شهید احمد مَشلَب 🇵🇸
در دفترچه 📖 اشتباهات روزانه اش نوشته بود: امروز در چشمان مادرم مستقیم نگاه کردم😔 دانش آموز #شهید_
#عاشقانہ_شهـــدا❣
#شهید_عباس_ڪریمی
تواضع و فروتنے عباس😍 باور نڪردنی بود
همیشہ عادتـــ داشت
وقتے من وارد اتاق میشدم بلند میشد و بہ قامتـــ مےایستاد
یڪ روز وقتے وارد شدم روی زانویش ایستاد
ترسیدم😥 گفتم عباس چیزی شده؟!!!
پاهات چطورن؟😱
خندید😍 و گفتـــ : نه شما بد عادت شدید
من همیشہ جلوی تو بلند میشم
امروز خستم
به زانو ایستادم
میدونستم اگر سالم بود بلند میشد و مےایستاد🧐
اصرار کردم که بگہ چه ناراحتیی داره
بعد از اصرار زیاد من گفتــ : چند روزی بود ڪہ پاهام رو از پوتین درنیاورده بودم😳
انگشتان پاهام پوسیده
نمیتونم روے پاهام بایستمـ😔
عباس با همان حال، صبح روز بعد بہ منطقہ جنگـــ مےرفت
این اتفاق بہ من نشان داد ڪہ حاج عباس ڪریمی از بندگان خاص خداوند استــ.
#هر_روز_با_یک_شهید🌸🌷
☑️ @AhmadMashlab1995
شهید احمد مَشلَب 🇵🇸
#پای_درس_ولایت🔥 #ڪلامآقاسیدعلی: یکی از کارهای مهم نخبگان و خواص، تبیین است؛ حقـائـق را بـدون تعصـب
#پای_درس_ولایت🔥
#امام_خامنهای:
ملت ایران به فضل پروردگار، با هدایت الهى، با کمکهاى معنوى غیبى و با ادعیهى زاکیه و هدایتهاى معنوى ولىاللهالاعظم ارواحنافداه خواهد توانست تمدن اسلامى را بار دیگر در عالم سربلند کند و کاخ با عظمت تمدن اسلامى را برافراشته نماید. این، آیندهى قطعى شماست. جوانان، خودشان را براى این حرکت عظیم آماده کنند. نیروهاى مؤمن و مخلص، این را هدف قرار دهند.
29/05/1376
☑️ @AhmadMashlab1995
🔴شهادت یکی دیگر از نیروهای هنگ مرزی سردشت در درگیری با اشرار
🔸فرمانده مرزبانی استان آذربایجان غربی، از شهادت یکی از نیروهای وظیفه هنگ مرزی سردشت، حین انجام وظیفه حراست از مرزهای کشورمان خبر داد.
🔸«ساسان امیرخانی» به منظور انجام گشت و کمین و پایش نوار مرزی حین درگیری با قاچاقچیان به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
☑️ @AhmadMashlab1995
💔
راههای کمک به مردم مظلوم #یمن
از طریق سایت دفتر مقام معظم رهبری
#تصویربازشود
شهید احمد مَشلَب 🇵🇸
⬆معرفی شهید⬆ 😍شهید علی بیرامی😍 😍جزء شهدای مدافع وطن🌻 ☘ولادت:29آذر سال1379🌻 ☘محل ولادت:پارس آباد_اردب
⬆معرفی شهید⬆
😍شهید علیرضا عبدالله البواری😍
😍جزء شهدای مدافع حرم🌻
☘ولادت:1مهر سال1370🌻
☘محل ولادت:طاریا_لبنان🌻
☘شهادت:20مهر سال1394🌻
☘محل شهادت:حماه_سوریه🌻
☘نحوه شهادت:در درگیری با تروریست های داعشی به فیض عظیم شهادت نائل آمد😔😔
نویسنــ✍🏻ــده:بانوےمحجبـه
کپی بدون نام نویسنده ممنوع🚫
join↧ఠ_ఠ↧
♡✿ @AhmadMashlab1995✿♡
شهید احمد مَشلَب 🇵🇸
#رمان_دلارام_من #قسمت_سی_و_یکم دوستانی اینجا پیده کرده ام که به راحتی چادر سرشان می کنند ، در مراس
#رمان_دلارام_من
#قسمت_سی_وسه
-سلام خانم نامدار ! احوال شما ؟ خوش اومدین ! بفرمایین .
زن عمو در حین رو بوسی با زن میانسال خوش و بش می کند ، خانم میانسال با دیدن من لبخند می زند و می گوید :
- سلام دخترم ! خوش اومدی !
طوری بر خورد می کند که انگار سال هاست مرا می شناسـد ...
نگاهش چقدر برایم آشناست ، گویاهمین نگاه را قبلا هم چندیدن باری دیده ام ، جنس نگاهش حس خوشایندی بهم تزریق می کند ...
در حالی که دستم را می فشارد از زن عمو می پرسد:
- نگفته بودید دختر دارید حاج خانوم !
زن عمو می خندد : برادر زاده ی اقای نامداره...حوراء...
زن عمو به من می گوید : ایشون هانیه خانمن ..ازدوستای خیلی قدیمی ...
- خوشبختم
هانیه خانم تعارف می کند که داخل مهمان خانه بنشینیم ، زیر طاقچه ، صمیمیت در مجلس موج می زند وهمه مهربانند...
خانه کوچک و نسبتا قدیمی است که با پرچم ها ، شکل هیئت به خود گرفته است...
نویسنده : خانم فاطمه شکیبا...
♥️ @AhmadMashlab1995 |√←
شهید احمد مَشلَب 🇵🇸
#رمان_دلارام_من #قسمت_سی_وسه -سلام خانم نامدار ! احوال شما ؟ خوش اومدین ! بفرمایین . زن عمو در حی
#رمان_دلارام_من
#قسمت_سی_وچهارم
سخنران درباره جایگاه واهمیت ولایت در اسلام می گوید ، دختری ده دوازده ساله و چادری ، چای تعارفمان می کند ...
وپشت سرش دختری کوچک تر از او- شاید چهار یا پنج ساله- درحالی که چادر عربی لبه دوزی شده و زیبایی سرش کرده است ، قند میگیرد جلویمان .
سخنرانی تمام می شود و با آمدن مداح دل می سپارم به زیارت عاشورا ....
تابحال روضه ای انقدر به دلم ننشسته بود ، مداح با سوز می خواند ، سوزی غریب ، از عمق جانش (بابی انت وامی ) می گوید و فراز ها را طوری می خواند که گویا خواسته ای جز این ندارد...
بین هر چند فراز ، چند خط روضه می خواند و صدای ناله ومویه مردم را بلند می کند ...
جالبتر انکه بین روضه هایش مبالغه و دروغ نامعتبر هم جایی ندارد...
دلم می خواهد مداحشان را ببینم ولی پشتم به پنجره رو به حیاط است ...
موقع سینه زنی ، کمی بر می گردم مداح در تاریک روشن چندان پیدا نیست صورتش ، دم گرفته اند و غیر ازمداح ، نیمرخ میاندار سینه زن ها که پشتش به ماست آشنا به نظر می رسد ...
صدایش ، سوز صدایش آشناست. آخر مراسم ، مداح با صدای گرفته ، صلواتی برای همسر و برادر شهید هانیه خانم و سایر رفتگان طلب می کند و می گوید چقدر جای برادر هانیه خانم در مجلس امسال خالی است ....
ادامه دارد...
نویسنده : خانم فاطمه شکیبا
❤️@AhmadMashlab1995 |√←
•﷽•
هر گاه عالِمی تباه شود؛
عالَمی تباه میگردد...!
#تلنگر🌱
🌙| @AhmadMashlab1995