#نغمه_محرم🖤🕊
محرم فقط ماه پیراهن مشکی و عزاداری نیست، محرم یعنی یک سال دیگر از غیبت هم گذشت و امام حاضر ،ظاهر نشد💔
و 10 روز اول پاسخی است برای آنهایی
که هنوز از علت نیامدن میپرسند،
محرم یعنی شیعیان یک بار در انتظار،
دعوت و بیعت با امام مردود شده اند
😞 و بهای گزاف این مردودی را امام شان داده است با همه یاران و عزیزانش!
پن: برگرفته از وبلاگ هادی قبادی
☑️ @AhmadMashlab1995
@MH_Haddadian4_5915815626261137942.mp3
زمان:
حجم:
3.17M
#شور
[با همین پیرهن مشکی رو سفید عالمم من]
🎤| #محمدحسین_حدادیان
#روز_سوم_محرم
#ارسالی🥀
#قرارگاه_فرهنگی_مجازی_شهیداحمدمشلب
☑️ @AhmadMashlab1995
محمدحسین پویانفر4_6026139592200029683.mp3
زمان:
حجم:
4.75M
مداحی زیبا با نوای برادر پویانفر
☑️ @AhmadMashlab1995
💔
دلتنگ چای روضه و بی میل زمزمم
خیری اگر که هست از این روضه دیدهام
#صلےاللهعلیڪیااباعبدالله
🏴 @ahmadmashlab1995🏴
شھید عبدالحسین برونسے:
از قرآن مدد بجویید و از قرآن سرمشق بگیرید تا به گمراهی کشیده نشوید
Martyr Abdul Hussein Brunsi:
Follow help from the Qur'an and follow the example of the Qur'an so that you do not go astray
#شهید_عبدالحسین_برونسی
#شهید_دفاع_مقدس
#پوستر
#سالروزولادت
🏴 @ahmadmashlab1995🏴
#jihad
#martyr
شهید احمد مَشلَب 🇵🇸
عشق فقط #حسین "السلام علیک یا مصباح الهدی" #شهید_احمد_مشلب✨ #لبیک_یا_حسین #عکسنوشته #مخصوص_پروفایل
با هر نفسم میگم #حسین
#حسینه که آقامه
"السلام علیک یا سید الشهداء"
#شهید_احمد_مشلب✨
#لبیک_یا_حسین
#عکسنوشته
#مخصوص_پروفایل
@AhmadMashlab1995
حاج مهدی رسولی4_5915665839276689324.mp3
زمان:
حجم:
20.08M
مداحی زیبا و مفهومی حاج مهدی رسولی
✅ @AhmadMashlab1995
شهید احمد مَشلَب 🇵🇸
عزا آمَد🖤، صاحب عَزا نمےآیی؟! #أينَالمُنتَقِم😔✋🏼 #یاایهاالعزیز☘ | #اللهـمعجـللولیـڪالفـرجـــ|
آنکھ اِنتقامِ خ٘ونِ شَھیدِکربَلا را
خواهد گرفت ، کجآست ؟
#أينَالمُنتَقِم🥀
#یاایهاالعزیز☘
| #اللهـمعجـللولیـڪالفـرجـــ|
☑️ @Ahmadmashlab1995
شهید احمد مَشلَب 🇵🇸
یه آرزو داشت که همیشه به زبون مےآورد. مےگفت"میخام روز عاشورای امام حسین ع عاشورایے بشم" روز عاشو
مدت كوتاهی بود كه شهید كلهر به علت جراحت و ناراحتیهای جسمی در بیمارستان «نجمیه» تهران بستری بود.
او بر اثر این جراحتها، یك كلیهاش را از دست داده بود.
عصب یكی از دستهایش قطع شده و تركشی در یكی از پاهایش فرو نشسته بود.
پهلوان و علمدار میدان ما، در بیمارستان بود و ما عطر وجودش را در جبههها حس نمیكردیم.
با این كه در بیشتر عملیاتها همراهمان بود؛ اما نبودش در این مدت كوتاه، جایش را برای ما خیلی خالی كرده بود.
روزی از روزها، در هنگامه آتش و دود و تركش خمپاره، چشمان ناباورمان، صحنهای را دید كه از شادی و غرور، غرق اشك شد…
دلاوری، آرام و با صلابت روی صندلی چرخدار نشسته بود و با لبخندی شیرین و مطمئن به ما نزدیك میشد.
او كسی نبود جز «یدالله كلهر».
همان یاور همیشگی جبهه و همان همرزم صمیمی و فداكار ما!
دور او حلقه زدیم و رویش را بوسیدیم.
دیدار او در آن شرایط، جان تازهای در ما دمید…
میگفتند پس از اصابت تركش و بستری شدن در بیمارستان، آن قدر اصرار كرده تا فرماندهان بالاتر، راضی شدند او با صندلی چرخدار، در جبهه حاضر شود و به خدمات خودش- حتی به این شكل- ادامه دهد.
حضورش یادآور روز عاشورا و ابوالفضل العباس(علیه السلام) بود.
همان علمداری كه با دستان بریده و گلوی عطشناك، یك تنه بر دشمن میتازید.
همان كه دست از یاری برادرش برنداشت؛ تا نفس داشت و تا قطره خونی در رگهای پاكش بود، میجنگید و …
#شهید_یدالله_کلهر
کتاب آشنا با موج، ص48
#هر_روز_با_یک_شهید
☑️ @AhmadMashlab1995