💔
لیست ائتلاف #یاران_روحانی منتشر شد👇
🔹1. مجید انصاری
🔸2. مصطفی کواکبیان
🔹3. علیرضا محجوب
🔸4. داوود محمدی
🔹5. محمدحسین مقیمی
🔸6. محمدرضا راه چمنی
🔹7. علی داستانی
🔸8. سهیلا جلودارزاده
🔹9. امیر عسگری
🔸10. افشین اعلا
🔹11. پروانه مافی
🔸12. اعظم صمصامی
🔹13. سعید باقری
🔸14. محمدرضا بادامچی
🔹15. محمدهای انتشاری
🔸16. فریده اولادقباد
🔹17. فخرالدین صابری
🔸18. محمدرضا شریفی
🔹19. زهرا ساعی
🔸20. محمدعلی وکیلی
🔹21. سید فرید موسوی
🔸22. محسن علیجانی
🔹23. محمدرضا نجفی
🔸24. محمدحسین شیخمحمدی
🔹25. وحید توتونچی
🔸26. حسن انصاری
🔹27. علیحسین رضاییان
🔸28. ابوالفضل سروش
🔹29. حبیب سهرابی پارسا
🔸30. مهدی شیخ
✍ انتشار این لیست یک تبلیغ نیست بلکه افشای اسامی کسانی است که عامل وضع کنونی کشورند. اگه از این وضعیت زیبا رضایت خاطر دارید مجددا دست در سوراخ کنید و از گزیده شدن خود و هم میهنتان لذت ببرید 😊
*مردمی که سیاستمداران فاسد را انتخاب می کنند ؛ قربانی نیستند ، بلکه شریک جرمند*
#اندڪےبصیرت
#نشرحداکثری
#شهید_احمدعلی_نیری
#شهید_دفاع_مقدس
#عکس_نوشته
#سالروزشهادت
#jihad
#martyr
╔═...💕💕...══════╗
@Ahmadmashlab1995
╚══════...💕💕...═╝
شهید احمد مَشلَب 🇵🇸
هرکس تو را ندارد....💔 جز بی کسی چه دارد؟ جز بی کسی چه دارد؟ هرکس تو را ندارد.....💔 #یاایهاالعزیز
کودکانِ غزه
چشمِ امیدشان به توست؛
برگرد مولا . . .
#یاایهاالعزیز🌱
❤️اَللّٰهُمَعَجْللوَلِیِّکَاَلفَرَج❤️
@AHMADMASHLAB1995
شهید احمد مَشلَب 🇵🇸
در لشکـر ۲۷ محمـد رسـول الله ﷺ برادری بود که عادت داشـــت پیشانی شهدا را ببـوسد ! وقـتی خــودش شه
#شناخت_لاله_ها
#مهندس_ابو_مهدی_المهندس
فرمانده شهید ابو مهدی المهندس ، معاون رئیس بسیج مردمی عراق (الحشد الشعبی) با نام جمال جعفر آل تمیمی در سال ۱۹۵۴ در بصره متولد شد.وی در سال ۱۹۷۳ وارد دانشکده مهندسی فن آوری در بغداد شد و در سال ۱۹۷۷ از آن فارغ التحصیل شد و پس از اتمام خدمت سربازی وارد مؤسسه عمومی آهن و فولاد بصره شد و به عنوان مهندس عمران مشغول به کار شد و سپس در رشته کارشناسی ارشد علوم سیاسی فارع التحصیل شد.
او در اوایل دهه هفتاد به حزب دعوه اسلامی پیوست و مقدمه های فقه حوزه را در دفتر آیت الله سید محسن الحکیم در بصره فرا گرفت.
ادامه دارد....
#هر_روز_با_یک_شهید🌾
@AHMADMASHLAB1995
شهید احمد مَشلَب 🇵🇸
#پای_درس_ولایت🔥 🔰 گریهی در مجالس شهیدان گریهی ضعف نیست، گریهی اراده است 👈 دیدید مراسم تشییع شه
#پای_درس_ولایت🔥
🔰 سخننگاشت | رهبر انقلاب: کار بزرگ مداحان، مدیریت شادی و عزای جامعه است. ۹۸/۱۱/۲۶
@AHMADMASHLAB1995
#کادو_روز_عقد
سلام به همه ی دوستداران شهید مشلب
چند روز پیش برام اتفاقی افتاد از عنایت داداش احمد که دوست دارم تعریف کنم براتون😊
۲۰ بهمن ،قرار بود که توی حرم امام رضا عقدم باشه...خودِ اینکه برای عقد مشهد باشیم یکی از عنایت های شهید بود که کمکمون کرد اما بهترین اتفاق، این بود که اون روز وقتی در راه حرم بودیم من تو دلم گفتم داداش احمد امروز عقدمه! دوست دارم یه کادو از طرف تو داشته باشم، هر چقدر کم باشه مهم نیست ، ولی دوست دارم یه گوشه از خاطرات امروزم باشی.
وقتی رسیدیم حرم، نماز مغرب بود. توی رواق دارالحجه ،توی صف پشت سرمون یکی رو دیدم که خیلی شبیه مادر شهید احمد بود، دلم مثل گنجشک میزد ،رفتم جلو دیدم پیکسل داداش احمد روی چادرشه ولی بازم ازشون پرسیدم و فهمیدم که خودشه سیده سلام بدرالدین ،مادر داداش احمد❤️، اولین کادوی عقدم و بهترینش رو داداش احمد بهم داد، چند دقیقه تو بغل مادرشون گریه کردم فقط...
بهترین روز و بهترین خاطره ی عمرم بود، خواستم شما هم بدونین تا محبت هممون نسبت به شهید احمد بیشتر شه، که همیشه هوای دوستانشو داره....🌹با تشکر از کانال خوبتون❤️...
#ارسالی_از_طرف_کاربران
@AhmadMashlab1995
شهید احمد مَشلَب 🇵🇸
#رمان_حورا #قسمت_نوزدهم آخرشب در اتاقش زده شد. _بفرمایین. تا حالا ڪسے به در اتاق او نڪوبیده بود.
#رمان_حورا
#قسمت_بیستم
حورا حرص مے خورد و لبانش را مے گزید. دلش مے خواست از این شرایط رهایے یابد.
آقا رضا پرسید:حورا چیزے نمیگی؟
_چی..چی بگم؟
حورا با خودش گفت:تو ڪه این جورے نبودے حورا. تو ڪه انقدر ساڪت نبودے. حرفتو بزن.. تصمیمت رو بگو.
_من..من میخواستم بگم ڪه امشب فقط به خاطر داییم قبول ڪردم ڪه بیام و با شما حرف بزنم.
اقا رضا گفت:برےن تو اتاق حورا جان.
حورا هنوز به صورت خاستگارش نگاه نڪرده بود و دلش نمے خواست نگاه ڪند. با خجالت از جا برخواست و همراه سعیدے وارد اتاق شدند.
سعیدی روے صندلے نشست و حورا روے تخت.
_میشه سرتو یڪم بالا بگیرے ببینمت؟
چقدر صمیمے شده بود و حورا از این صمیمیت بیزار بود. آرام سرش را بالا گرفت اما باز هم به او نگاه نڪرد.
_گفتی به اصرار داییت قبول ڪردے باهام حرف بزنی.
_بله.
_چرا؟
_چون من دارم درس میخونم و...
میان حرفش پرید و گفت:درستو بخون من ڪه مخالفتے ندارم.
_میزارےن من حرفمو بزنم؟ هنوز حرفمو نزده بودم.
_تو اصلا منو نگاه نڪردے ببینے چه شڪلیم.
_برام مهم نیست چون جوابم به شما تغییرے نمیڪنه. من میخوام درس بخونم و به این زودیا قصد ازدواج ندارم. اگرم یک روز بخوام عروس بشم، پول و مال و منال طرف برام مهم نیست فقط مهم دین و ایمان و اخلاقشه.
_ببےن حورا..
_ببخشےد من با شما نسبتے ندارم ڪه انقدر راحت منو صدا مے ڪنید.
_با این گستاخیات و جواب رد دادنات نه تنها پشیمون نمیشم بلڪه مُسِر تر هم میشم. لطفا رو حرفام فڪر ڪن. من میتونم زندگے مرفهے برات درست ڪنم و بزارم درستو تا آخر بخونے و مایه افتخارم بشے. فقط بهش فڪر ڪن.
_من فڪرام...
_گفتم فڪر ڪن. موقعیت خوبیه از دستش نده.
سپس برخواست و گفت:خداحافظ.
#نویسنده_زهرا_بانو
#کپی_با_ذکر_لینک
#ادامه_دارد
╔═...💕💕...══════╗
@Ahmadmashlab1995
╚══════...💕💕...═╝
شهید احمد مَشلَب 🇵🇸
#رمان_حورا #قسمت_بیستم حورا حرص مے خورد و لبانش را مے گزید. دلش مے خواست از این شرایط رهایے یابد.
#رمان_حورا
#قسمت_بیست_و_یڪم
باز هم حورا تنها ماند با یک عالمه افڪار درهم و نا به سامان. دلش مے خواست از آن خانه فرار ڪند. ڪسے او را نمے خواست و دایے اش داشت او را به مردے تحمیل مے ڪرد ڪه حورا حتے او را ندیده بود.
با خودش گفت:چه فایده داره جواب من ڪه تغییرے نمے ڪنه. بهتره برم سر درسام.
ڪتاب قطورش را برداشت و صفحه اے از آن را باز ڪرد.
با بسم الله شروع ڪرد و به هیچ چیز دیگر هم فڪر نڪرد تا تمرڪزش روے درس بالا برود.
ڪمی خوانده بود ڪه مریم خانم وارد اتاق شد و گفت:دختر چے گفتے به آقاے سعیدی؟
_گفتم نه.
_بی جا ڪردے. اون ڪه گفت حورا مے خواد فڪر ڪنه.
_زن دایے جان من جوابم فرق نمیڪنه همونے بوده ڪه هست. بهش بگین خودشو خسته نڪنه.
سمت ڪتابخانه ڪوچڪش رفت و مریم خانم گفت:خوب گوش ڪن ببین چے میگم دختر. این چند سالم ڪه اینجا بودے زیادے بود. خیلے تحملت ڪردیم.
الانم ڪه یک خاستگار خوب پیدا شده باید دمتو بزارے رو ڪولت و برے خونه شوهر.
حورا لبش را گزید و بغض پنهانش را قورت داد. دلش مے خواست زمین دهن باز ڪند و او را ببلعد. دلش نمے خواست سربار ڪسے باشد.
_من مے خوام با دایے حرف بزنم.
مرےم خانم خوشحال از اینڪه او سر عقل آمده و مے خواهد قبول ڪند، رفت و آقا رضا را صدا زد.
_بےا حورا ڪارت داره.
آقا رضا عینڪش را از چشمش برداشت و برخواست تا به اتاق خواهرزاده اش برود.
_ڪاری دارے حورا؟
_داےی من میخوام از اینجا برم.
آقا رضا مات و مبهوت به حورا نگاه ڪرد.
_چی؟منظورتو نمیفهمم.
فکر ڪردم مے خواے بگے جوابت به خاستگ..
_نه دایے جان من مے خوام از این خونه برم تا سربار شما نباشم.
_سربار؟ ڪے اینو گفته؟
_خانومتون گفتن من تو این خونه.. زیادیم.. منم..
_بسه حورا. اگه تو نمے خواے با سعیدے ازدواج ڪنے اشڪال نداره. من با مریم حرف میزنم. میدونے ڪه چه اخلاقے داره ناراحت نشو. به درست برس.
آقا رضا ڪه بیرون رفت، حورا دوباره مشغول درسش شد اما با حواس پرتے و ناراحتی.
#نویسنده_زهرا_بانو
#کپی_با_ذکر_لینک
#ادامه_دارد
╔═...💕💕...══════╗
@Ahmadmashlab1995
╚══════...💕💕...═╝
شهید احمد مَشلَب 🇵🇸
#رمان_حورا #قسمت_بیست_و_یڪم باز هم حورا تنها ماند با یک عالمه افڪار درهم و نا به سامان. دلش مے خوا
#رمان_حورا
#قسمت_بیست_و_دوم_و_سوم
"آدم خسته هيچ نمى خواهد
فقط دلش مى خواهد
دست خودش را بگيرد و
فقط برود
جايى كه قرار نيست
هيچ وقت، هيچ كس، هيچ كجا
پيدايش كند"
حورا خسته بود از همه.
از دنیاے تاریک و تیره اش..
از آدم هاے زندگے اش..
از درد هاے هر روزه اش..
از گریه هاے شبانه اش..
می خواست هر چه زودتر این زندگے ڪابوس وار تمام شود .
به تقویم رو میزے اش نگاه ڪرد.
فردا فاطمیه شروع مے شد. چه زمان خوبے براے دعا بود.
باےد با دایے اش حرف بزند تا اجازه بگیرد شب ها به حسینیه محله شان برود.
مانند هر شب شام نخورد و خوابید.
صبح روز بعد، بعد از دادن امتحان، با اصرار هدے شوار ماشینش شد تا او را به خانه برساند.
_مواظب خودت باش حورا جان.
—چشم ممنون ڪه منو رسوندی.
_فدات بشم خانمے. التماس دعا.
دست هدے را فشرد و گفت:ما بیشتر.خدافظ
از ماشینش پیاده شد و با ڪلید، در حیاط را باز ڪرد.
صدای تق تق ڪفش هاے مریم خانم آمد و بعد هم صداے خودش.
_دختره پررو. این ڪے بود ڪه باهاش اومدے خونه هان؟
_کی زن دایی؟اون هدے بود.
_هدی؟!آره منم ساده ام باور میڪنم. اون ماشین شاسے بلند زیر پاے یک دختر؟
_زن دایے من ڪے دروغ گفتم آخه ڪه بار دومم باشه؟ باور ڪنین هدے بود.
مرےم خانم، بازوے حورا را گرفت و او را ڪشید داخل خانه.
_بےا بریم حالیت ڪنم دختره خیره سر. بزار به داییت بگم حسابتو برسه چشم سفید شدے هر غلطے خواستے مے ڪنی.
#نویسنده_زهرا_بانو
#کپی_با_ذکر_لینک
#ادامه_دارد
╔═...💕💕...══════╗
@Ahmadmashlab1995
╚══════...💕💕...═╝
تصویری از ۴ فرزند سردار سلیمانی بر سر مزار پدر/ در حاشیه رونمایی از سنگ جدید مزار سردار سلیمانی
@AHMADMASHLAB1995
شهید احمد مَشلَب 🇵🇸
🔅امام سجّاد علیه السلام: 🔺پس حقّ مادرت اين است كه بدانى او تو را در جايى حمل كرده است كه هيچ كس فرد
#حدیث_معنوی🌸
🔅امام على عليه السلام ـ در دعا ـ :
🔺خداى من! چگونه تو را بخوانم در حالى كه نافرمانیت کرده ام!
و چگونه تو را نخوانم، در حالى كه تو را مى شناسم!
#Masaf
@AHMADMASHLAB1995
🌹زیباترین جملات حضرت آقا؛
"اخلاص برکت دارد"
"اورا دزدانه وبزدلانه ترورکردند"
"اراده الهی پیروزی این ملت است"
"جنتلمن های پشت میزمذاکره همان تروریست های فرودگاه بغدادهستند"
"ملت ایران به نمادهای مقاومت عشق میورزد.طرفدارمقاومت است طرفدار تسلیم نیست"
@AHMADMASHLAB1995
شهید احمد مَشلَب 🇵🇸
|🌿🌹 🌷شهدا آن روزها که شوق #شهادت به سینه بود توفیقمان نبود که شبیه شما شویم رفتید تا همچو پرستو ره
تو بـہ حـال 🌷
من #مسکیـن😢
بـہ #جفـا مینگری🍂
من بـہ خاک کـف پـایت🙂
بـہ #وفـا مینگـرم🌻
#آفــتابـی تـو🌞
و مـن،ذره مسکین #ضعیف⚡️
تـو کجـا و مـن #سرگشتہ😓
کجـا مینگـرم✌️
#شهید_احمد_مشلب🌸🌹
#هر_روز_با_یک_عکس
@AHMADMASHLAB1995
⭕️عجبِ رویی دارید شماها!
🔺سال 94 وقتی اصلاحطلبان وارد مجلس شدند، قیمت دلار 3700 بود الان شده 13700، پراید 20 ملیون بود الان حدود 70 میلیون، سکّه 860 تومن بود الان شده حدود ۵ میلیون و...
🔺شماها که ۴ ساله عُرضه قانونگذاری ندارید و کلا وزرا و رئیسجمهور رو هم تشریفاتی استیضاح میکنید، چگونه دوباره میتونید تو روی ملّت راست راست نگاه کنید و دنبال رای هم باشید😒
#به_احمق_ها_رای_ندهید
#مجلس_نماینده_اصلح_لازم_دارد
#انتخابات
#نماینده
#سلفی_گیران_احمق
@AhmadMashlab1995
شهید احمد مَشلَب 🇵🇸
کودکانِ غزه چشمِ امیدشان به توست؛ برگرد مولا . . . #یاایهاالعزیز🌱 ❤️اَللّٰهُمَعَجْللوَلِیِّ
أَيْنَ مُحْيِي مَعَالِمِ الدِّينِ ...
کجاست آنکه
دين و ايمان و اهل ايمان را
زنده گرداند...؟!
#یاایهاالعزیز🌱
❤️اَللّٰهُمَعَجْللوَلِیِّکَاَلفَرَج❤️
@AHMADMASHLAB1995
شهید احمد مَشلَب 🇵🇸
#شناخت_لاله_ها #مهندس_ابو_مهدی_المهندس فرمانده شهید ابو مهدی المهندس ، معاون رئیس بسیج مردمی عراق (
#شناخت_لاله_ها
#ابو_مهدی_المهندس
این شهید سرافراز پس از مشارکت در وقایع رجب در سال ۱۹۷۹ و دستگیری آیت الله شهید سید محمد باقر الصدر ، از سوی دادگاه تحت تعقیب قرار گرفت و پس از به قدرت رسیدن صدام حسین در سال ۱۹۷۹ ، شهید ابو مهدی المهندس مجبور شد در سال ۱۹۸۰ عراق را ترک کند و از کویت وارد ایران شد. وی در سال ۱۹۸۵ عضو شورای مجلس اعلای اسلامی شد.
ادامه دارد....
#هر_روز_با_یک_شهید🌾
@AHMADMASHLAB1995
شهید احمد مَشلَب 🇵🇸
#پای_درس_ولایت🔥 🔰 سخننگاشت | رهبر انقلاب: کار بزرگ مداحان، مدیریت شادی و عزای جامعه است. ۹۸/۱۱/۲۶
#پای_درس_ولایت🔥
🔰 سخننگاشت | رهبر انقلاب: گریه در مجالس عزاداری، گریه اراده و عزم است. ۹۸/۱۱/۲۶
@AHMADMASHLAB1995
شهید احمد مَشلَب 🇵🇸
#حدیث_معنوی🌸 🔅امام على عليه السلام ـ در دعا ـ : 🔺خداى من! چگونه تو را بخوانم در حالى كه نافرمانیت
#حدیث_معنوی🌸
🌹پیامبر رحمت صلی الله علیه و آله:
مثل امام همچون کعبه است که بر گردش می چرخند و او بر گرد چیزی نمی چرخد.
📚بحارالانوار ج36، ص353
@AHMADMASHLAB1995
.
بهش گفتن :
+ چـرا پلاڪتو میڪندے ؟!
گفـت :
- هرچی فڪر میڪنم
یاراے امامحسین تو ڪربلا
پلاڪ نداشتن :)
گمنام...🥀🕊
@AHMADMASHLAB1995
بزرگترین خلاقیت خدا
در #عشق تجلی پیدا کرده است ..
|شهید مصطفی چمران |
@AHMADMASHLAB1995
تشنۂ قطره اے ازڪوثرِ جامِ حسنیم
همہ محتاج عنایاٺِ مدامِ حسنیم
گر گرفتار حسینیم و اسیرِ زینب
ما حسینے شدهٔ دسٺ امام حسنیم
#السلامعلیڪ_یاحسنبنعلے💚🍃
#امام_حسنےام🌷🍃
#دوشنبه_های_امام_حسنی🌷
@AHMADMASHLAB1995