شهید احمد مَشلَب 🇵🇸
#داستان_صبا #قسمت_3⃣ اون شب دوستم رفت و من برای شام موندم. خانواده حاج آقای علوی طوری برخورد م
#داستان_صبا
#قسمت_4⃣
از حاجی خواستم #دو دین رو مو به مو تعریف کنه، و در نهایت مقایسه.
✳️وقتی دو دین الک شدند، بعد چند ماه کلاس رفتن، دیدم که عمرم هدر رفته❗😫😩
#دین_زرتشت_فقط_ظاهری_زیبا دارد❗😐
من متقاعد شدم که ظاهر 💠اسلام💠 زیباست و باطنش #حکیمانه...😇
اما غرورم اجازه نمی داد قبول کنم که زرتشت در برابر اسلام پَرِ کاهیست به کوهی...😔
به لج کردنِ با خودم افتادم...
از تیر ماه سال ۹۲ تا دی ماه همان سال سخت ترین دوران گذار در زندگی من بود.
من از اعتقاداتم گذشتم؛
من فقط حفظ ظاهر می کردم ولی قلباً❤️ به 💠اسلام💠 و احادیث امام علی علیه السلام، امام باقر علیه السلام، امام صادق علیه السلام و امام رضا علیه السلام💖 ارادت پیدا کرده بودم...🤗
در مورد منجی فقط یک کلمه میدونستم:
" #سوشیانس".
بخاطر امتحانات کمی از اون فضا دور شدم و آرامش فکری پیدا کردم...
بعد از ماه امتحانات بدون لج بازی و فکر باز و منطقی، دوباره مطالعاتم📚 رو شروع کردم و با آقای علوی صحبت کردم،گفتم:
"من تسلیم در برابر شما و مسلمانم در برابر ✨خدا✨...
آقای علوی زیر لب ذکری گفتند و من ناراحت و گریان از بزرگترین شکست عمرم...
وقتی به خونه🏠 برگشتم نهج البلاغه رو باز کردم؛ نکاتی که فهمیدم رو نوشتم✍. و بعد از ظهر فردای اون روز رفتم خونه حاج آقای علوی.
بعد از مراسمات معمول، بعد از اتمام مراسم، دختر حاج آقای علوی صدایم زد که پیش حاج آقا بروم.
20_30 کتاب📚 رو با سردی و حالت قهر ، گفتن تا اونا رو نخوندم دیگه سؤالی نکنم! و حرفی نزنم! و در کلاس هاشون هم نیام!
به شدت غرورم شکست و ناراحت شدم💔. اما با دیدن کتاب ها📚 گل از گلم شکفت...
#استاد_مطهری...
☑️چند نکته:
اول اینکه من اون لحظه هیچ چیزی از شیعه و سنی نمی دونستم، ولی احدیث زیادی از ائمه💖 بلد بودم ولی به هیچ صحبت یا حدیثی از خلفای سه گانه برنخوردم! نمی دونم نیست؟ یا من در منابعم ندیدم، بجز کتاب الغدیر.
دوم اینکه من فقط جهت مطالعه📖 و شناخت و معرفت کتاب های تشیع رو می خوندم.
و سوم، کتاب های استاد مطهری رو استاد برام منع❌ کرده بودن، ولی خب...
چهارم اینکه من شیعه بودنم رو از امام رضا علیه السلام💖 دارم...
ای به فدای باب الجوادت
✳️ادامه دارد
#کپی_بدون_لینک_حرام_است
🍃🌸🍃🌸🍃
@ahmadmashlab1995