ... ...الهم عجل لولیک الفرج ... اگه یک نفر را به او وصل کردی برای سپاهش تو سردار یاری @AhkamStekhare
🌸سؤال👇 اگر مرد گناهى انجام دهد، آیا زن مى تواند به عنوان نهى از منکر نسبت به او تمکین نکند؟ 🍀پاسخ👇 🌺همه مراجع: هر چند نهى از منکر با رعایت مراتب و شرایطش واجب است؛ ولى زن حق ندارد از راه عدم تمکین، نهى از منکر کند. @AhkamStekhare
✅ روش درمان حسادت 🌸پنج روش کاربردی برای درمان حسادت🌸 🍀روش ۱: حسادت را بشناسید به این فکر کنید که حسادت چگونه به شما صدمه می‌زند 🍀روش ۲: حسادت خود را به چیزی مثبت تبدیل کنید قضاوت شدید در مورد خود را کنار بگذارید 🍀روش ۳: از مقایسه کردن پرهیز کنید به این مسئله توجه کنید که شما همه‌ی داستان را نمی‌دانید 🍀روش ۴: قدرشناس باشید بر استعدادها و داشته‌های‌ خود تمرکز کنید 🍀روش ۵: دیدگاه‌ خود را تغییر دهید به مدت یک روز، فقط بر چیزهای مثبت تمرکز کنید. @AhkamStekhare
🍀سؤال: رقص در مجالس زنانه بدون آهنگ موسیقی حرام است یا حلال؟ و در صورتی که حرام باشد، آیا ترک مجلس بر شرکت کنندگان واجب است؟ 🌸پاسخ: رقص زن برای زنان اگر عنوان لهو بر آن صدق كند مثل این‌‌كه جلسه زنانه تبدیل به مجلس رقص شود، محل اشكال است و احتیاط واجب در ترك آن است؛ در غیر این‌صورت هم اگر به‌‌گونه ‏ای باشد که شهوت را تحریک کند و یا مستلزم کار حرام و یاترتّب مفسده‏ ای باشد، حرام است و تَرک آن مجلس به عنوان اعتراض بر کار حرام، چنانچه مصداق نهی از منکر محسوب شود، واجب است. @AhkamStekhare
✨﷽✨ 🌼نماز را محترم بشمار ✍یکی از گناهان، استخفاف نماز یعنی سبک شمردن نماز است. یعنی چه؟ یعنی وقت و فرصت دارد، می‌تواند نماز خوبی با آرامش بخواند ولی نمی‌خواند. نماز ظهر و عصر را تا نزدیک غروب نمی‌خواند، نزدیک غروب که شد یک وضوی سریعی می‌گیرد و بعد با عجله یک نمازی می‌خواند و فوراً مهرش را می‌گذارد آن طرف؛ نمازی که نه مقدمه دارد نه مؤخره، نه آرامش دارد و نه حضور قلب. طوری عمل می‌کند که خوب دیگر این هم یک کاری است و باید نمازمان را هم بخوانیم. این، خفیف شمردن نماز است. این‌جور نماز خواندن خیلی فرق دارد با آن نمازی که انسان به استقبالش می‌رود؛ اول ظهر که می‌شود با آرامش کامل می‌رود وضو می‌گیرد،‌وضوی با آدابی، بعد می‌آید در مصلّای خود اذان و اقامه می‌گوید و با خیال راحت و فراغ خاطر نماز می‌خواند. «السّلام علیکم» را که گفت فوراً در نمی‌رود، مدتی بعد از نمازْ با آرامش قلب تعقیب می‌خواند و ذکر خدا می‌گوید. این علامت‌این است که نماز در این خانه احترام دارد. 💥نمی‌گویم نماز بخوانید: بالاتر از نماز خواندن، محترم بشمارید. اولًا برای خودتان در خانه یک مصلّایی انتخاب کنید (مستحب هم هست) یعنی در خانه نقطه‌ای را انتخاب کنید که جای نمازتان باشد، مثل یک محراب برای خودتان درست کنید. اگر می‌توانید (همان طوری که پیغمبر اکرم یک مصلّی و جای نماز داشت) یک اتاق را به عنوان مصلّی انتخاب کنید. اگر اتاق زیادی ندارید، در اتاق خودتان یک نقطه را برای نماز خواندن مشخص کنید. یک جانماز پاک هم داشته باشید. در محل نماز که‌می‌ایستید، جانماز پاکیزه‌ای بگذارید، مسواک‌داشته باشید، تسبیحی برای ذکر گفتن داشته باشید. وقتی که وضو می‌گیرید، اینقدر با عجله و شتاب نباشد 📚 مجموعه‌آثاراستادشهیدمطهری، ج۲۳، ص: ۵۱۱ @AhkamStekhare
نویسنده: محمد رضا حدادپور جهرمی «قسمت پنجم» نقل و انتشار داستان به هیچ وجه بدون لینک کامل کانالم جایز نیست. گفت: «دقیقا ... آفرین ... خیالمو راحت تر کردی ... دیگه لازم نیست به بچه های سایبری بگم بیشتر واست توضیح بدن ... میتونی مستقیم بری سراغ پرونده ...» گفتم: «قربان! معمولا شما کلید واژگان و سر نخ های عالی به ما میدین! میشه یه دو تا جمله بگین داستان چیه تا بعدش برم سراغ اصل پرونده!» نه پیش گذاشت ... نه پس ... بدون هیچ چک و چونه و مقدمه و ذی المقدمه ای گفت: «جنگ داخلی! احتمالش داره خیلی قوی میشه ... و به قول خودت، حتی خیلی نزدیک ... شاید بشه گفت که چیز دیگه نمونده ...» در علم جنگ شناسی (پولمولوژی یا جامعه شناسی جنگ) وقتی حرف از جنگ داخلی میشه، ینی سه ضلع اصلی داره: 1. شهری است 2. مسلحانه است 3. اهداف اولیه و قربانیان اصلی هم زن و بچه و مردم بی خبر و بی گناهند! گفتم: «جا نخوردم ... متاسفم ... چون ادمین های اون سی چهل تا کانال دارن جوری مینویسن که انگار وسط اطاق فرمان جنگ نشستن! من حتی فکر میکنم جنگ واسه اونا قطعی و شروع شده! الان وارد مرحله ایذایی شدند!» (مرحله ایذایی: مقدمات حمله که باعث گرفتن نفس و سرمایه و توان و انرژی و روحیه و افزایش میزان تلفات و... در حریف میشه! اما هنوز حمله اصلی نیست و بیشتر به قصد تخریب و تلفات انجام میشه!) ✅ کانال دلنوشته های یک طلبه: @mohamadrezahadadpour گفت: «نظر منم همینه ... چون دیگه خودت بهتر از من میدونی که میگن: هر چه عرق بیشتری در حمله ایذایی بریزی، خون کمتری در حمله اصلی خواهی داد! الان اونا که اینقدر ایذاء را جدی و محکم گرفتند، دیگه میخوان در حملات اصلیشون چیکار کنن؟ خدا میدونه! بگذریم ... الحمدلله که صبح توی ماشینت، کار مفیدی کردی و نتیجش شده این که کار منو راحت تر کنی!» گفتم: «امر بفرمایید! چه خدمتی از دست من برمیاد!» گفت: «میخوام به مدت حدود 52 روز ... البته حداقل 52 روز ... بشی ناظر امنیتی بخش سایبری! تا بشه مسائل و تهدیدات مجازی را رتق و فتق کنیم. وزیر و دفاتر بالا، حدودا ده نفر در این زمینه از شهرستان ها نیرو خواستن ... قرار نیست تجمیع بشین ... هر کسی تو فایل و شهر خودش ...» یه کم فکر کردم ... گفتم: «مطمئنید فقط نظارته؟» خندید و گفت: «ان شاءالله ... ینی شاید ...» گفتم: «میدونین که چرا اینو گفتم؟ منظورم اینه که دیگه سر از عملیات و گرا و شناسایی در نمیاره؟ راستی اصلا مسئولیت عملیاتی هم داریم یا نه؟» گفت: «خب البته بچه های فتا دارن زحمات خودشون را میکشن! دستشون هم درد نکنه ... اما چون پرونده فضای مجازی به طور جدی توسط رییس جمهور در شورای امنیت ملی مطرح شده، خواه نا خواه پای نهادهای مرتبط با امنیت، بیشتر به این ماجرا باز میشه!» گفتم: «خوش بین نیستم! به این رییس جمهوری که من میبینم نمیشه ... هیچی ... ولش کن ... اما از این میترسم که ما کلی کار بکنیم و بچه هامون را هزینه بکنیم اما طبق معمول بشیم پلیس بد! اما همونی که به دستور خودش داریم این کارو میکنیم بشه گل و بلبل معرکه و پلیس خوب و ناجی آزادی جوونا و ملت ایران!» رییس فقط خندید ... بعدش یه کم جدی تر شد و یه نفس عمیق کشید و گفت: «همیشه همین بوده! من و تو سربازیم ... با حرفت مخالف نیستما ... اما مطرح کردنش را هم صلاح نمیبینم ...» گرفتم که خیلی ریز داره بهم هشدار میده و میگه حواست به زبون سُرخت باشه ... گفتم: «چشم قربان! گرفتم ... از کی ان شاءالله؟» گفت: «باید از دیروز استارت میزدیم! اما دلم برات سوخت ... گفتم بذار بشینه یه روز ور دل خانم بچه ها ... از همین امروز میتونی کارهای تحویل گیری را انجام بدی! فقط لطفا مثل همیشه جدی و اکتیو و باهوش باش ... نمیخوام حالا که علی رغم میل باطنیم مجبورم با بچه های مخابرات مرکز خودمون کار کنم، اتفاقی بیفته و گافی بدیم که بعدا نشه جمعش کرد. پس لطفا تیمت را قوی بچین!» گفتم: «اون که چشم ... بالاخره حضرت آقا فقط درباره فضای مجازی بود که فرمودند ارزش و حساسیتش به اندازه اصل انقلاب است! بخاطر همینم که شده، کوتاه نمیام ... چنان تیمی بچینم که تاریخ سایبر و بچه های مخابرات به چشم ندیده باشن!» ادامه دارد ... @AhkamStekhare
امام مهدى عليه السلام : أمّا وَجهُ الاِنتفاعِ بِي في غَيبَتي فَكَالاِنتِفاعِ بِالشَّمسِ إذا غَيَّبَها عَنِ الأبصارِ السَّحابُ ؛ چگونگى بهره مندى از وجود من در دوران غيبتم ، همچون بهره اى است كه از خورشيد مى برند ، آن گاه كه ابر آن را از ديدگان نهان مى كند . 📚بحار الأنوار ، ج 52 ، ص 92 . @AhkamStekhare
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
*ماجرای دیدار آیت الله مرعشی نجفی با امام زمان (عج) در مسجد سهله آیت الله مرعشی نجفی بیان کردند که در ایام تحصیل علوم دینی و فقه اهل بیت، علیهم السلام، در نجف اشرف، شوق زیادی جهت دیدار جمال مولایمان بقیة الله الاعظم، عجل الله تعالی فرجه، داشتم. با خود عهد کردم چهل شب چهارشنبه پیاده به مسجد سهله بروم، به این نیت که جمال آقا صاحب الامر، علیه السلام، را زیارت کنم و به این فوز بزرگ نایل شوم. تا ۳۵ یا ۳۶ شب چهارشنبه ادامه دادم؛ تصادفا در این شب رفتنم از نجف به تاخیر افتاد و هوا ابری و بارانی بود. نزدیک شب وحشت و ترس وجود مرا فرا گرفت؛ مخصوصا از زیادی قطاع الطریق و دزدها، ناگهان صدای پایی را از پشت سر شنیدم که بیشتر موجب ترس و وحشتم گردید. برگشتم به عقب، سید عربی را با لباس اهل بادیه دیدم، نزدیک من آمد و با زبان فصیح گفت:‌ای سید! سلام علیکم. ترس و وحشت بکلی از وجودم رفت و اطمینان و سکون نفس پیدا کردم و تعجب آور بود که چگونه این شخص در تاریکی شدید، متوجه سیادت من شد و در آن حال من از این مطلب غافل بودم. به هر حال سخن می‌گفتیم و می‌رفتیم از من سؤال کرد: کجا قصد داری؟ گفتم: مسجد سهله. فرمود: به چه جهت؟ گفتم: به قصد تشرف و زیارت، ولی عصر، علیه السلام. مقداری که رفتیم به مسجد زید بن صوحان که مسجدکوچکی است نزدیک مسجد سهله، رسیدیم. داخل مسجدشده و نماز خواندیم و بعد از دعایی که سید خواند که، مثل آن بود که دیوار و سنگ‌ها با او آن دعا را می‌خواندند؛ احساس انقلابی عجیب در خود نمودم که از وصف آن عاجزم. بعد از دعا سید فرمود: سید تو گرسنه ای، چه خوب است شام بخوری. پس سفره‌ای را که زیر عبا داشت بیرون آورد و درآن سه قرص نان و دو یا سه خیار سبز تازه بود. مثل اینکه تازه از باغ چیده و آن وقت چله زمستان و سرمای زننده‌ای بود و من منتقل به این معنا نشدم که این آقا این خیار تازه سبز را در این فصل زمستان از کجا آورده؟ طبق دستور آقا شام خوردم. سپس فرمود: بلند شو تا به مسجد سهله برویم. داخل مسجد شدیم آقا مشغول اعمال وارده درمقامات شد و من هم به متابعت آن حضرت انجام وظیفه می‌کردم و بدون اختیار نماز مغرب و عشا را به آقا اقتداکردم و متوجه نبودم که این آقا کیست؟ بعد از آنکه اعمال تمام شد، آن بزرگوار فرمود:‌ای سید آیا مثل دیگران بعد از اعمال مسجد سهله به مسجد کوفه می‌روی یا در همین جا می‌مانی؟ گفتم: می‌مانم و سپس در وسط مسجد در مقام امام صادق، علیه السلام، نشستیم. به سید گفتم: آیا چای یا قهوه یا دخانیات میل داری آماده کنم؟ در جواب کلام جامعی را فرمود: این امور از فضول زندگی است و ما از این فضولات دوریم. این کلام در اعماق وجودم اثر گذاشت به نحوی که هرگاه یادم می‌آید ارکان وجودم می‌لرزد به هر حال مجلس نزدیک دو ساعت طول کشید و در این مدت مطالبی رد و بدل شد که به بعضی از آن‌ها اشاره می‌کنم.... ادامه دارد.... @AhkamStekhare
😊 🍃رفقا اگه یه نامحرمی بهتون پیام داد... اگه موقعیت دیدن یه صحنه ی حرام🔞 براتون فراهم شد... اگه موقعیت غیبت کردن براتون فراهم شد و... فکر نکنید اتفاقیه!! 👈🏻نه ابدا.... این موقعیتی که توسطه خدا برات جور شده تا باهاش خودتو قوی کنی(در واقع خدا تحویلت گرفته و یه امتحان برات درست کرده😉) 🚫مبادا بهشون به چشم یه موقعیت برا لذت بردن نگاه کنی🤨 🚨همونطور که گفتیم این یه 👍(بگو الان خدا منو داره میبینه داره...امتحانم میکنه....پس باید بهترین برخوردو داشته باشم✌️) ✨اگه ازشون بگذری بهت تبریڪ میگمم امتحانو قبول شدی🌹 👈🏻 و یه درجه روحتو قوی کردی💪🏻 ✔️یادت باشه همه ی این موقعیتا فقط برا رشد دادته توعه 🚫مبادا امتحانو رد بشی و این موقعیتا باعثه الوده شدنت بشه؟مبادا باعث قوی تر شدنه هوای نفست بشه🤨 💞خودتو پیش مولات سربلند کن😌 @AhkamStekhare
ادامه ماجرای دیدار حضرت آیت الله العظمی مرعشی نجفی، قدس سره با امام زمان (عج) / یازده توصیه امام زمان (عج) به حضرت آیة الله العظمی مرعشی نجفی، قدس سره ۱- در رابطه با استخاره سخن به میان آمد. سید عرب فرمود:‌ای سید با تسبیح به چه نحو استخاره می‌کنی؟ گفتم: سه مرتبه صلوات می‌فرستم و سه مرتبه می‌گویم: «استخیر الله برحمته خیرة فی عافیة» پس قبضه‌ای از تسبیح را گرفته می‌شمارم، اگر دو تا بماند بداست و اگر یکی ماند خوب است. فرمود: برای این استخاره، باقی مانده‌ای است که به شما نرسیده و آن این است که هرگاه یکی باقی ماند فوراحکم به خوبی استخاره نکنید بلکه توقف کنید و دوباره بر ترک عمل استخاره کنید اگر زوج آمد کشف می‌شوداستخاره اول خوب است، اما اگر یکی آمد کشف می‌شودکه استخاره اول میانه است. به حسب قواعد علمیه می‌بایست دلیل بخواهم و آقاجواب دهد. به جای دقیق و باریکی رسیدیم. پس به مجرد این قول، تسلیم و فرمان بردار شدم و در عین حال متوجه نیستم که این آقا کیست. ۲- از جمله مطالب در این جلسه تاکید سید عرب بر تلاوت و قرائت این سوره‌ها بعد از نماز‌های واجب بود. بعد ازنماز صبح سوره یاسین و بعد از نماز ظهر سوره عم بعداز نماز عصر سوره نوح و بعد از مغرب سوره واقعه وبعد از نماز عشاء سوره ملک. ۳- دیگر اینکه تاکید فرمودند: بر دو رکعت نماز بین مغرب و عشا که در رکعت اول بعد از حمد هر سوره‌ای خواستی می‌خوانی و در رکعت دوم بعد از حمد سوره واقعه را می‌خوانی و فرمود: کفایت می‌کند این از خواندن سوره واقعه بعد از نماز مغرب، چنانکه گذشت. ۴- تاکید فرمود که: بعد از نماز‌های پنجگانه این دعا رابخوان: «اللهم سرحنی عن الهموم و الغموم و وحشة الصدر و وسوسة الشیطان برحمتک یا ارحم الراحمین.» ۵- و دیگر تاکید بر خواندن این دعا بعد از ذکر رکوع درنماز‌های یومیه خصوصا رکعت آخر: «اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلى‏ مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ وَ تَرَّحَّم عَلی عَجزِنا وَ اَغِثنا بِحَقِّهِم.» ۶- در تعریف و تمجید از شرایع الاسلام مرحوم محقق حلی فرمود: تمام آن مطابق با واقع است مگر کمی از مسایل آن. ۷- تاکید بر خواندن قرآن و هدیه کردن ثواب آن، برای شیعیانی که وارثی ندارند یا دارند و لکن یاد از آن‌ها نمی‌کنند. ۸- تحت الحنک را از زیر حنک دور دادن و سر آن را درعمامه قرار دادن چنانکه علمای عرب به همین نحو عمل می‌کنند و فرمود: در شرع اینچنین رسیده است. ۹- تاکید بر زیارت سید الشهدا، علیه السلام. ۱۰- دعا در حق من و فرمود: قرار دهد خدا تو را ازخدمتگزارن شرع. ۱۱- پرسیدم: نمی‌دانم آیا عاقبت کارم خیر است و آیا من نزد صاحب شرع مقدس رو سفیدم؟ فرمود: عاقبت تو خیر و تلاشت پسندیده و روسفیدی. گفتم: نمی‌دانم آیا پدر و مادر و اساتید و ذوی الحقوق از من راضی هستند یا نه؟ فرمود: تمام آن‌ها از تو راضی اند و درباره ات دعا می‌کنند. استدعای دعا کردم برای خودم که موفق باشم برای تالیف و تصنیف و ایشان دعا فرمودند. در اینجا مطلب دیگری است که مجال تفصیل و بیان آن نیست پس خواستم از مسجد بیرون روم به خاطرحاجتی، آمدم نزد حوض که در وسط راه قبل از خارج شدن از مسجد قرار دارد به ذهنم رسید چه شبی بود واین سید عرب کیست که اینهمه با فضیلت است؟ شایدهمان مقصود و معشوقم باشد تا به ذهنم این معنی خطور کرد، مضطرب برگشتم و آن آقا را ندیدم و کسی هم در مسجد نبود. یقین پیدا کردم که آقا را زیارت کردم و غافل بودم، مشغول گریه شدم و همچون دیوانه اطراف مسجد گریه می‌کردم تا صبح شد، چون عاشقی که بعد ازوصال مبتلا به هجران شود. این بود اجمالی از تفصیل که هر وقت آن شب یادم می‌آید بهت زده می‌شوم. @AhkamStekhare
🌸 یه سوال داشتم؛ اگه جرم زیر ناخن پا یا پهلوی ناخن پا باشه ایا برا غسل اشکال داره؟ ممنونم میشم اگه راهنمایی کنید. 🍀پاسخ: اگه ناخن کوتاه باشه، مثلا یک میلیمتر اشکال نداره؛ ولی اگه بلندتر باشه و جرم در قسمت بیشتر از یک میلیمتر باشه، در صورتی که پای راست باشه، آب بهش برسون و کل قسمت چپ بدن رو غسل بده و اگه طرف چپ باشه فقط به زیر جرم آب برسونی کافیه. @AhkamStekhare
🌸 سؤالی داشتم؛ خیاط ها ممکنه لباسی رو بدوزن و بمونه پیششون؛ صاحباشون نیان بگیرن یا اضافه پارچه ای بمونه پیششون، باید چیکارکنن؟ 🍀پاسخ: اگه از یافتن صاحبش مایوس بشن، مبلغ معادلش رو از طرف او صدقه بدن و تملک کنن. @AhkamStekhare
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔹دعای هر روز ماه صفر @AhkamStekhare 🌸🌸🌸🌸🌸
🧕🧔 دو کاسب شریک 🌸امام خامنه ای : اسلام در داخل خانواده، دو جنس زن و مرد را مانند دو لنگه‌ی یک در، دو چشم در چهره‌ی انسان، دو سنگرنشین در جبهه‏‌ی نبرد زندگی و دو کاسبِ شریک در یک باب مغازه قرار داده است. هرکدام از این دو، طبیعت، خصوصیات و خصلت‌هایی، هم در جسم و روح و فکر و هم در غرایز و عواطف دارند که ویژه‌ی خودشان است. این دو جنس، اگر با همان حدود و موازینی که اسلام معیّن کرده است در کنار هم زندگی کنند، خانواده‌ای ماندگار و مهربان و بابرکت و پرفایده خواهند داشت. @AhkamStekhare 🌸🌸🌸🌸🌸
✨﷽✨ 🌼اثر رضایت پدر در قبر! ✍آیت‌الله آقا سیّد جمال‌الدّین گلپایگانی عارف بزرگی بودند. ایشان می‌فرمودند: در تخت‌ فولاد اصفهان - که معروف به وادی‌السّلام ثانی است، حالات عجیبي دارد و بزرگان و عرفای عظیم‌ الشّأنی در آن‌جا دفن هستند - جوانی را آوردند. من در حال سیر بودم، گفتند: آقا! خواهش می‌کنیم شما تلقین بخوانید. ايشان فرمودند: آن جوان ظاهر مذهبي داشت و خیلی از مؤمنین و متدّینین براي تشييع جنازه او آمده‌ بودند. وقتی تلقین می‌خواندم، متوجّه شدم که وقتی گفتم: «أفَهِمتَ»، گفت: «لا»، متعجّب شدم! بعد دیدم که دو سه بچّه شیطان دور بدن او در قبر می‌چرخند و می‌رقصند! از اطرافيان پرسیدم: او چطور بود؟ گفتند: مؤمن. گفتم: پدر و مادرش هم هستند. گفتند: بله، ديدم مادر او خودش را می‌زد و پدرش هم گریه می‌کرد. پدر را کنار کشيدم و گفتم: قضیه این است. گفت: من یک نارضایتی از او داشتم. گفتم چه؟ گفت: چون او در چنين زماني (زمان طاغوت) متدیّن بود، به مسجد و پای منبر می‌رفت و مطالعه داشت، احساس غرور او را گرفته بود و تا من یک چیزی می‌گفتم، به من می‌گفت: تو که بی‌سواد هستی! با گفتن این مطلب چند مرتبه به شدّت دلم شکست! ايشان مي‌فرمودند: به پدر آن جوان گفتم: از او راضی شو! او گفت: راضي هستم، گفتم: نه! به لسان جاری کنید که از او راضی هستید - معلوم است که گفتن، تأثير عجیبي دارد. پدر و مادر‌ها هم توجّه کنند، به بچّه‌هایشان بگویند که ما از شما راضی هستیم، خدا این‌گونه می‌خواهد وقتي می‌خواستند لحد را بچینند، ایشان فرمودند: نچینید! مجدّد خود آقا پاي خود را برهنه کردند و به درون قبر رفتند تا تلقین بخوانند. ايشان مي‌فرمايند: اين بار وقتی گفتم «أفَهِمتَ»، دیدم لب‌هایش به خنده باز شد و دیگر از آن‌ بچّه شيطان‌ها هم خبری نبود. بعد لحد را چیدند. من هنوز داخل قبر را می‌دیدم، دیدم وجود مقدّس اسدالله‌الغالب، علی‌بن‌ابی‌طالب فرمودند: ملکان الهی! دیگر از این‌جا به بعد با من است ... 💥لذا او جواني خوب، متدّین و اهل نماز بود كه در آن زمان فسق و فجور، گناهي نکرده بود امّا فقط با یک حرف خود (تو كه بی‌سواد هستی) به پدرش اعلان كرد كه من فضل دارم، دل پدر را شکاند و تمام شد! شوخی نگیریم. والله! اين مسئله اين‌قدر حسّاس، ظریف و مهم است. 📚گزیده‌ای از کتاب دو گوهر بهشتی آیت الله قرهی ✨﷽✨ @AhkamStekhare
✍امام سجّاد عليه السلام: حقّ كسى كه نصيحت مى كند (مشورت مى دهد) اين است كه در برابرش فروتن و ملايم باشى و به سخنش گوش بسپارى. اگر سخنى به درستی گفت خداوند عزّوجلّ را سپاس گويى و اگر نادرست گفت، با او مهربان باشى و [به داشتن سوء نيّت] متّهمش نگردانى با اين كه مى دانى خطا مى كند بدان مؤاخذه اش نكنى، مگر اينكه در خور اتهام و بدگمانى باشد، در اين صورت به هيچ وجه به سخنان او اعتنا مكن. 📚ميزان الحكمه ج۱۲ ص۲۱۶ @AhkamStekhare
✨﷽✨ ✍سالها پیش سرباز خوزستانی پس از آموزشی موقع تقسیم دید افتاده مشهد دلگیر و غمگین شد. از طرفی ارادتش به آقا و از طرفی اوضاع بد مالی خانواده اش. اولین شبی که مرخصی گرفت با همون لباس سربازی رفت حرم آقا تا درد دل کنه و دلتنگیش رو به آقا بگه ساعتها یه گوشه حرم اشک ریخت وقتی برگشت به کفشداری تا پوتین هاش رو بگیره، دید واکس زده و تمیزن. کفشدار با جذبه با اون هیبت و موهای جو گندمی، وقتی پوتین هاش رو داد نگاهی به چشم سرباز که هنوز خیس و قرمز از گریه بود کرد و گفت: چی شده سرکار که با لباس سربازی اومدی خدمت آقا؟! سرباز گفت: من بچه خورستانم اونجا کمک خرج پدر پیرم و خانواده فقیرمم. هیچکس رو ندارم که انتقالی بگیرم، نمیدونم چیکار کنم؟! کفشدار خندید و گفت: آقا امام رضا(ع)خودش غریبه و غریب نواز، نگران هیچی نباش. دو سه روز بعد نامه انتقالی سرباز به لشکر ٩٢ زرهی اهواز اومد؛ اونم تایم اداری. سرباز شوکه بود؛ جز آقا و اون کفشدار کسی خبر نداشت از این موضوع هرجا و از هرکی پرسید کسی نمیدانست ماجرا رو. سرباز رفت پابوس آقا و برگشت شهرش ولی نفهمید از کجا و کی کارش رو درست کرده! چند سال بعد داشت مانور ارتش رو تماشا می کرد. یهو فرمانده نیرو زمینی رو موقع سخنرانی دید چهره اش آشنا بود. اشک تو چشماش حلقه زد. فرمانده وقت نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی ایران؛ قدرت اول منطقه امیر سرتیپ احمد پوردستان، مرد با جذبه با موهای جوگندمی؛ همون کفشدار حرم آقا بود که اون زمان فرمانده لشکر ٧٧ خراسان بود. فرمانده لشکری که کفش سربازش رو واکس زده بود انتقالی اون رو به شهرش داده بود. @AhkamStekhare