شهید احمد مَشلَب 🇵🇸
🦋🌸🦋🌸🦋🌸🦋🌸 🦋🌸🦋🌸🦋🌸 🦋🌸🦋🌸 🦋🌸 #عبور_از_سیم_خاردار_نفس♥️⛓ #قسمت_پنجم5⃣ آخرین کلاس که تمام شد پالتوام را ا
🦋🌸🦋🌸🦋🌸🦋🌸
🦋🌸🦋🌸🦋🌸
🦋🌸🦋🌸
🦋🌸
#عبور_از_سیم_خاردار_نفس♥️⛓
#قسمت_ششم6⃣
حرفش را در ذهنم تکرار کردم. منظورش چه بود آدمهارا از حقیقت زندگی دور می کند.
ای بابا این دختر چرا حرف زدنش هم بابقیه فرق دارد. خیلی دلم می خواست بیشتر با او هم کلام شوم.
هفته ی بعد روزی که تاریخ تحلیلی داشتیم. همان درسی که راحیل جزوه از سارا گرفته بود. راحیل باز غیبت داشت.
از سارا دلیلش راپرسیدم گفت:
–نمی دونم هفته ی پیش هم نیومده بود.
باخودم فکر کردم برای این که بیشتر نزدیکش شوم فردا جزوهام رابرایش می آورم تا از آن خط وخطوطهای منحنی برایم بکشد.
فردا زودترسر کلاس حاضرشدم و منتظر نشستم، بچه ها تک تک وارد کلاس می شدند.
پس چرا نیامد؟
بعد از کمی صبوری بالاخره امد. نمی دانم چرا همین که وارد شد، نتوانستم نگاهم را ازصورتش بردارم. به نظرم حجابش یک جور زیبایی خاصی داشت. سرش پایین بود، تا رسید به ردیف جلوی من، بلند شدم و با لبخندگفتم:
–سلام خانم رحمانی.
سرش را بلند نکرد جوابم را داد، حتی یک لبخندناقابل هم نزد.
وارفتم، یه روی خوش به ما نشان می دادی به کجای دنیابرمی خورد.
کم نیاوردم، جزوه ام را از کیفم درآوردم و مقابلش گرفتم و گفتم:
–خانم رحمانی این جزوه دیروزه، نیومده بودید، گفتم براتون بیارم.
باتردید نگاهم کردو گفت:
–چرا زحمت کشیدید از بچه ها می گرفتم،
لبخندی نشاندم روی لبهایم و گفتم:
–زحمتی نبود،خواستم جزوه من باشه دستتون که زیر مطالب مهم رو هم بی زحمت برام خط بکشید.
جزوه را گرفت و گفت:
–ممنون، فردا براتون میارم.
ــ اصلا عجله ایی نیست.
سرجایش نشست.
حداقل یک لبخند میزدی، دلم خوش باشد که خود شیرینی ام را تایید کردی.
تا حالا هیچ وقت برای کس دیگری جزوه نیاورده بودم.
سر جایم که نشستم دیدم سارا از آن سر کلاس به ما زل زده، جلو که آمد زیر لبی گفت:
–به به می بینم که جزوه ردو بدل می کنی، با خونسردی گفتم:
–اشکالی داره؟
–نه، فقط، نه به اون دفعه که شاکی شدی جزوه ات رو دادم...
نگذاشتم حرفش را تمام کند.
– اون بار نمی دونستم هم کلاسی خودمونه.
گردنش را بالاوپایین کردو گفت:
–اوووه بله، و رفت نشست.
🦋🌸🦋🌸🦋🌸🦋🌸
🦋🌸🦋🌸🦋🌸
🦋🌸🦋🌸
🦋🌸
نـویسنـــ✍🏻ـــدھ:لیـلافتحـےپـور🎗
ڪانـالرسمےشھیـداحمـدمَشلَـب🌼
✅ @AHMADMASHLAB1995
@AhmadMashlab1995.m4a
8.7M
『🌻📿』
تلاوت #سورهملڪ
با ترجمه صوتے
{ھرشب ساعت 22}
#چلہسورهملک
#ڪانالرسمےشھیداحمدمشلب
『🌸 @AhmadMashlab1995 🌸』
شهید احمد مَشلَب 🇵🇸
💔 چگونه در سخن آید حدیث رویِ نکویت که حَدّ حُسنِ تو برتر بُوَد زِ درکِ معانی.. #السلامعلیکیاابا
💔
گر به صَحرا دیگران از بهر عشرت میروند
ما به خلوت با تو ای آرام جان! آسودهایم
#السلامعلیکیااباعبداللهالحسین 💔
#صلےاللهعلیڪیااباعبدالله
#اللهمالرزقناحرم
#ما_ملت_امام_حسینیم
🌸🍃 @AHMADMASHLAB1995💞
شهید احمد مَشلَب 🇵🇸
•••💛••• یڪ سلآم از منِ عاشق به شمآ قلب من آرامِاینجا مھربانم، آقا...! #یاایهاالعزیز🥀✨ #السلام_علی
↻🌱••||
مابھامیــدصبحۅصاݪتو زندھ ایم . . .
#یاایهاالعزیز🥀✨
#السلام_علیک_یا_قائمآلمحمد🌱🌸
| #اللهـمعجـللولیـڪالفـرجـــ|
✅ @AHMADMASHLAB1995
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
همین است دیگر،
بہ ناگہ پنجره اي باز مےشود
بہ سمت بهشت؛
مهم تویے!!!
کہ چقدر بہ این طرف پنجره
دلبستگے دارے...💔!
کلیپے از #شهید_احمد_مشلب🌸🌻
#رفیقانہ💫
#صبحتـون_شہـدایے♥️🌿
✅ @AHMADMASHLAB1995
شهید احمد مَشلَب 🇵🇸
💔 بیچاره ما که گرچه عزیزیم نزد خلق چیزیکه پیش دوست نداریم، آبروست #شهید_جواد_محمدی 🌸🍃 @ahmad
💔
نامِ #تو را بُـردیم در هیاهویِ دنیا
ما راصـداکُـن درهیاهویِ قیامت...
#شهید_جواد_محمدی
🌸🍃 @ahmadmashlab1995💞
فاطمه و زینب و معصومه فرقی ندارد. پای حمایت از امام که وسط باشد، یکپا مرد میداناند. برای یاری امامشان فقط دعا نمیکنند، وارد عمل میشوند. برای شناساندنش فقط حرف نمیزنند، حرکت میکنند.
مانند دختر موسی بن جعفر که در معرفت و یاری امامش به جایی میرسد که مزارش هم میشود پایگاه امامشناسی تا سرباز تربیت کند برای روز قیام.
🌸ولادت #حضرت_معصومه و #روز_دختر مبارک باد🌸
✅ @AHMADMASHLAB1995