شهید احمد مَشلَب 🇵🇸
💠 وقتی که سپاه تشکیل شد، ایشان روزها سپاه بود و شبها بنایی می کرد. از سپاه حقوقی دریافت نمیکرد و رفت
#خاطرات_شهدا
#از_شهدا_الگو_بگیریم
💠شهیدی که با حضرت زینب(س) در جبهـه دیـــدار داشت
یکبار خاطره ای از جبهه برایم تعریف میکرد
میگفت:
🌷کنار یکی از زاغه های #مهمات سخت مشغول بودیم.
تو جعبه های مخصوص مهمّات میگذاشتیم و درشان را می بستیم.
گرم ڪار یکدفعه چشمم افتاد به یک خـانـم #محجبـه که چادری مشکی داشت،
پا به پای ما مهمات میگذاشت توی جعبه ها.
🌷با خودم گفتم حتما از این خانمـهاییه که میان جبهه
اصلا حواسم به این نبود که #هیچ زنی را نمیگذارند وارد آن منطقه بشود.
به بچه ها نگاه کردم مشغول کارشان بودند و بی تفاوت میرفتند و می آمدند، انگار آن خانم را نمیدیدند.
🌷قضیه عجیب برام سؤال شده بود
موضوع عــادی بنظر نمیرسید.
#کنجکاو شدم بفهمم جریان چیست
رفتم نزدیکتر تا رعایت #ادب شده باشد،
سینه ای صاف کردم و خیلی با احتیاط گفتم:
🌷خانم ! جایی که ما مردها هستیم شما نباید #زحمت بکشین.
رویش طرف من نبود.
به تمام قد ایستاد و فرمود:
مگر شما در راه #برادر من زحمت نمی کشید
یک آن یاد #امـام_حسیـن علیـه السلام
افتادم و اشک توی چشمهام حلقه زد.
خدا بهم لطف کرد که سریع موضوع را گرفتم و فهمیدم جریان چیست .
🌷بی اختیار شده بودم و نمیدونستم چی بگم
خانم همانطور که رویشان آنطرف بود فرمودند:
هرکس که یاور ما باشد البته ما هم یاری اش میکنیم.
📚کتاب خاکهای نرم کوشک ص۱۶۶
#شهید_عبدالحسین_برونسی
#راوی_همسر_شهید
@AhmadMashlab1995
🌺✨🌷⭐️🌾✨🌿🌾♥️
🕊💫🌿💫🍃🌷🌼
🌻✨🍂🍁❣
💐💫🌷
🎋🌺
🌸
🌹دیدار باحضرت زینب(س) درجبهہ🌹
یڪبار خاطره ای از جبهه برایم تعریف میڪرد میگفت ڪنار یڪی از زاغه مهماتها سخت مشغول بودیم تو جعبه های مخصوص مهمات میگذاشتیم و درشان را می بستیم گرم ڪار یڪدفعه چشمم افتاد به یڪ خانم محجبه با چادری مشکی داشت پابه پای ما مهمات میگذاشت توی جعبه هابا خودم گفتم حتما از این خانمهاییه ڪه میان جبهه اصلا حواسم به این نبود ڪه هیچ زنی را نمیگذارند وارد آن منطقه بشود به بچه ها نگاه ڪردم مشغول ڪارشان بودند وبی تفاوت میرفتند و می آمدندانگار آن خانم را نمیدیدند قضیه عجیب برام سوال شده بود موضوع عادی بنظر نمیرسیدڪنجڪاوشدم بفهمم جریان چیست؟رفتم نزدیڪتر تا رعایت ادب شده باشدسینه ای صاف ڪردم و خیلی بااحتیاط گفتم خانم جاییڪه ما مردها هستیم شما نباید زحمت بڪشین رویش طرف من نبودبه تمام قد ایستاد و فرمود:مگر شما در راه برادر من زحمت نمیڪشید یڪ آن یاد امام حسین.ع.افتادم و اشڪ توی چشمهام حلقه زد خدا بهم لطف ڪرد ڪه سریع موضوع را گرفتم و فهمیدم جریان چیست بی اختیار شده بودم ونمیدانستم چه بگویم خانم همانطور ڪه روشان آنطرف بود فرمودندهرڪس ڪه یاور ما باشد البته ما هم یاری اش میڪنیم
📝به نقل از همسر شهید معصومه سبک خیز کتاب خاکهای نرم کوشک صفحه 166
#شهید_عبدالحسین_برونسی
#انتشار_به_مناسبت_رحلت_جبل_الصبر_پرچم_دار_قیام_عاشورا_حضرت_زینب_س
@AhmadMashlab1995
🌸🍃
سردار شهید عبدالحسین برونسی:
🌷آدم ها دو دسته اند:
#غیرتی و
#قیمتی؛
غیرتی ها با خدا معامله کردند
و قیمتی ها با بنده خدا.
#شهید_عبدالحسین_برونسی
#شهید_دفاع_مقدس
#پوستر
#سالروزولادت
🌸🍃
@AHMADMASHLAB1995
شھید عبدالحسین برونسے:
از قرآن مدد بجویید و از قرآن سرمشق بگیرید تا به گمراهی کشیده نشوید
Martyr Abdul Hussein Brunsi:
Follow help from the Qur'an and follow the example of the Qur'an so that you do not go astray
#شهید_عبدالحسین_برونسی
#شهید_دفاع_مقدس
#پوستر
#سالروزولادت
🏴 @ahmadmashlab1995🏴
#jihad
#martyr
شهید احمد مَشلَب 🇵🇸
#یادشهید♥️ همیشه خوبیهایِ افراد را در جمع میگفت کسی که چندین ایراد داشت اما یک کارِ خوب نصفه و نی
#شهیدانه🌱✨
پسرم از روی پله ها افتاد و دستش شکست.
بیشتر از من عبدالحسین هول کرد.
بچه را که داشت به شدت گریه میکرد بغل گرفت.
از خانه دوید بیرون.
چادر را سرم کردم و دنبالش رفتم .ماتم برد وقتی دیدم دارد می رود طرف خیابان.
تا من رسیدم بهش یک تاکسی گرفت.
در آن لحظه ها، #ماشینسپاه جلوی خانه پارک بود....✨👌
•| #شهید_عبدالحسین_برونسی |•
#هر_روز_بایک_شهید🌱
@AhmadMashlab1995
شهید احمد مَشلَب 🇵🇸
#تلنگر 🌱 ماشالا حجابا ڪه حجاب نیست!😏 تا روسری و ساق دستشون ست نباشہ خط چشم گربه ایشونم پر رنگ نکنن
#لحظہاےباشهدا🕊
خدايا!
اگر ميدانستم با مرگ من يڪ دختر
در دامان حجاب مےرود
حاضربودم
هزاران باربميـرم تا هزاران دختر
در دامان حجاب بروند🌿
#شهید_عبدالحسین_برونسے🌸
کـانـالرسمےشھیـداحمـدمَشلَـب🥀
♡j๑ïท🌱↷
『 @AhmadMashlab1995 』
#لحظہاےباشهدا 🕊
در هر کار
اگر کہ انسان
'خدا ' را در نظر بگیرد . .✋🏻
انحراف ایجاد نمیشود🌿!
#شهید_عبدالحسین_برونسے'🌸'
کـانـالرسمےشھیـداحمـدمَشلَـب🥀
♡j๑ïท🌱↷
『 @AhmadMashlab1995 』