eitaa logo
شهید احمد مَشلَب 🇵🇸
7.5هزار دنبال‌کننده
16.5هزار عکس
2.3هزار ویدیو
144 فایل
🌐کانال‌رسمے شهیداحمدمَشلَب🌐 🌸زیر نظر خانواده شهید🌸 هم زیبا بود😎 هم پولدار💸 نفر7دانشگاه👨🏻‍🎓 اما☝🏻 بہ‌ تموم‌ مادیات پشت پا زد❌ و فقط بہ یک نفر بلہ گفت✅ بہ #سیدھ_زینب❤ حالا کہ دعوتت کرده بمون @Hanin101 ادمین شرایط: @AHMADMASHLAB1374 #ڪپے‌بیوحـرام🚫
مشاهده در ایتا
دانلود
شهید احمد مَشلَب 🇵🇸
🦋🌸🦋🌸🦋🌸🦋🌸 🦋🌸🦋🌸🦋🌸 🦋🌸🦋🌸 🦋🌸 #عبور_از_سیم_خاردار_نفس♥️⛓ #قسمت_سیصدوشصت‌وپنجم5⃣6⃣3⃣ قبل از این که سفره ی
–خب می‌خواستم زهرا زندگی بهتری داشته باشه. اونجا خونشون خیلی هم کوچیک بود و هم خارج از شهر براشون سخت بود. می دونستم اگه یه بهانه‌ی اساسی برای امدن خواهرم و خانوادش به اینجا نداشته باشم ممکنه غرور شوهرش جریحه داربشه و کلا نیاد اینجا زندگی کنه و بهش بگه نمی خوام زیر بلیط برادرت باشم. 🦋🌸🦋🌸🦋🌸🦋🌸 🦋🌸🦋🌸🦋🌸 🦋🌸🦋🌸 🦋🌸 نـویسنـــ✍🏻ـــدھ:لیـلافتحـےپـور🎗 ڪانـال‌رسمےشھیـداحمـدمَشلَـب🌼 ✅ @AHMADMASHLAB1995
شهید احمد مَشلَب 🇵🇸
🦋🌸🦋🌸🦋🌸🦋🌸 🦋🌸🦋🌸🦋🌸 🦋🌸🦋🌸 🦋🌸 #عبور_از_سیم_خاردار_نفس♥️⛓ #قسمت_سیصدوشصت‌وپنجم5⃣6⃣3⃣ قبل از این که سفره ی
🦋🌸🦋🌸🦋🌸🦋🌸 🦋🌸🦋🌸🦋🌸 🦋🌸🦋🌸 🦋🌸 ♥️⛓ ⃣6⃣3⃣ 🗞 برای همین با زهرا صحبت کردم تا به شوهرش بگه چون تو، دانشگاه داری و نمی تونی تمام وقت پیش ریحانه باشی. اونم بیاد کمک کنه. شوهر زهرا فکر کرده چون پدرم برای خرید این خونه کمکم کرده پس زهرا هم اینجا سهم داره و کلا اون جایی که الان نشستن مال خودشونه. البته من که حرفی نداشتم، گفتم تا هر وقت دلتون می خواد بشینید. ولی اصغر آقا میخواد برای محکم کاری سه دونگ این خونه رو به نام اونا بزنیم. فکر کنم زهرا برای این موضوع رو براش توضیح نمیده و نمیگه اینجا کلا برای برادرمه، چون می‌ترسه اگه اصغر بفهمه بگه از اینجا بریم. بخصوص که حالا هم تو هستی و ما احتیاجی به پرستاری زهرا نداریم. بلند شدم وکنارش نشستم و بوسه‌ایی از بازویش کردم. –چقدر تو مهربونی. دستش را دور کمرم حلق کرد و مرا به خودش چسباند و بادست دیگرش موهایم رابه هم ریخت وگفت: –تو بیشتر. –کمیل. صورتش را روی سرم گذاشت و لب زد. –جونم. –چرا از شکایتت صرف نظرکردی و قبول کردی من مواظب ریحانه باشم؟ سرش را بلندکرد و بوسه ایی روی موهایم زد و گفت: –اون روزا واقعا نمی دونستم ریحانه رو که خیلی کوچیک بود، باید به کی بسپرم. خواهرم هم برای خودش زندگی داشت و مسیرش هم دور بود. شوهرشم زیاد خوشش نمیومد که زهرا مدام بچه ی من تو بغلش باشه. با خودم گفتم پرستار می‌گیرم، ولی به کی می تونستم اعتماد کنم، که وقتی من نیستم بلایی سر بچه نیاره. چندباری که تو رو دیدم. خانواده‌ات، بخصوص مادرت رو که دیدم. اعتمادم رو جلب کردید. توی دلم از خدا می خواستم که یه جوری توی دلت بندازه که خودت این پیشنهاد رو بدی. برای همین گفتم می‌خوام برای بچم پرستار بگیرم و به کسی اعتماد ندارم. که تو خودت پرسیدی به من اعتماد دارید بیام پرستارش بشم. منم برای این که رد گم کنم پرسیدم. مگه شما بچه داری بلدید؟ سرم را بلند کردم و نگاهش کردم وبا لبخند گفتم: –منم گفتم مگه بلد شدن می خواد. کاری نداره. دستش را کنار صورتم آورد و با انگشتش شروع به نوازش گونه‌ام کرد. –روزای اول رفتارت رو زیر ذره بین گذاشته بودم. وقتی ریحانه رو میبردی تو اتاق تا بخوابونیش و در رومی‌بستی. دلم شور میزد. ولی وقتی صدای صوت دل نواز یه دعا یا قرآن یا لالایی دل نشین از توی اتاق بلند میشد. نفس راحتی می‌کشیدم. یادته اون موقع ها ریحانه رو با این چیزا می خوابوندی؟ کارم رو خیلی راحت کرده بودی. شباکه می خواستم بخوابونمش این صوتها رو رو گوشیم ریخته بودم و براش می‌ذاشتم آروم میشد و می‌خوابید. باتعجب نگاهش کردم. –کلک چرا تا حالا نگفته بودی؟ خندید. –خیلی چیزای دیگه رو هم بهت نگفتم. –چی؟ –این که اون چندباری که ازت خواستم باهام بیای بیرون می خواستم بیشتر بشناسمت، توی شرایط مختلف قرارت بدم و عکس العملت رو بسنجم. بی هوا مشتی روانه ‌شکمش کردم. –چقدربد جنسی. آخی، گفت و دستم را گرفت. –اینو دیگه کشف نکرده بودم. پس دست بزنم داری. تابلویی که داخل چمدان گذاشته بود را برداشتم. –کمیل من عاشق این خط نوشتن توام. چه شعر قشنگی... برای کی نوشتی؟ آهی کشید. –اون روزا که حالم خیلی بد بود نوشتمش و زدم به دیوار اتاقم. هر روز که چشمم بهش می‌خورد آروم میشدم. بعد بلند و آهنگین شعر را خواند. "همه عالم يه طرف حسين زهرا يه طرف همه عشقا يه طرف عشق به مولا يه طرف" –خب چرا گذاشتیش تو چمدون؟ –این مدت که بابا اینجا بود گفت لنگه‌اش رو براش بنویسم. وقت نکردم. اینو میبرم میزنم دیوار خونشون برای خودمون سر فرصت یکی دیگه می‌نویسم. سرم را روی سینه اش گذاشتم و با خودم فکر کردم. کشف کردن آدم ها خیلی سخت است. کاش زکریای رازی به جای کشف الکل، یک فرمولی اختراع می کردکه با آن زوایای پنهان وجودی هر انسان را ‌کشف می کردیم شاید هم هر کسی خودش باید برای خودش فرمولی بسازد تا بتواند وجودش را کشف کند. پنهان ماندن و کشف نشدن مثل پیدا نکردن درب خروجی در یک بازی رایانه ایی است. مدام باید در محوطه‌ی پشت در دور خودت بچرخی تا وقتت تمام شودو گیم اور شوی. شایدهم مثل پرنده ایی که از ابتدای تولدش داخل قفسی حبس است و زیباییهای خارج از آن را درک نمی کند وخودش را در آن دنیای کوچکش خوشبخت احساس می کند. تا کہ پرسیدم ز قلبم عشق چیست؟ در جوابم اینچنین گفت و گریست؛ لیلے و مجنون فقط افسانہ‌اند عشق در دست حسین‌ بن‌ علیست💚🌹 🦋🌸🦋🌸🦋🌸🦋🌸 🦋🌸🦋🌸🦋🌸 🦋🌸🦋🌸 🦋🌸 نـویسنـــ✍🏻ـــدھ:لیـلافتحـےپـور🎗 ڪانـال‌رسمےشھیـداحمـدمَشلَـب🌼 ✅ @AHMADMASHLAB1995
شهید احمد مَشلَب 🇵🇸
🦋🌸🦋🌸🦋🌸🦋🌸 🦋🌸🦋🌸🦋🌸 🦋🌸🦋🌸 🦋🌸 #عبور_از_سیم_خاردار_نفس♥️⛓ #قسمت_سیصدوشصت‌وششم6⃣6⃣3⃣ #قسمت_آخر🗞 برای همین
اینـم از پـارت آخـر رمـاݩ زیبـاے 💫 ڪم و ڪاستے هـارو بہ بـزرگے خودتـون ببخشید و حلال ڪنید :) ممنون از اینڪہ وقت گذاشتیـد و رمـاݩ و خوندیـد و امیـدوارم چیـزهاے زیـادے یـاد گـرفتہ باشیـد🌸✨ و در آخـر تشڪر مےڪنم از نویسنـده توانمنـد رمـاݩ خانـم 💗 ✍🏻| بانوےمحجبـه |ڪانـال‌رسمےشھیـداحمـدمَشلَـب🌐| ☑️ @AHMADMASHLAB1995
شهید احمد مَشلَب 🇵🇸
اینـم از پـارت آخـر رمـاݩ زیبـاے #عبور_از_سیم_خاردار_نفس💫 ڪم و ڪاستے هـارو بہ بـزرگے خودتـون ببخشید
ان‌شاءاللّٰہ از فـرداشب خـاطرات چـاپ شدھ دوبـاره در چنـل بـارگذارے میشہ و بعد از خـاطرات، وصیتنـامہ شھید قـرار مےگیـرھ و از چہاردهم اسفند مـاھ هم، رمـان جدیـد قـرار میدیـم🌹🌙 🌿
شهید احمد مَشلَب 🇵🇸
ان‌شاءاللّٰہ از فـرداشب خـاطرات چـاپ شدھ #شهید_احمد_مشلب دوبـاره در چنـل بـارگذارے میشہ و بعد از خـا
و ان شاءالله براے سالگرد شهادٺ ✨ برنامہ ھاۍ زیادے داریم ڪہ یڪیش بارگذاری پی دی اف ڪتاب ملاقات درملڪوت کہ خودمون پی دے افش ڪردیم🙂✨ پس ھمراهمون بآشید هم سنگࢪی ھا (:
بسم‌اللھ✨
قبل‌فعالیت‌ڪانال‌یه‌چند‌،دقیقہ‌بیشتر‌ طول‌نمیکشہ‌بجاش‌بہ‌حرف‌رهبرت‌ احترام‌گذاشتے‌رفیق🙂🌱
🖤حضرت فاطمه{سلام‌اللّٰہ‌عليها}: ھـــــــرڪه به خدا و روز قیامت ایمان دارد مهمانش را احترام کند. کـانـال‌رسمےشھیـداحمـدمَشلَـب🥀 ♡j๑ïท🌱↷ 『 @AhmadMashlab1995
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
روز هجر از خاطرم اندیشہ‌ے وصلت نرفت.. آرزوے صحت از دل ڪے رود بیمار را🍂؟! کلیپے از 🌸🌷 💫 کـانـال‌رسمےشھیـداحمـدمَشلَـب🥀 ♡j๑ïท🌱↷ 『 @AhmadMashlab1995
🕊 بهش گفتند: میخوای‌ بری‌ مدافع ‌خانم‌ حضرت‌ زینب سلام‌الله‌علیهابشی ..! گفت: من‌ کی‌ هستم‌ که‌ مدافع‌ خانم‌ بشم؟ من‌ میرم‌ که‌ خانم‌ مدافع‌ ما‌ بشه!. ✨ کـانـال‌رسمےشھیـداحمـدمَشلَـب🥀 ♡j๑ïท🌱↷ 『 @AhmadMashlab1995
خاطرات شهید مدافع‌حرم 🕊 راوے: :✨ احـمد، تسبیحاٺ حضࢪٺ‌فاطمہ‌زهرا{سلام‌الله‌علیها}را ترڪ نمی‌ڪرد و برای رفٺن به عزاداری ائمہ معصومین{علیہ‌السلام}برنامھ‌ریزےمیڪردو به این ڪار بسیار علاقہ داشت🖤 🏴 🚫 کـانـال‌رسمےشھیـداحمـدمَشلَـب🥀 ♡j๑ïท🌱↷ 『 @AhmadMashlab1995
-ازدلِ‌پردردِامام‌حسن‌بگم‌براتون؟(: مےپرد هرشب حسن از خواب، مےگوید: پدر‌! خواب مےدیدم دوباره مادرم را مےزدند💔'! 💫 🏴 کـانـال‌رسمےشھیـداحمـدمَشلَـب🥀 ♡j๑ïท🌱↷ 『 @AhmadMashlab1995
: اینڪہ از یڪ موشڪ رونمایۍ شده و سپس محور مقاومت با آن تجهیز شود، براۍ دشمن ترسناڪ است. اما ترسناڪ‌تر این است ڪہ بہ‌زودۍ از موشڪۍ رونمایۍ شود ڪہ قبلاً محور مقاومت با آن تجهیز شده و دشمن حالا نمۍداند چہ تعداد از آن در ڪجا نگهدارۍ مۍشود! این ابهام از خودِ‌ مرگ ترسناڪ‌تر است. 😎💣 کـانـال‌رسمےشھیـداحمـدمَشلَـب🥀 ♡j๑ïท🌱↷ 『 @AhmadMashlab1995
سلام همسنگࢪی ھا این عکس و عکسی کہ لوگو روحذف کردن گذاشتم تا ایشونی ڪه اینوهمراه باخاطرش ڪپی کرده بدون لوگو و ذکرلینک بهش بگم اون ایدی کوچیک مگہ چشه؟بده یکی اونو ببینه و باکانال رسمی شهید کہ منبع خاطرات و تصاویر وفیلم های شهید آشنابشھ!؟🙂 دوست‌ ندارید ثواب کنید؟ چون این کارکردن این معنی رومیده ڪه شمانمیخوای‌کسی رو باشھدا آشناڪنی! ان شاءالله اون دنیا جواب این حق الناس ها داده میشہ🙃
غَرض از خواب، نہ اینست کہ آرام شَوم... نیّت اینست کہ شاید تو بہ خوابَم آیے :) ۱۴روزتاسالگردشھادٺ‌جانان🌿 ☑️ @AhmadMashlab1995
🔥 : تمام ابعادے ڪه براى زن متصور است وبراى یک انسان متصور است در فاطمه زهرا{سلام الله علیها}جلوه کرده و بوده است. 58/2/26 @AhmadMashlab1995
رفقا ! همونجوࢪ ڪہ میدونید این شبھا قلب حضرت صاحب ؏ـج تحٺ فشارھ از مصیبٺ مادرشون حضرت زهرا{سلام‌اللھ‌علیها} بࢪای‌همین تصمیم‌گرفتیم‌ختم‌صلواٺ‌بگیریم‌ براشون🙂🌸 تعدادصلواٺ‌هاتون‌رولطفا‌بہ‌این‌آیدے بفرستین باتشڪر✨ @Bentalzahra1995
📚خاطرات راوے: {مادر شھید} قسمت اول: من ۳۰مارس سال۱۹۷۷ {۲۹اسفند ۱۳۵۵} در شہر نبطیہ بہ دنیا آمدم. نبطیہ شہرے شیعہ نشین در جنوب لبنان است. خانواده‌ے من شیعہ و بسیار مذهبے بودند. ما التزام زیادے بہ اسلام و بہ ویژه حزب‌اللہ داشتہ و داریم. اهمیت بہ این حزب اسلامے شیعہ در خانواده‌ے ما موج میزد. از زمانے ڪہ خدمت داشتم در برنامہ هاے اجتماعے و فرهنگے حزب‌اللہ فعالیت داشتم. در ۱۶سالگے ازدواج کردم. همسرم نیز مذهبے و مانند من و خانواده‌ام هوادار و پیرو حزب‌اللہ بود. ما در منزل شخصے خود زندگے مےڪردیم و زندگے راحت و مرفہے داشتیم. مدتے بعد از ازدواج باردار شدم و ۳۱آگوست سال۱۹۹۵ {‌‌‌‌۹شہریور ۱۳۷۴} زندگے ما با تولد اولین فرزندم زیباتر و جذاب‌تر شد. همسرم بہ عشق پیامبر مڪرم اسلام نامش را گذاشت. پ‌ن: تصویر ڪودڪۍ شھیداحمـد✨ ✍🏻| بانوےمحجبـه 🕊 📖 نویسنده: ! |ڪانـال‌رسمےشھیـداحمـدمَشلَـب🌱| ✅ @AHMADMASHLAB1995
قبل‌فعالیت‌ڪانال‌یه‌چند‌،دقیقہ‌بیشتر‌ طول‌نمیکشہ‌بجاش‌بہ‌حرف‌رهبرت‌ احترام‌گذاشتے‌رفیق🙂🌱
🌸✨ امام علی{علیہ‌السلام}: هرگاه گناهان آشکار شوند، برکت ها🍃 از میان می رود. |غررالحکم،ح4030| کـانـال‌رسمےشھیـداحمـدمَشلَـب🥀 ♡j๑ïท🌱↷ 『 @AhmadMashlab1995